خبرنامه دانشجویان ایران:محمدعلی بهمنی معتقد است: شعر کمی حقیقت است و کمی دروغ؛ حالا میتوان اسم این دروغ را غلو هم گذاشت که مستقیما دروغ نباشد.
به گزارش«خبرنامه دانشجویان ایران»این شاعر در گفتوگو با (ایسنا)، دربارهی نسبت «شعر و حقیقت» و این اعتقاد که شاعر در شعرش به حقیقت بپردازد، در ادامه توضیح داد: اصلا همه جای زندگی همینگونه است. هیچ کدام و هیچ چیز مطلق نیست و همهی ما از این دو واقعیتی که وجود دارند، داریم بهره میبریم. گاهی دروغ هم واقعیت دارد؛ یعنی اگر شما از بخشی از دروغ بهره نبرید، واقعیت این است که زندگی سخت میشود.
او سپس با اشاره به تفاوت حقیقت و واقعیت، گفت: حقیقت ذاتی هرچیزی هست؛ اما واقعیت این است که گاهی مجبورمان میکند همان امر ذاتی را هم یا سانسور کنیم، یا چیزی به آن بیافزاییم.
این شاعر همچنین دربارهی اعتقادش به وظیفهی شاعر در بیان حقیقت در شعر، متذکر شد: نه اصلا شاعر این وظیفه را ندارد؛ مگر اینکه شاعری باشد که اثری را خلق نکند؛ بلکه آنرا بسازد. در لحظهی آفرینش اینها با شاعر همراه نیستند. آنچه که به «آن» (لحظهی شعری) یا ناگهان شعری معروف است، با شاعر همراه است. اینطور نیست که شاعر در آن لحظه فکر کند که این دروغ است یا واقعیت؛ مثل مادری که بچهای را در شکمش حمل میکند و نمیداند که فرزندش چگونه چهرهای دارد. شاعر میداند شعر در درونش هست؛ اما این را که چگونه است، نمیداند.
بهمنی ادامه داد: این ذات قضیه است. شاعر هم نمیداند شعرش که متولد میشود، اصلا دربارهی چیست و چه میخواهد بگوید و این اتفاق ناگهان است. شاعر از وقایعی که در طول تاریخ خودش و زندگیاش در پیرامونش اتفاق میافتد، استنتاج میکند. اینها در وجود او ثبت میشود، بدون اینکه او متوجه باشد الآن چه چیزی در درونش ثبت شده؛ ولی شعر آنرا رو میکند و شعر استنتاج چیزی است که در پیرامون ما اتفاق میافتد. ممکن است این استنتاج مال دیروز باشد یا 10 سال طول بکشد. این ناگهانی است که یک دفعه مثل یک حافظه یاد حافظهی شعری شاعر میافتد.
او همچنین گفت: حالا از سویی ممکن است این استنتاج در حقیقت واقعیتها اتفاق افتاده باشد یا در دروغها؛ ولی به طور کلی، شعر نیمی از اینهاست؛ یعنی نیمیاش دروغ و نصفیاش حقیقت است. زمانی که شاعر اثری را خلق میکند، هرچقدر هم واقعیت نداشته باشد، آنقدر هنر دارد که امر غیرواقعی را هم واقعی نشان دهد و بر این مبنا توانسته تأثیر داشته باشد. به عنوان نمونه، نمیتوانید ثابت کنید که همهی وقایعی که «شاهنامه» روایت میکند، اتفاق افتادهاند؛ اما فردوسی آنقدر هنرمندانه آنها را ثبت کرده که دوست داریم همان را به همان شکل باور کنیم. واقعیت این است. اما زمانیکه در شعر میآید، دروغ یا واقعیت به حقیقت پیوند میخورد و ما اصلا فکر نمیکنیم.
بهمنی در پایان یکی از شعرهایش را با عنوان «کمی حقیقت و کمی دروغ» از مجموعهی «این خانه واژههای نسوزی دارد» خواند:
- وسعتی است حقیقت
و گمشدگانی در آن که یافت مینشوند
من و تو پیدای هم را خواهانیم
- تنگنایی است دروغ
و با همانی که در آن نمیگنجند
من و تو با هم بودن را خواهانیم
- کمی حقیقت، کمی دروغ
من و تو