دانشجو برگردن جامعه و مسئولان و مدیران آن حق دارد. باید احوال دانشجو را کسانی جویا شوند که مدعی فراهم کردن شرایط آموزش در بستر دانشگاههای زیر مجموعهی جمهوری اسلامی هستند. دقیقا زمانی که مهمترین توجهات برای رفع موانع و نیازمندیهای یک جوان دبیرستانی کنکوری که وارد دانشگاه شده ضروری به نظر میرسد اما رهایی در فضای حداقل 4 سالهی تحصیل که معمولا در شهری غریب و به دور از خانواده برای همین جوان اتفاق میافتد.
جوانی که حالا چند صباحی میشود که نام دانشجو را یدک میکشد اما هنوز معلوم نیست که چه آیندهای روشن یا تاریک در انتظار او نشسته است. این بار قرار است از موضوعی که در میان دانشجویان جذابیت فراوان اما نتایج خسارت بار طولانی مدت برجای میگذارد سخن بگوییم. مسئلهی بسیار عجیبی که حالا دیگر چندان هم غیر عادی نیست البته در میان دانشجویان و دانشگاهیان.
همخانه شدن دانشجویانی که این روزها تعبیر ازدواج سفید را برای آن به کار میبرند شاید ابهاماتی در اطراف خود داشته باشد و برای بسیاری از جوانانی که تجربهای از رابطه با جنس مخالف و حتی فضای متفاوت دانشگاه در قیاس با مدرسه را نداشته باشند، یا دانشجویی که قرار است از زندگی در یک شهر و روستای کوچک و ساده ، به یکباره تبدیل به شهروند یک کلانشهر با واهمههای مستتر خود شود، حتما دورنمایی از ابعاد و زوایای پنهان آسیبهایی که انتظار وی را میکشند نخواهد داشت و این البته به گردن خود او نیست.
خود را جای جوانی تصور کنید که در دانشگاهی معتبر در شهری کاملا متفاوت از بافت شهر و روستای خود پذیرفته شده و بعد از مراجعه برای ثبتنام نیز متوجه میشود که حالاحالاها ممکن است نتواند خوابگاه مناسبی برای اقامت بیابد. حتما گزینهی خانهی دانشجویی و همخانه شدن با دانشجویانی که احتمالا شناختی نسبت به آنان ندارد، بهترین گزینه پس از عدم توفیق در اخذ خوابگاه خودگردان یا هر اقامتگاه دانشجویی دیگری است که معمولا هم به مذاق هیچ ترماولی خوش نمیآید.
وقتی چهار تا هشت نفر در یک اتاق ۱۵ یا ۲۰ متری زندگی میکنند و نرخ همین اتاق در شهری مانند تهران به ازای هر نفر بیش از ۷۰۰ هزار تومان است، بسیاری از دانشجویان بهویژه در تحصیلات تکمیلی ترجیح میدهند با همین مبلغ خانه مناسبی در سطح شهر اجاره کنند که شرایط بسیار بهتری نسبت به خوابگاههای خودگردان و اتاق ۲۰ متری دارد.
در این میان یا از همان ترم اول یا از ترمهای بعدی ممکن است پای همخانهای از جنس مخالف هم به خوابگاه باز شود. هرچند بسیاری از دانشجویانی که خانههای دانشجویی را تجربه کردند میدانند برای رسیدن به این مرحله حتما نیازی به همخانه شدن با جنس مخالف نیست و ممکن است از همان روزهای اولی که تمام ساکنین یک خانهی دانشجویی از یک جنس باشند، پای جنس مخالف نیز به این خانهها باز شود و رفت و آمدهای مکرری نیز صورت گیرد.
مهمانبازی هم کلاسیهای دختر و پسر در خانههای مجردی، اتفاقی که در حال تبدیل شدن به یک پدیده جدید است. مع الاسف امروز نگرانی به ارتباطهای ساده همکلاسیهای جنس مخالف خلاصه نمیشود، اپیدمی ارتباط دختران و پسران همدانشگاهی و همکلاسی به تقلید از فرهنگ رایج غرب، دیگر تعجببرانگیز نیست. ظاهراً ازدواج سفید اسمی است که کارشناسان و صاحبنظران بر این پدیده نهادهاند. ایجاد واژه و لغت بهترین کاری است که هنگام رواج ناهنجاری در کشور، انجام میشود اما ارائه راهکار برای رفع یا پیشگیری از این ناهنجاریها بعد از سر دادن چند شعار و ارائه راهحلهای قهری و جبری به دست فراموشی سپرده میشود.
اینکه پسران یا دختران دانشجو خانه مجردی داشته باشند منحصراً محل ایراد نیست اما با اشاعه ارتباطهای بیحد و مرز بین دانشجویان جنس مخالف، رفتوآمد دختران و پسران همکلاسی یا همدانشگاهی در خانههای یکدیگر، دورهمیهای شبانه و در نهایت زندگی دختر و پسر با یکدیگر به مدت چند سال، باید کمی به فکر بود. بعید نیست با پدیدههایی روبهرو شویم که حتی غربیها مراقب باشند فرهنگ دانشگاهی ما به دانشجویان آنها سرایت نکند.
شرایط اقتصادی ناپایدار کشور که اتفاقا دانشگاهها را نیز به شدت تحت تاثیر قرار داده است امروز به عنوان یکی از دستاندازهای مهم و اساسی پیش پای دانشجویان و دانشگاهیانی است که در مواجهه با مشکلات متعدد، با مسیرهای محدودی برای انتخاب مواجه هستند.
دانشجویان اما حق دارند از مسئولین و مدیران دستاندرکار امروز کشور به خصوص در حوزهی آموزش عالی، جدی مطالبه کنند. مطالباتی که حرفهای ناگفتهی درون دل بسیاری از همین دانشجویان را به گوششان برساند. دانشجو حق دارد از مدیر مربوطه مطالبه کند که چرا شرایط امروز در دانشگاه در کنار مسیرهای رشد و بالندگی، مجال بقای مسیرهای منتهی به تاریکی نیز فراهم است.
وقتی از عدالت آموزشی در سطح جمهوری اسلامی سخن میگوییم دیگر نباید دانشجویی پیدا شود که علی رغم تلاشهای فراوان برای رسیدن به رشته و دانشگاه مورد علاقهاش اما در شرایط بسیار دشواری بیفتد که دست آخر نه خوابگاه درست و حسابی برایش فراهم میکند و نه غذای بخور و نمیری برایش میپزد و نه هیچ گونه نشانی از رافت در برخورد استاد، کارمند آموزش و دیگر اجزای دانشگاه و دوران دانشجویی که هر یک منتهی به آسیبی بعد از چهار سال میشود.