به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ سیدمحمد کاظم حسینی شریعتمداری در روز 11 ذیقعده سال 1323 قمری مطابق با 15 دیماه 1284 شمسی در محله امیرخیز شهر تبریز به دنیا آمد. پدرش مرحوم آقا سیدحسن شریعتمداری تبریزی از وعاظ و علمای معروف تبریز بود که در سال 1332 قمری (1293 شمسی) از دنیا رفت.
سیدکاظم تحصیلات علوم دینی را در تبریز آغاز کرد. وی در ۱۸ سالگی درس مکاسب را تدریس میکرد. ایشان در خاطراتش می گوید: «اوایل تحصیل علوم دینی در تبریز، مختصر تردیدی در خانواده ما برای ادامه این رشته پیدا شد. شبی در خواب دیدم که پنجره اتاق نشیمن باز شد و حضرت رسول اکرم(ص) تشریف آوردند که در دست مبارکشان یک جلد کتاب شرایع الاسلام محقق حلی بود کتاب را بازکردند و فرمودند: «فرزندم بیا، من خودم به تو درس بگویم. و صفحه اول شرایع را از زبان پیامبر درس خواندم. از خواب که بیدار شدم، دیگر تردیدمان از بین رفت و تحصیلاتم را تعقیب نمودم.»(1)
آیت الله شریعتمداری پس از اتمام دروس سطح، دو سال در درس خارج میرزاصادق تبریزی و میرزاابوالحسن انگجی از علمای معروف تبریز، شرکت کرد. سیدکاظم در سال ۱۳۰۳ برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه قم رفت و دوره خارج فقه را نزد شیخ عبدالکریم حائری یزدی موسس حوزه علیمه قم فراگرفت. سپس فلسفه، هیات، نجوم را نزد میرزاعلی اکبر حکمی یزدی آموخت. اما بنا به دعوت عده ای از فضلا و تجار تبریز جهت تدریس فقه و اصول و تبلیغ احکام دینی به مدرسه طالبیه تبریز رفت و امامت جماعت مسجد «خاله اغلی» را برعهده گرفت.
به دنبال ختم غائله حزب دموکرات آذربایجان در سال 1326 و سفر محمدرضاشاه به تبریز، شریعتمداری به استقبال شاه جوان رفت. سیدحمید روحانی در کتاب «شریعتمداری در دادگاه تاریخ» می نویسد وی در دیدار با شاه خطاب به او می گوید: «اعلیحضرتا، طلاب علوم دینی فقط انتظار و تقاضا دارندکه تناسب مقام خدمتشان مورد توجه ملوکانه واقع شوند» و در مقام پوزش نسبت به بی محلی سایر علما به شاه می گوید: «بی نهایت متأسف و شرمنده هستیم و قهرا به آقایان هم دیر خبر رسیده که نتوانسته اند افتخار شرفیابی حاصل کنند.» شریعتمداری در این مراسم، ده هزار تومان از شاه دریافت نمود.»(2)
به دنبال این ملاقات، آیت الله شریعتمداری از طرف علمای تبریز و بهویژه مرحوم آیت الله شهیدی مورد نکوهش قرار گرفت. در مقابل، مریدان آیت الله شریعتمداری به مخالفت و اهانت نسبت به آیت الله شهیدی پرداخته تا جایی که عمامه از سرش برداشتند.»(3)
در زمان نخست وزیری مصدق که می کوشید مجلس در اختیار طرفدارانش باشد، از میان علما و روحانیون بزرگ تبریز آیت الله شریعتمداری از طرف جبهه ملی نامزد نمایندگی مجلس شد. اما با نزدیک شدن به انتخابات، با اینکه احتمال راهیابی او محتمل بود، ظاهرا به توصیه برخی افراد برای حفظ وجهه روحانی خویش، با انتشار اطلاعیه ای ضمن تشکر از اعتماد و آمادگی مردم برای شرکت در انتخابات و رأی به ایشان، اعلام انصراف داد و از مردم خواست که به کاندیدای دیگری که از طرف وی و جبهه ملی معرفی می شود رأی دهند. بعدا با توافق آیت الله شریعتمداری و جبهه ملی، سیدمحمدعلی انگجی، سیدابراهیم میلانی و سیدکاظم شبستری از علمای معروف تبریز کاندید شده و به مجلس راه پیدا کردند.»(4)
مهاجرت به قم
آیت الله شریعتمداری به درخواست گروهی از فضلای آذربایجانی مقیم شهر قم به این شهر مهاجرت کرد و در حوزه علمیه قم مشغول به تدریس شد. وی با ورودش به قم به بیت آیت الله حجت کوه کمره ای از مراجع آن زمان وارد شد و ارتباطش با ایشان باعث تثبیت جایگاهش در بین علمای آن زمان شد، بهطوری که بعد از فوت آیت الله حجت کوه کمره ای، آیت الله شریعتمداری امامت مسجد آقای حجت را برعهده گرفت. ساواک در گزارش خود به تاریخ 14/12/1335 می نویسد: «آیت الله شریعتمداری را از مراجع درجه دوم قم معرفی کرده که حدود سیصد نفر طلبه در درس خارج او شرکت می کنند و در مدرسه مرحوم حجت اقامه نماز جماعت دارد و در آذربایجان و تهران نیز دارای مقلد است.»(5)
ساواک در همین گزارش موقعیت آیت الله خمینی را چنین توصیف می کند: «آقای حاج آقا روح الله خمینی که از لحاظ درس حائز اهمیت است، در حدود پانصد نفر طلبه در درس خارج او شرکت می کنند و در ایالات مرکزی و غرب ایران دارای مقلد می باشد.»(6)
در ماه های آخر عمر آیت الله بروجردی مرجع تام جهان تشیع، آیت الله شریعتمداری با کمک تعدادی از تجار تهرانی اقدام به چاپ رساله عملیه خود کرد. سیدمحمد خامنه ای در این رابطه می گوید: «یک بار قبل از فوت آیت الله بروجردی حدود ظهر به منزل آیت الله شریعتمداری رفتم یادم نیست که چه حرف یا چه کاری داشتم به من گفتند بفرماید داخل. رفتم داخل و دیدم جلسه محرمانه ای است و ایشان با یکی دو نفر از تجار تهران جلسه دارد و نشسته اند و درباره چاپ رساله عملیه ایشان صحبت می کنند این موضوع آن موقع بسیار سری بود چون آن زمان چاپ کردن رساله فتوا ناپسند بود و می گفتند اگر آقای بروجردی بفهمد خیلی بد می شود.» (7)
آیت الله بروجردی مرجع تامه بودند و چاپ رساله از سوی شاگردان و سایر علما خلاف آداب و رسوم حوزه بود. از سویی دیگر بنا به آنچه از سیره مراجع بزرگ شیعه برمی آید، آنها تمایلی برای رسیدن مرجعیت نداشته و همواره از پذیرش این مسوولیت سنگین سرباز می زدند. در احوالات شیخ مرتضی انصاری آمده: «آیت الله شیخ محمدحسن صاحب جواهر، مرجع بزرگ شیعه در روزهای آخر زندگیش دستور داد مجلسی تشکیل شود که همگی علمای تراز اول نجف اشرف در آن شرکت کنند، سپس صاحب جواهر گفت: شیخ مرتضی را نیز حاضر کنید. پس از جستوجو و تفحص دیدند شیخ در گوشهای از حرم یا صحن شریف امیرالمومنین، روی به قبله ایستاده و برای شفای صاحب جواهر دعا میکند و از خدای خویش میخواهد تا او را از این مرض نجات دهد، پس از اتمام دعا، شیخ را به آن مجلس هدایت کردند. صاحب جواهر شیخ را بر بالین خود نشاند و دستش را گرفت وگفت: این مرجع شما بعد از من است. آیت الله انصاری با اینکه چهارصد مجتهد مسلم اعلمیتش را تصدیق کرده بودند اما از صدور فتوی و قبول مرجعیت خودداری ورزید و به سید العلماء-مازندرانی که در ایران به سر می¬برد و شیخ با او در کربلا هم درس بود نامه ای به این مضمون نوشت: «هنگامی که شما در کربلا بودید و با هم از محضر درس علما استفاده میبردیم و فهم شما از من بیشتر بود. اینک سزاوار است به نجف آمده و این امر را عهدهدار شوید». سیدالعلماء در جواب نوشت: «آری! لیکن شما در این مدت در حوزه مشغول به تدریس و مباحثه بوده اید ولی من در اینجا گرفتار امور مردم هستم. شما در این مقام از من سزاوارترید».
آیت الله بروجردی مرجع تامه تشیع در10 فروردین سال 40 درگذشت. طاهری خرم آبادی آن روزها را چنین روایت می کند: «در روز هفتم رحلت آیت الله بروجردی در جلسه ای آیت الله بهبهانی تمامی کسانی را که در مظان مرجعیت قرار داشتند و جزو بزرگان قم محسوب می شدند نظیر آیات خمینی، حائری، گلپایگانی، نجفی مرعشی، شریعتمداری، محقق داماد، زنجانی، لنگرودی وکمالوند را در منزل آقای بروجردی دعوت و بعد از تشکیل جلسه خطاب به حاضرین گفت: این حوزه را بعد از آقای بروجردی، شما باید اداره کنید. اگر کسی سرپرستی حوزه را عهده دار می شد در مظان مرجعیت قرار می گرفت. آیت الله شریعتمداری و آیت الله گلپایگانی شهریه طلاب را متقبل شدند و آقای مرعشی نجفی تامین نان طلاب را برعهده گرفتند. امام خطاب به حاضرین گفت: من درس حوزه را تقبل می-کنم و هیچ کاری به شئونات مرجعیت ندارم.(8)
طاهری خرم آبادی در جای دیگری از خاطراتش می نویسد: «بعد از رحلت آیت الله بروجردی جبهه ملی و نهضت آزادی، آقای شریعتمداری را بهعنوان مرجع تقلید معرفی کردند. آنچه به ظاهر می توان حدس زد این است که یک نوع روشنفکری در اقوال و نظریات آقای شریعتمداری وجود داشت. این نوع اندیشه و تفکر خواه ناخواه عده ای که خودشان را لیبرال و روشنفکر می دانستند جذب ایشان می کرد.»(9)
قیام 15 خرداد
شاه بعد از رحلت آیت الله بروجردی، پیام تسلیت خود را به آیت الله سیدمحسن حکیم در نجف فرستاد و با این عمل وانمودکردکه علمای ایران هیچ کدام صلاحیت مرجعیت را ندارند. در واقع شاه قصد داشت با انتقال مرجعیت به عراق، مانع اصلی مقاصد را از سر راه بردارد.
با رحلت آیت الله بروجردی، شاه فرصت را مناسب دید تا لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی را به تصویب رساند. در این لایحه به زنان حق رای داده شده و قید اسلام از شرایط انتخابکنندگان و انتخاب شوندگان حذف شده بود. همچنین در مراسم سوگند به امانت و صداقت به جای قرآن، کتاب آسمانی آورده شده بود. همان شب جلسهای در قم در منزل مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری برگزار شد که درآن حاج مرتضی حائری فرزند شیخ عبدالکریم(میزبان)، آقایان آیتالله گلپایگانی، آیت الله شریعتمداری و امام خمینی شرکت داشتند. امام خمینی این تصویبنامه را دسیسه خطرناکی برای لطمه زدن به اسلام و روحانیت دانست و قرار شد هر یک از مراجع مخالفت خود را با تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی اعلام کنند. آیت الله شریعتمداری نیز در تلگرافی الغاء شرط اسلام و ذکوریت را مخالف موازین شرعی اعلام کرد و مخالف قانون اساسی دانست. سرانجام امام خمینی به همراه سایر مراجع و علما شاه و دولت را وادار به عقبنشینی و لغو تصویبنامه کردند.
در دی ماه سال ۱۳۴۱، شاه اصول شش گانهای را به رفراندوم گذاشت اما این اصول با مخالفت شدید آیت الله گلپایگانی، آیت الله مرعشی، آیت الله شریعتمداری و در راس آنها امام خمینی مواجه شد. بهطوری که مراجع عظام شرکت در رفراندوم ۶ بهمن ۱۳۴۱ را تحریم کردند. اما با وجود تحریم انتخابات توسط مردم، رسانههای گروهی اعلام کردند که اصول پیشنهادی شاه با پنج میلیون و ششصد هزار رأی در مقابل چهار هزار و صد و پنجاه رأی مخالف به تصویب ملت ایران رسید. دو ماه بعد امام به نشانه اعتراض به برگزاری این رفراندوم عید نوروز را عزای عمومی اعلام کرد. گروهی از طلاب در طی اعلامیه ای اعلام کردند در روز دوم فروردین ماه به مناسبت شهادت امام صادق(ع) بر علیه سیاستهای شاه تظاهرات خواهند کرد. در مقابل سربازان رژیم پهلوی در همان روز با حمله به مدرسه فیضیه تعدادی از طلاب را شهید و مجروح کردند. در اسناد ساواک آمده است که شریعتمداری در مذاکراتش با رئیس شهربانی قم قول داد که در آینده هیچ گونه فعالیت و تحریکاتی علیه دولت و لوایح ششگانه نکند، اعلامیه¬ای به چاپ نرساند و آیت¬الله خمینی را راضی کند که دست از مبارزاتش بردارد. (10)
آیت الله منتظری در خاطراتش می نویسد آیت الله شریعتمداری بعد از فاجعه فیضیه اصرار داشت امام دست از مبارزه علیه شاه بردارد و در پیامی از امام خواست: «اینان برنامه شان این است که شما و من را از میان بردارند، اینها دستور دارند، برای من از تهران اطلاع آمده که برای این کار دستور دارند، قدری ملاحضه کنید. امام در پاسخ پیام فرمودند: آقای شریعتمداری ترسیده¬اند، تازه الآن وقت کار است، الآن وقت بهره برداری از فاجعه مدرسه فیضیه و روضه¬خوانی است.»(11)
امام خمینی در 12 خرداد 42 به مناسبت عاشورای حسینی در مدرسه فیضیه در سخنان کوبنده ای پرده از جنایات شاه و آمریکایی و اسرائیل برداشت. سه روز بعد در سحرگاه پانزدهم خرداد سال 42، کماندوهای رژیم امام را دستگیر و دور از چشم مردم، به زندانی در تهران منتقل کردند. دستگیری امام قیام مردم را در شهرهای مختلف کشور بهخصوص تهران و قم را در پی داشت. در قم مردم در خانه مراجع جمع و تقاضای اقدامات انقلابی کردند. طبق گزارش ساواک، آیت الله شریعتمداری در تماس تلفنی با ساواک قم درخواست می کند: «خانه وی محاصره شود و اجازه رفت و آمد به مردم داده نشود و وی به نام ملاقات با اعلیحضرت به تهران حرکت و چند روزی مخفی شود، به مشهد یا حضرت عبدالعظیم تبعید شود. ظاهرا دلیل این پیشنهاد را خلاصی خود از جوابگویی به مراجعین و رفع تکلیف وانمود و می گوید در غیر این صورت مجبور به همدردی با خمینی خواهد بود.» این سند به خوبی تفاوت مواضع پنهان و آشکار وی را نشان می دهد. چنانکه وقتی مردم تبریز در کنار سایر مردم شهرهای کشور برای آزادی امام دست به تظاهرات زدند، آیت الله شریعتمداری در 17 خرداد در تماس تلفنی به روحانیون طرفدار خود در تبریز آنان را از ادامه این اعتراضات باز می دارد و می گوید: «مردم را به آرامش دعوت کنید و از اعتراضات جدا خودداری شود چون از تظاهرات نتیجه ای گرفته ای نخواهد شد، در قم مردم تظاهرات کردند ولی با قوای انتظامی روبهرو شدند. سعی کنید به اعلیحضرت معظم توهین و بی احترامی ننمایید. خواهش می کنم با شاهنشاه مخالفت نکنید و باعث ناراحتی او نشوید. من به خمینی گفتم که با شاه اینطور رفتار نکن و برخلاف دولت سیاسی حرف نزن، اما او گوش نداد تا به این روز افتاد. در ضمن طوماری به نفع من تهیه نمایید.» (12)
با آزادی امام از زندان، آیت الله شریعتمداری در سخنرانی این آزادی را نتیجه تلاشهای خود دانسته و مصلحت می داند که امام در حبس خانگی باشد. «ما در مدتی که در تهران بودیم فعالیتهای زیادی برای استخلاص آیت الله خمینی نمودیم تا اینکه او را آزاد کردیم، فعلا او آزاد است ولی ما مصلحت را در این دانستیم که با مردم تماس نداشته باشد و در منزل شخصی به سر برد.»(13)
تاسیس دارالتبلیغ
آیت الله شریعتمداری در سال 44 دارالتبلیغ را با هدف تربیت مبلغین دینی و مقابله با تبلیغات ضددینی و ضدشیعی در قم تاسیس کرد. انتشار مجلات و کتاب، فراهم ساختن امکان تحصیل زنان و طلاب خارجی و آشنایی طلاب با دروس جدید، از فعالیتهای این مرکز بود. آیت الله شریعتمداری هدف از تاسیس دارالتبلیغ را چنین بیان می کند: «امروز ما بیش از همه چیز به مبلغین لایق و ورزیده و مطلع و آشنا به زبان روز احتیاج مبرم داریم تا در برابر سیل بنیان کن تزلزل عقیده و فساد اخلاق و تبلیغات مسموم دشمنان اسلام قیام کنند؛ پایه های ایمان و خداشناسی را در دل ها تقویت نمایند و در حوزه های علمیه ما با آن همه خدماتی که این حوزه ها به عالم اسلام کرده و می کنند، تشکیلاتی برای تربیت چنین مبلغینی تاکنون وجود نداشته است. لازم بود هر چه زودتر این قضیه برطرف گردد و مدرسه ای برای تربیت مبلغین شایسته در حوزه علمیه قم تاسیس شود.» (14)
هزینه اداره چنین مرکزی منابع مالی هنگفتی می طلبید. در یکی از گزارشات ساواک اموال آیت¬الله شریعتمداری به شرح زیر می باشد: «هفده باب خانه در خیابان ارم وکوچه های شریعت و ارک در شهر قم، محل ساختمان دارالتبلیغ در خیابان صفائیه و 34 باب خانه در قم و تهران، 600 هزار متر زمین در محدوده میدان فرح قم، یک باب ساختمان دارالتبلیغ در تهران به انضمام پاساژ و 45 مغازه و 250 پلاک وابسته به دارالتبلیغ، پانصد تخته قالی، ارسال وجوهات شرعی توسط مقلدین داخلی و خارجی ماهانه سه میلیون تومان. زمینی به ارزش ده میلیون تومان بهعنوان خمس از مرحوم اخوان، دو قطعه زمین مرغوب در شمیران و یک قطعه زمین در خیابان شهناز که زمین دوم چنان وسیع بود که امکان بنای درمانگاه، دبیرستان و دبستان در آن وجود دارد. موقوفه مرحوم حاج محمدعلی که شامل باغ، و سیزده قطعه زمین مزروعی در اختیار آیت¬الله شریعتمداری قرار گرفت که وی امور موقوفه را در اختیار احمد عباسی دامادش قرار داد.»(15)
گردانندگان اصلی دارالتبلیغ، ناصر مکامشیرازی، جعفر سبحانی، مصطفی زمانی و داوود الهامی، سیدهادی خسروشاهی، علی حجتی کرمانی، رضا گلسرخی کاشانی و حاج آقا مجتبی عراقی بودند. هیاتمدیره دارالتبلیغ که در اساسنامه از آنان بهعنوان موسسین دارالتبلیغ ذکر شده، عمدتا تجار تبریزی مقلد شریعتمداری در بازار تهران بودند.»(16)
محمد یزدی در خاطراتش درباره فعالیتهای دارالتبلیغ می نویسد: «دارالتبلیغ توانست در مدت کوتاهی با بیش از هشتاد کشور اسلامی و غیراسلامی رابطه مطبوعاتی و علمی برقرار کند.»(17) اما سیدحسین موسوی تبریزی معتقد است «یکی از مهمترین پیامدهای تاسیس دارالتبلیغ، ایجاد تفرقه و دودستگی در بین روحانیت و خدشه دار شدن وحدت کم نظیری بود که روحانیت در ابتدای مبارزه با هم داشتند و در مجموع تاسیس دارالتبلیغ، حرکتی به نفع رژیم و به ضرر انقلابیون و روحانیت بود. اما آقای شریعتمداری بدون توجه به تبعات قضیه و درگیری¬هایی که از کار ایشان ناشی می¬شد به راه خودش ادامه داد و اختلاف علنی و جبهه بندی صریح بین طرفداران و مخالفان ایشان پدید آمد.»(18)
در یکی از اسناد ساواک درباره دارالتبلیغ آمده: «آیت¬الله خمینی به شیخ غلامرضا زنجانی پیشکار آیت الله شریعتمداری گفت: شریعتمداری حق ندارد دارالتبلیغ درست کند و اگر هم از مردم در مورد خرید چنین ساختمانی به نام مدرسه دارالتبلیغ کمک خواسته باشد، مردم نباید چیزی بدهند ما به چیزهای دیگر احتیاج داریم ما وسایل بهتر از این احتیاج داریم.» (شریعتمداری به روایت اسناد، ص 41) آیت الله منتظری در رابطه با مخالفت امام خمینی با تاسیس دارالتبلیغ در خاطراتش می نویسد: «مخالفت ایشان ارتباطی به تربیت مبلغ نداشت و بیشتر ناشی از این بود که ممکن است این موسسه باعث غفلت از مبارزه با رژیم سلطنتی شود.»(19)
دو مرجع در مقابل هم!
بنا به خاطرات اسدالله اعلم، دربار بعد از قیام 15 خرداد سعی می کند که روابط حسنه ای را با شریعتمداری برقرار کند. روابطی که شریعتمداری نیز بی میل به آن نیست. اعلم در خاطراتش می نویسد: «پس از سرکوبی ملاها در سال 42 استمزاجی کردم تا ببینم کدام یک از آیت الله ها حاضر است تا حدودی با ما همکاری کند؟ در پاسخ آیت الله شریعتمداری پیشنهاد کرد علی الحساب معادل هشت هزار دلار به او بدهم و در آینده اگر خبری بود، خودش با ما تماس می گیرد.»(20)
حسین فردوست رئیس دفتر ویژه اطلاعات شاه در خاطراتش از ارتباط محرمانه آیت الله شریعتمداری با شاه می نویسد: «در سالهای 45 و 47 شریعتمداری بهطور محرمانه به کاخ سعدآباد آورده شد و با محمدرضا دیدار نمود. تمام دیدارهای آن دو کاملا سری تلقی میشد.»(21)
ساواک با تحلیل شخصیت شریعتمداری او را فردی مفید برای مبارزه با امام می داند: «آیت الله شریعتمداری شخص ناصالحی نیست و او را می توان محرمانه برای مبارزه با خمینی تقویت کرد.»(22)
ساواک با هدف شناساندن آیت الله شریعتمداری به شیعیان کشورهای مسلمان بهعنوان مرجع اعلم در تاریخ 2/4/49 آمادگی خود را جهت پخش رساله های علمیه آیت الله شریعتمداری درکشورهای هم¬جوار و شیخ نشین های خلیج فارس اعلام می دارد. نظر سازمان اوقاف همچنین بود که از مدرسین دارالتبلیغ اشخاصی مانند و صدر بلاغی و غلامرضا سیعدی که مسلط به زبان انگلیسی بودند جهت تبلیغ آیت الله شریعتمداری به کشورهای پاکستان، افغانستان، مراکش، مالزی و اندونزی اعزام شوند. در مورد شیعیان لبنان نیز صلاحدید اوقاف به این گونه بود که با توجه نزدیکی و گرایش سیدموسی صدر به آیت الله شریعتمداری، از وی خواسته شود که نماینده ای برای تماس با آیت الله صدر و شیعیان به لبنان بفرستد. آیت الله شریعتمداری پیشنهادهای سازمان اوقاف را پذیرفت و به اطلاع ساواک رسانید که در نظر دارد شیخ غلامرضا زنجانی را جهت تبلیغ تبیلغ به حوزه نجف بفرستد و علی دوانی را به کویت اعزام نماید. وی همچنین درخواست نمود که نمایندگی های ساواک در خارج کشور بهطور مستقیم برای افراد اعزامی تسهیلاتی فراهم نمایند. همچنین آیت الله شریعتمداری، عرفانیان، موسوی و تهرانی را برا یاعزام به افغانستان معرفی نمود. طبق هماهنگی ساواک با وزارت خارجه سفارتخانه های ایران در خارج از کشور موظف گردیدند با تمام نماینده های اعزامی آیت الله شریعتمداری همکاری کنند.(23)
تلاش برای تثبیت شاه
با انتشار مقاله توهین آمیز علیه امام در 17 دی 56 در روزنامه اطلاعات کشور را موجی از اعتراض فرا گرفت. فردای آن روز مراجع و علمای قم از جمله آیات عظام حائری، گلپایگانی و نجفی کلاسهای درس خود را تعطیل کردند اما آیت الله شریعتمداری برای تدریس به مسجد اعظم رفت که با اعتراض شدید طلاب مواجه شد. گزارش ساواک نیز حاکی از آن است که شریعتمداری موافق به تعطیلی درس نبود «با ناراحتی از منبر پایین آمده و درس را تعطیل مینماید». طلاب پس از تعطیلی کلاسهای حوزه به سوی میدان آستانه سرازیر شدند و از آنجا تصمیم به تجمع در مقابل بیت مراجع و علما گرفتند. راهپیمایان در حمایت از مرجعیت دینی شعار «مرگ بر شاه» و درود بر خمینی «بت شکن» سر می دادند. مامورین رژیم پهلوی شروع به تیراندازی کردند که موجب شهادت و زخمی شدن بسیاری از مردم شد.
آیت الله شریعتمداری نیز در رابطه با قیام 17دی ماه مردم قم در اعتراض با جنایت¬های رژیم پهلوی در سخنرانی اعلام کرد: «حادثه اسفناک و دلخراش حوزه علیمه قم را به عموم مسلمانان تسلیت می گوییم. اخیرا در روزنامه های ایران قلم هایی به کار افتاده که متضمن توهین به مقام شامخ روحانیت و انکار بعضی از احکام مسلمه ی اسلام است. به دنبال آن اجتماعاتی در شهر قم بهعنوان اظهار مخالفت و اعتراض به این سنخ نوشته ها به راه افتاد ولی مع الاسف مامورین در مقابل افراد بی دفاع و بی پناه دست به تیراندازی گشودند و چندین نفر را به ناحق و بی گناه کشتند... ما چنین اعمال مخاف شرع و مخالف انسانیت را بهشدت محکوم می کنیم.»(24)
شریعتمداری در این سخنرانی بدون اشاره به مسوولیت شخص شاه، مسوولیت حوادث را به متوجه ماموران کرد. شاید به همین دلیل بود که وقتی مردم تبریز به مناسبت چهلم شهدای قم دست به تظاهرات گسترده زدند و با هجوم نیروی امنیتی روبهرو شدند، شریعتمداری باز هم در تماس تلفنی به تبریز مردم را به سکوت و آرامش دعوت کرد: «هرگونه اظهار تشنج و تظاهرات زیان بار جایز نیست. لذا با تشکر از احساسات حقیقی مردم آذربایجان مخصوصا تبریز، لازم است عموم مردم از این ساعت در منزل خود باشند و از فردا بازار را باز و مشغول زندگی آرام خود باشند. از خداوند متعال موفقیت شما را در راه اهداف عالیه اسلام خواستارم.»(25) حتی وقتی در اواخر سال 56 جمعی از طلاب به منزل آیت الله شریعتمداری رفته و از او خواستند به خاطر کشتار قم و تبریز مراسم عید نوروز را تحریم کند، وی با تقاضای آنان مخالفت کرد و گفت: «تلاش می کند تا شخصا به پیشگاه اعلیحضرت همایونی شرفیاب گردد و با او گفتوگو کند.»(26) در یکی از بولتن های ساواک به تاریخ 24/2/57 که مربوط به دیدار مامور عالی رتبه ساواک در شهر قم با آیت الله شریعتمداری است، از قول شریعتمداری آمده است: «ما هیچگاه نسبت به مقام شامخ سلطنت نظر بدی نداشته ایم و عقیده داریم وجود شاهنشاه نقطه اتکای موجودیت ایران است. ما اگر حرفی داشته ایم، با دولت بوده و اگر انتقادی کرده ایم، از برخی اقدامات دولت بوده است، اما مسامحه در جلوگیری از آشوب جایز نیست. این دیگر قابل تحمل نیست که کسانی بخواهند به رژیم، مملکت و قانون اساسی دست¬اندازی کنند. باید در مقابل همه کسانی که اخلال گر و محرک هستند ایستاد و اجازه نداد که سوءاستفاده کنند...»(27)
در 20 اردیبهشت 1357 در شهر قم به مناسبت چهلم شهدای یزد، جهرم و اهواز تظاهرات گسترده ای برگزارگردید. تعدادی از طلاب تظاهرکننده در میدان ارم که با یورش ماموران رژیم مواجه شدند، به ناچار به طرف منزل آیت الله شریعتمداری پناه گرفتند اما ماموران برخی از طلاب را بیرون آورده و در اتاقی از بیرونی خانه آیت الله شریعتمداری جمع و تکلیف کردند که بگویید: «جاوید شاه». در این گیرودار یکی از طلاب به نام ستار کشانی بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. صادق خلخالی که بعد از پیروزی انقلاب، تیمسار خسرو داد رماندار نظامی تهران و فرمانده هوانیروز از عامران اصلی مردم تهران، تهران، قم و شیراز و نیز سرلشگر شفاعت، مامور حمله به بیرونی منزل آیت الله شریعتمداری را محاکمه و محکوم به اعدام نمود در خاطراتش چنین می نویسد: «در هنگام محاکمه خسرو داد، وی گفت در حمله به خانه شریعتمداری به قم ما مستقیما و سرخود اقدام نکردیم. بلکه با آقای شریعتمداری تماس می گرفتیم و ایشان گفتند که شما مجاز می باشید طلاب علوم دین را از خانه ما و اطراف آن اخراج و متفرق کنید. در واقع ایشان به ما چراغ سبز نشان دادند. من هم به سرلشگر شفاعت گفتم برود و آن کانون را متلاشی کند. ولی همه دستورات از بالا بود... سرلشگر شفاعت هم ضمن اعترافات خود گفت: «حمله ما به بیرونی منزل آیت الله شریعتمداری به دستور خسروداد و بنا به خواست خود آقای شریعتمداری صورت گرفته و خود ایشان گفته بود که بیاید و طلاب را از منزل من بیرون کنید.» طلاب بیچاره به خیال اینکه آقای شریعتمداری حامی آنهاست، بی خبر از همه جا در مقابل این هجوم ایستادگی کردند و درنتیجه دو نفر از آنها به شهادت رسیدند. همین آقا از شهادت این دو نفر سواستفاده کرده و سروصدا به راه انداخت.»(28)
منابع:
1) در مدار شریعت، محمدصادق شجاعی، ص 161
2) شریعتمداری در دادگاه تاریخ، ص35
3) همان
4) خاطرات حجت الاسلام سیدحسین موسوی تبریزی، 150
5) شریعتمداری به روایت اسناد، اصغر حیدری، ص187
6) همان
7) خاطرات آیت الله سیدمحمد خامنه ای، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 112
8) خاطرات آیت الله خرم آبادی، مرکزاسناد انقلاب اسلامی، ج1، ص 116
9) همان، ص 122
10) شریعتمداری به روایت اسناد، ص 24
11) خاطرات آیت الله منتظری، ج1، ص219
12) آیتالله شریعتمداری به روایت اسناد، ص 196-197
13) همان، ص 208
14) همان، ص 279
15) صص 94-95
16) جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران، رسول جعفریان، ص ۳۳9
17) خاطرات آیت الله یزدی، مرکزاسناد انقلاب اسلامی، ص 183
18) خاطرات سیدحسین موسوی تبریزی، ص 150
19) خاطرات آیتالله منتظری، ص 215
20) خاطرات اسدالله علم، ج1، ص 59
21) ظهوروسقوط سلطنت پهلوی، ج 1، ص 516
22) آیت الله شریعتمداری به روایت اسناد، ص 264
23) همان، ص 58-59
24) همان، ص 822
25) همان، ص 106
26) همان، ص 489
27) همان، ص 877
28) خاطرات آیت الله خلخالی، صص 368-426