به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»، بعد از پیروزی مقاومت در جبهه البوکمال، آخرین مناطق تحتتصرف داعش نیز از لوث وجود این دمل چرکین منطقه پاک شد. حاج قاسم سلیمانی که پس از شهادت محسن حججی قول انتقام و تعیینتکلیف داعش در سه ماه آینده را داده بود با وجود نقاهت پس از جانبازی در نبردهای قبل، در این آوردگاه نیز به صورت مستقیم فرماندهی عملیات را به دست گرفت و پس از پایان موفقیتآمیز نبرد، در نامهای خطاب به رهبر انقلاب خود را سربازی مکلف نامید و این پیروزی را تبریک گفت. سیل تبریکات به سوی حاجقاسم سرازیر شد و او اکنون به عنوان نمادی از شجاعت و عزت امت اسلام طلایهدار رزمندگانی است که روزی راه قدس را از کربلا میجستند. پدیده جنگ علیه داعش و محور مقاومت و نماد این ایستادگی علیه جهل و استکبار از زوایای گوناگون قابلبررسی است، منتها جامعه دانشگاهی ما کمتر اینچنین مواردی را موضوع اندیشه و تفکر کردهاند. در این میان موسی نجفی، استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و همچنین مدیرگروه اندیشه سیاسی اسلام گروه علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی که ازجمله مورخان برجسته کشور نیز هست، در یادداشتی که در کانال تلگرامی خود منتشر کرده است، از زاویهدید یک استاد تاریخ و نظریهپرداز هویت و تمدن به تحلیل این نماد و مقایسه تاریخی او با یکی از نوادر تاریخ صفویه و سردار سپاه ایران در جنگ با بیگانگان، امامقلیخان پرداخته است.
نجفی وجهتشبیه سلیمانی با امامقلیخان را شایستگیها و عزتی که این مرد حماسهساز برای ایران به ارمغان آورده است، بیان کرده و اضافه میکند: «{او} انسان را به یاد مرد بزرگ تاریخساز دیگر که ۴۰۰سال قبل میزیسته و به نوعی افتخاراتی مشابه را آفریده، میاندازد؛ این بزرگمرد سردار امامقلیخان پسر ا... وردیخان سپهسالار شجاع عصر صفویه و قهرمان مبارزه با متجاوزین عثمانی و استعمارگران پرتغالی است... این دو سردار لایق ماحصل و برآیند اعتلا و عزت طلبی و شایستهسالاری زمان خود هستند؛ یکی حاصل سیاستهای مدبرانه و کارساز و توسعه متوازن عصر شاه عباسی و دیگری فرزند خلف انقلاب اسلامی و شکوفایی و رشد ایران در رهبری عزتمندانه آیتا... خامنهای است.»
این استاد دانشگاه در ادامه این دو سردار ایرانی را «دو نمونه عالی از نسل عظمت و سرفرازی و عمق فرهنگ و سیاستهای عصر خود میداند که زمانهشان به آنان مجال ترقی و رشد و نقش آفرینی تا چنین سطحی را میدهد» و بیان میکند که «در دوره انحطاط اگر چنین شخصیتهایی هم باشند، مجال بروز و حضور و حماسه و عرضاندام را نمییابند.» شاید این تعبیر نجفی با چیزی که هگل از آن به عنوان تجلی روح تاریخ در قهرمانان هر عصر یاد میکند، بیارتباط نباشد.
موسی نجفی در ادامه چهار نکته را به عنوان نتایج این مقایسه تاریخی میان این دو سردار ایرانی ذکر میکند. به اعتقاد او «نکته اول که تشابه جالبی را نشان میدهد این است که در کارنامه افتخارات نظامی امامقلیخان به غیر از فتح هرمز و پایان دادن به سلطه ۱۱۷ ساله استعمارگران پرتغالی در جزیره و تنگه استراتژیک هرمز و آزادسازی و پاکسازی گمبرون (بندر عباس) و قشم و تسخیر بصره، سوابق دیگری هم وجود دارد و آن زمانی است که محمد پاشا، وزیر اعظم عثمانی به سال ۱۰۲۵ قمری با یکصد هزار نیروی جنگی به قصد تصرف قلعه ایروان به ایران تجاوز کرد. امامقلیخان به همراه قرچقایخان، سپهسالار لشکر ایران، توانست شکست خفتباری به ترکان عثمانی بدهد؛ از این نظر تجربه جنگی سردار عصر صفوی با سردار عصر انقلاب اسلامی در مقابل همسایه متجاوز غربی (عثمانی دیروز و بعثیهای امروز) مشابه است.» او در ادامه به مقایسه سپاه قدس و لشکر 30هزار نفری امامقلیخان -که حساب و کتاب و امورات و کارشان را نیز خود این سردار رسیدگی میکرده و هر وقت کشور را خطری بزرگ تهدید میکرده این نیروی جان بر کف وارد عمل میشده است- میپردازد و این تشابه تاریخی را به عنوان نکته دوم از بحث خود نتیجه میگیرد.
نجفی در ادامه و در توضیح نکته سوم مینویسد: «تجربه جنگی با همسایه متجاوز غربی (عثمانی و بعثیها) به هر دو سردار تجربه و آزمون و کارآموزگی داد که توانستند در مقابل زیادهخواهیهای خارجی یعنی استعمارگران اسپانیایی و پرتغالی دیروز و آمریکا و انگلیس و اروپای امروز سدی محکم ایجاد کنند.»
این استاد دانشگاه در پایان «محبوبیت و حضور ملی» این دو سردار را «عیار و نشانه و سنبلی» از ارزشها و عظمتها برای جامعه و ملتی میداند که در معرض تحول و انحطاط واقع شده است. نجفی اضافه میکند: «تا این سرداران برای مردم، «قهرمان ملی» محسوب میشوند، این بدانمعناست که هنوز «انحطاط» غلبه نکرده است و اعضای رئیسه جامعه (یعنی مغز و قلب) سالمند و مسیر حرکت آن ملت در کل درست است؛ هرچند در جزئیات حرف و حدیثها زیاد باشد.»
فاعتبروا یا اولیالابصار