رشته اقتصاد همانطور که اشاره شد، شاخهای از گروه علوم انسانی است که طبق آمار منتشرشده توسط دفتر برنامهریزی آموزشعالی 182 گرایش در این حوزه وجود داشته که در حال حاضر 91 گرایش آن فعال و مابقی (91 رشته) منسوخ اعلام شده است.
خبرنامه دانشجویان ایران: محمدرضا حیاتی// این روزها کمتر کسی را میتوان دید که درگیر مسائل اقتصادی نباشد؛ «گرانی»، «آینده غیرقابل پیشبینی» و نبود «ایده» برای حل وضعیت موجود از جمله نکاتی است که در اولین برخورد با عامه مردم با آن روبهرو خواهید شد. پاسخهایی که از دلایل این وضعیت شنیده میشود، متفاوت است و در این میان عدهای نقش نخبگان و آموزش عالی را در شکلگیری وضعیت موجود بیتاثیر نمیدانند، اما «دانشگاه» در محاسبات و معاملات اقتصادی کشور جایگاه یا رتبهای تاثیرگذار دارد؟ طی سالهای اخیر اساتید و دانشگاهیان چقدر در فضای اقتصادی ایران نقشآفرین بودهاند؟ برای پاسخ به این سوالات بهتر است به تاریخ اقتصاد در دانشگاهها نگاهی گذرا کرد.
تاریخچه رشته اقتصاد در ایران
احمد مجتهد، عضو هیاتعلمی دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی یکی از اساتیدی است که تاریخچه تکامل رشته اقتصاد در ایران را اینگونه بیان میکند: «استقلال رشته اقتصاد در دنیا قدمتی ۲۰۰ ساله دارد، اما در ایران در مقایسه با جهان از سابقهای نسبتا کوتاه برخوردار است. رشته اقتصاد بهعنوان یکی از رشتههای فرعی حقوقی و در قالب اقتصاد سیاسی شروع شد و با تاسیس اولین دانشکده اقتصاد در دانشگاه ملی ایران در سال ۱۳۳۸ به مرحله تازهای رسید. هرچند آن زمان، دروس اقتصادی در برخی رشتههای دیگر ازجمله بازرگانی تدریس میشد، ولی باید شروع رشته اقتصاد به صورت مستقل را آغاز توجه به اهمیت این رشته در ایران دانست. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و توجه به تحولات سیاسی کشور، حرکتی در جهت یکسانسازی رشتههای مختلف اقتصادی شروع شد که تحول برنامههای اقتصاد، منعکسکننده مسائل سیاسی - اقتصادی کشور بوده است و توجه به جنبههای مختلف آن برای دستاندرکاران دانشگاهها در امر آموزش و پژوهش اقتصاد میتواند در جهت بهبود برنامههای آموزش اقتصاد موثر و کارساز باشد.»
جایگاه اقتصاد در رشتههای دانشگاهی
رشته اقتصاد همانطور که اشاره شد، شاخهای از گروه علوم انسانی است که طبق آمار منتشرشده توسط دفتر برنامهریزی آموزشعالی 182 گرایش در این حوزه وجود داشته که در حال حاضر 91 گرایش آن فعال و مابقی (91 رشته) منسوخ اعلام شده است. در این میان در مقطع کارشناسی پیوسته 6 گرایش، مقطع کارشناسیارشد 46 گرایش و این عدد در مقطع دکتری 39 گرایش است. این اعداد میتواند به این معنی باشد که گرایشهای رشته اقتصاد در مقطع دکتری و کارشناسیارشد دارای تنوع زیادی در زیرشاخههای این علم است؛ زیرشاخههایی که هر کدام میتواند در جایگاه خود دروازهای برای ورود به آسیبشناسی وضعیت این رشته در دانشگاه باشد. آمار اقتصادی، آموزش عالی – اقتصاد، اقتصاد ریاضی، اقتصاد نفت و گاز، اقتصاد نفت وگاز گرایش بازارها و مالیه نفت وگاز، اقتصاد کشاورزی، اقتصاد گرایش اقتصاد سلامت، جامعهشناسی گرایش جامعهشناسی اقتصادی و توسعه، حقوق اقتصادی، حقوق تجاری اقتصادی بینالمللی، حقوق مالی- اقتصادی، علوم اسلامی- اقتصاد، علوم اقتصادی با گرایش اقتصادسنجی، علوم اقتصادی باگرایش اقتصاد مالی، علوم اقتصادی باگرایش اقتصاد پولی، علوم اقتصادی با گرایش اقتصاد آموزش، فقه اقتصادی، فقه اقتصادی گرایش بازار عوامل تولیدی و... از اهم گرایشهای رشته اقتصاد است.
وضعیت تولید علم
نگاهی به وضعیت تولیدات پایاننامهها و مقالات دانشگاهی در حوزه اقتصاد یکی دیگر از مواردی است که میتواند معیار خوبی نسبت به سنجش این رشته در فضای اقتصادی کشور به دست آورد. طبق آمار رسمی پایگاه اطلاعات علمی ایران (ایرانداک)، تعداد 27542 پایاننامه و تولیدات مقالهای توسط دانشجویان و محققان منتشر شده است که این آمار طی سالهای 1393 به بعد در این پایگاه استنادی متوقف شده است. از سوی دیگر نتایج یافتههای به دستآمده از این پایگاه به این صورت است که از تعداد کل نتایج به دست آمده، شیوه انتشار طرح پژوهشی 2360 مورد، مقالههای همایشهای ایران 3147 مورد، پایاننامههای ایرانیان خارج از کشور63 مورد، مقالههای مجلههای علمی 1378، پایاننامه 20078 مورد و گزارش دولتی 516 مورد، طی بازه 1378 تا 1392 بوده است که مقایسه این آمار با تعداد کل پایاننامههای منتشرشده در آن سال میتواند اطلاعات قابلتوجهی در اختیار قرار دهد، بهطور مثال در سال 1390، 2075 عنوان پایاننامه در مورد موضوعات اقتصادی منتشر شده است، این تعداد در حالی است که در همان سال تعداد کل پایاننامهها 55997 عنوان بوده است. به عبارتی در سال 1390، نزدیک به چهار درصد پایاننامههای کشور در حوزه اقتصاد بوده است، این آمار در سالهای بعد نیز حول همین درصدها قرار دارد؛ آماری که میتواند در جای خود قابلتوجه و قابلبررسی باشد.
اساتید چه میگویند
همه این آمارها و سوالاتی که حول کاربردی بودن آن ایجاد شده، بهانهای شد که سراغ سه تن از اساتید برجسته اقتصاد برویم. علیاکبر نیکو اقبال استاد اقتصاد دانشگاه تهران، وحید شقاقی شهری استاد دانشگاه خوارزمی و حسین صمصامی استاد دانشگاه شهید بهشتی به تحلیلی از وضعیت پایاننامهها و رشته اقتصاد در دانشگاهها پرداختهاند.
به دانشجویان، مفاهیم اقتصاد نظام سرمایهداری غربی آموزش داده میشود
حسین صمصامی عضو هیئت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه شهید بهشتی: پایاننامههای اقتصادی نمیتوانند مشکلات کشور را حل کنند، چراکه محتوایی که این پایاننامه را ایجاد کرده، هیچ سنخیتی با وضعیت اقتصادی ایران ندارد، چراکه علم اقتصادی که ما در دانشگاهها به دانشجویان تدریس میکنیم، چارچوب مشخصی دارد و آن هم این است که مسائل و مشکلات نظام سرمایهداری را هدف قرار میدهد و در همین چارچوب روش و مدل ارائه میکند و در حقیقت هدف حل مسائل و مشکلاتی است که در نظام سرمایهداری وجود دارد و لذا میبینیم بیشترین تحولاتی که در نظام اقتصادی ایجاد میشود، در آمریکا و انگلیس و بعضا در کانادا رخ میدهد و آنها به دنبال حل مسائل خودشان هستند و تمام تحلیلها و نظریهپردازیها و روشها در چارچوب مشکلات آنها است.
نظام سرمایهداری در سال 1930 با بحران روبهرو میشود که در نتیجه علم اقتصاد کلان مدرن ایجاد میشود، در سال 1970 از لحاظ افزایش تورم با مشکل روبهرو میشود، باز میبینیم نظریه جدیدی ایجاد میشود، در سال 1980 رکود ایجاد میشود که در پی آن مکتب جدیدی ایجاد میشود، در سال 2008 نظام سرمایهداری باز با بحران روبهرو میشود و باز تحلیلهای اقتصادی اصلاح میشود و آنچه درباره اقتصاد ایران در دانشگاهها میگذرد، این است که ما تمام این تحلیلهایی را که در اقتصاد غرب وجود دارد، در کتابهایمان میآوریم و اطلاعات اقتصاد ایران را به خورد داده و تحلیلهای سطحی از آن داریم و نتیجه آن هم این میشود که پایاننامههای زیادی داریم که از آنها حل مشکلات بیرون نمیآید. برای رفع این مشکل باید تحول اساسی در علوم انسانی را داشته باشیم و در غیر این صورت نمیتوانیم تغییری در این مسیر به وجود بیاوریم.
تحقیقات اقتصادی در زمینه اقتصاد کلان هیچگاه نتیجهبخش نبوده است
علیاکبر نیکواقبال، استاد اقتصاد دانشگاه تهران: در پایاننامهها بهخصوص در مقطع دکتری در حوزه اقتصاد متون خوبی تولید شده است. بهطور مثال در بحث اقتصاد زیرزمینی، دانشجویان خوبی را داشتیم که در این موضوع کار کردهاند. هرچند آمارها با یکدیگر متفاوت است، اما بهطور کلی این گزارشها نشان میدادند که ما 10 تا 40 درصد اقتصاد زیرزمینی داریم؛ اقتصادی که در آن مالیاتی پرداخت نمیشود و امکان پولشویی نیز وجود دارد و ما در آن ایام امیدوار بودیم این مقالات مورد توجه قرار بگیرد و نتایجی از آن به دست بیاید، اما الان هم اگر آمارهای مربوط به این نوع اقتصاد را بررسی کنیم، میبینیم که وضعیت همانند قبل است و ما در 30 سال گذشته ندیدهایم که این تحقیقات نتیجهبخش باشد و اوج این موضوع را در بحث استراتژی توسعه صنعتی داشتیم که دو تا سه میلیارد تومان نیز در این زمینه هزینه شده، اما باز هم اتفاقی نیفتاده است و درنهایت همه آنها به کتابخانه رفتند و کوچکترین اثری در بحث سیاستگذاریها و تغییر رویهها نمیبینیم، در حقیقت تحقیقات اقتصادی در زمینه اقتصاد کلان هیچگاه نتیجهبخش نبوده است.
مسائل اقتصادی و راهحلهای آنها امروزه کاملا مشخص است و الان دیگر مانند قبل نیست که ندانیم با تورم 80درصدی امسال یا سال آینده باید چه کار کرد، چراکه به قدری این مسائل هم از لحاظ علمی تشریح شده و هم از لحاظ کاربردی در بسیاری از کشورها به اثبات رسیده است که دیگر مشکلی از این بابت نیست. کشورهایی مانند ترکیه، آلمان و بلژیک که برای چندین سال تورمهای بالای 200 درصد داشتند، با همین نظریههای موجود که دانشجویان فوقلیسانس و دکتری ما به آنها تسلط کامل دارند، توانستند مشکلات کشورشان را رفع کنند، در حالی که مشکل ما بحث نظریهها نیست، بلکه بحث مدیریت موجود در فرآیندهای تولیدی در اقتصاد است. منظور از مدیریت، برنامهریزی و سازماندهی و نظارت و کنترل است و وقتی این موضوع را مورد بررسی قرار میدهیم، میبینیم که نمره صفر هم برای مدیریت و برنامهریزی کشور زیاد است. در حقیقت این بخش یک اهرم شده است که عده زیادی در زمینههای برنامهریزی اقتصادی و برنامهریزی پنجساله، 20ساله و... مشغول به کار شوند، در حالی که وقتی به این برنامههای پنجساله نگاه میکنیم، میبینیم که در هیچ کدام 10 درصد از اهداف تعیینشده نیز به دست نیامده است. بهطور مثال در برنامه چهارم قرار بر این بود که 5/8 درصد رشد اقتصادی را طی پنج سال داشته باشیم که در دو سال پایانی این برنامه حتی رشد اقتصادی منفی نیز شده بود و ما به صورت علمی با مباحث مدیریتی برخورد نکردهایم، در حالی که پاشنه آشیل وضعیت اقتصادی کشور نیز روی همین مباحث مدیریتی میچرخد.
دولتمردان به سراغ ما نیامدهاند، اما تعجبمان این است که این اندازه راهحلهای مشترک و یکسان برای حل مسائل و مشکلات مختلف کشور در حوزه اقتصاد ارائه میشود، اما ظاهرا گوش شنوایی برای آنها وجود ندارد و اصلا مشخص نیست ما گروههای علمی برای رصد این مقالات و پایاننامهها داریم که بنشینند و مشکلات را اولویتبندی کنند یا خیر؟ و وقتی بهطور مثال 100 اقتصاددان ایران درباره موضوع تورم گفتوگو میکنند و راهحل میدهند، چرا اجرایی نمیشود. به عبارت دیگر، ما راهحل رفع مشکلات را داریم و نیازمند مدیران باقدرت برای اجرای آنها هستیم و قطعا اساتید اقتصادی، وزیر و مدیر وزارتخانه و سازمانی نیستند که بخواهند در این زمینه وارد شوند.
پایاننامهها هیچ ارتباطی با مشکلات اقتصادی کشور ندارند
وحید شقاقی شهری استاد دانشگاه خوارزمی: واقعیت این است که یکی از مشکلات نظام آموزشعالی کشور هدفمند نبودن پایاننامهها است و هم در بخش صنعت و هم در بخش علوم انسانی این مشکل را داریم؛ به عبارت دیگر، پایاننامههای بخش مهندسی به صنعت متصل نیست و پایاننامههای علوم انسانی ما هم هدفمند نیستند و متاسفانه با اینکه از لحاظ سرانه مهندسی در رتبه چهارم دنیا و از لحاظ سرانه دانشجویی نیز در رده دوم و سوم قرار داریم، اما یک گسست کامل بین بخش اجرا و صنعت با نظام آموزش عالی کشور هم از لحاظ آموزش و هم پژوهش وجود دارد و متاسفانه وقتی پایاننامهها هدفمند نیستند، آنها و پژوهشها هیچ ارتباطی با مشکلات اقتصادی کشور ندارند؛ این گسست کاملا مشهود است، در حالیکه وزارتخانه باید موضوعات مهم و چالشهای خود را احصا کرده و آنها را به دانشگاهها ارسال میکرد تا دانشگاهها به صورت منسجم روی آنها کار کرده و ایدههای خود را به دستگاههای اجرایی جهت بهرهبرداری میدادند، اما نهتنها این ارتباط وجود ندارد، بلکه هرگاه قرار بر اجرای این کار بوده نیز به صورت نمایشی انجام شده و ارتباط بین تحقیقات و پژوهش نظام آموزشعالی با دستگاهها قطع است و در حوزه اقتصاد نیز چنین وضعیتی را داریم. ما تعداد زیادی پایاننامه در حوزه اقتصاد و مقالات علمی و پژوهشی نیز تولید میکنیم که هیچ کدام ثمرهای در دستگاههای اجرایی کشور ندارد و نه آنها عملا بهرهبرداری میکنند و نه ما در دانشگاهها میدانیم که با چه هدف و رویکردی باید روی پایاننامهها کار کنیم.
باید بین نظام آموزش عالی با بازار کار و دستگاههای اجرایی ارتباط منسجمی وجود داشته باشد تا پایاننامهها هدفمند شوند، اما برداشتم این است که اتلاف منابعی در کشور انجام میشود که بود و نبود پایاننامه تاثیر چندانی در وضعیت کشور ندارد و بهخصوص در حوزه اقتصاد نیز کارهای پژوهشی بسیاری انجام میشود که همگی بدون هدف هستند و نه از سوی دانشگاهها و نه از سوی دستگاهها مشخص نیست که اصلا کارهای پژوهشی برای چه هدفی انجام میشود. ابتدا باید دستگاههای اجرایی و بخش صنعت ما چالشهای خود را به دانشگاهها اعلام کنند و این کار نیز به صورت نمایشی انجام نشود، بلکه به صورت واقعی دنبال شود و بخش خصوصی و صنعت باید چالشهای خود را اعلام کرده و دانشگاهها نیز روی آنها کار کرده و دستاوردهای خود را به دستگاههای اجرایی بدهند و بعد از آن نیز بازخوردهای پایاننامهها را داشته باشیم. بهطور مثال، ما 10 یا 100 مقاله در حوزه بانک کار کردهایم که مشخص نیست در کدام بخش اجرایی شدهاند. متاسفانه نه دستگاهها این مطالبه را دارند و نه دانشگاهها در این زمینه حرکت کردهاند و شکاف عمیقی بین دستگاهها و دانشگاهها در امر تحقیق داریم. این مساله در امر اقتصاد بیشتر به چشم میآید که کارها تنها در حد یک کار پژوهشی باقی بماند و دستگاههای اجرایی نیز هیچ استفادهای از آنها نکنند.
ما باید یک ارتباط نظاممند و هدفمند و نقشه راه پژوهشی داشته باشیم، در حالی که چنین وضعیتی را در کشور داریم و دستگاهها و دولت ما یا اطلاعی از چالشهای میانمدت و بلندمدت خود ندارند یا آنها را احصا نکردهاند، درحالیکه اصولا باید دولت و دستگاههای حاکمیتی و بخش خصوصی چالشهای خود را احصا کرده و بعد در دانشگاهها برای رفع آنها کار شود و این ارتباط از سوی هر دو قطع است و زمانی که ما درگیر روزمرگی میشویم و دولتی داریم که درگیر این مساله شده و افق بلندمدت و میانمدت ندارد و درگیر کارهای روزمره است، طبیعی است که کارهای پژوهشی در کارهای روزمره جایگاهی ندارد، در حالی که دولت باید اهداف میانمدت و بلندمدت کشور و خود را مشخص کرده و برای آنها چالشهای خرد و کلان احصا کند و این چالشها را به عناوینی تبدیل کند که در دانشگاهها روی آنها کار شود و وزارتخانهها و دستگاههای مختلف نیز ارتباط نزدیکی با دانشگاهها داشته باشند تا نتایج دانشگاهها در وزارتخانهها در عالیترین سطح مطرح و اجرایی شود. دلیل قطع بودن این ارتباط هم آن است که دولتهای ما نتوانستهاند از روزمرگی خارج شده و استمراری را در برنامهریزیهای خود داشته باشند.