به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ شب گذشته «شبی که ماه کامل شد» آخرین ساخته نرگس آبیار، با دریافت هفت سیمرغ پر افتخارترین فیلم سی و هفتیمن دوره جشنواره فیلم فجر شناخته شد. فیلمی که نه تنها توانست نظر داوران پیرامون بهترین فیلم این دوره را جلب کند بلکه توانست شش سیمرغ دیگر یعنی سیمرغ بهترین کارگردانی را برای نرگس آبیار، سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول مرد را برای هوتن شکیبا، سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زن را برای الناز شاکردوست، سیمرغ بهترین نقش مکمل زن را برای صدر عرفایی، سیمرغ بهترین چهره پردازی را برای ایمان امیدواری و سیمرغ بهترین طراحی لباس محمدرضا شجاعی را به ارمغان بیاورد.
بیشتر بخوانید// شبی که سیمرغها به پرواز درآمدند +فیلم
این فیلم که با استقبال منتقدین نیز همراه بود، به بخشی از زندگی واقعی فائزه همسر عبدالحمید ریگی، برادرعبدالمالک ریگی سردسته گروه تروریستی در سیستان و بلوچستان است.عده ای این نگاه را نگاهی به زنان و عده ای آن را نگاهی به تروریسم دانسته اند، اما فیلم هر چه باشد آنقدر خوب ساخته شده است که بتواند همه را با یکدیگر جمع کند و نگاه مخاطبان را به خود جلب کند.
به همین بهانه به سه یادداشت را که به بررسی ونقد این فیلم پرداخته بودند را می توانید در ادامه بخوانید:
عاشقانه ای نا آرام
فریبا اشوئی در روایتی از «شبی که ماه کامل شد» این داستان را یکی از قصه های زنان کشور می خواند که با نگاهی عاشقانه آغاز اما در نهایت با ترادژی تلخ به پایان می رسد، او در یادداشت خود در مورد فیلم نوشت:
عبدالحمید دربازار تهران عاشق چشم های فائزه، دختر یکی از مشتریانش می شود. بانویی که درنبود پدر با مشقت فراوان دوفرزندش؛ فائزه وشهاب را بزرگ کرده ورغبتی به عروس کردن راه دوردخترش ندارد.اما با این همه عشق دختر وپسر به مخالفت ها می چربد وفائزه همسر عبد الحمید می شود.مشکلات زندگی وخانواده عبدالحمید بعد از ازدواج یک به یک بر فائزه عیان می شود. خانواده عبد الحمید خواسته وناخواسته درگیر تخلفات شهروندی فروان از جمله حمل ونگهداری اسلحه وقاچاق و…هستند.
این همه انگیزه ای می شود تا فائزه برای دورماندن خانواده اش از خطر تصمیم به ترک وطن واقامت در اروپا بگیرد وعلی رغم مخالفت های مادر با برادرش جهت انجام مقدمات پناهندگی راهی کشور پاکستان می شود واین تازه آغاز ماجرا است.(این فیلم برگرفته از یک داستان واقعی است).شبی که ماه کامل شد در نگاه اول عاشقانه آرامی است که در پایان روایتش منتهی به یک تراژدی تلخ می شود.
بیشتر بخوانید// نظرات مردم وهنرمندان درباره اثر نرگس آبیار +فیلم
نرگس آبیار در این فیلم نیز مانند چند فیلم گذشته اش راوی قصه ای از زنان این سرزمین است. فیلم، با ریتمی آرام وجذاب از نظربازی های عاشقانه استارت می خورد .(پرده اول)پس از آن مخاطب درمیانه داستان زندگی این زوج با جغرافیا وآداب ورسوم ملت بلوچ آشنا می شود. همین جا عبور از داستان های تکراری وآپارتمان نشینی ورنگارنگی زندگی شهرنشینی برای فیلم آبیار یک امتیاز محسوب می شود.تلاشی که بین فیلم سازان سینمای اجتماعی بدلایل متعدد ازجمله استقبال از پروژه های لوباجت وپرهیز از شناخت فرهنگ اقوام مختلف ونادیده انگاری قوم شناسی وپژوهش در نگارش فیلمنامه چندان مرسوم نبوده واین قاب ونگاه از سازنده شبی که ماه کامل شد ، اثرش را از نمونه های مرسوم یک سر وگردن بالاتر کشیده است.پرده دوم روایت نگاهی به شرح زندگی وروابط این زوج با خانواده ها ومحیط پیرامونشان دارد.
سکانس هایی مطلوب، اثر گذار وشیرین از روابط خانوادگی که درلابه لای آن مخاطب فیلم بویژه مخاطب نسل جوان که درگیر فضای مجازی است وامروز از عمده ترین اقشارجامعه به لحاظ بیگانگی با فرهنگ عامه وشناخت آیین ها وسنت های رایج در کشور به حساب می آید، با این روابط وفرهنگ وآیین ها، آشنایی عینی و ملموس تری می یابد.اما پرده سوم روایت، ازاثر گذارترین پرده های فیلم است که به رغم طولانی بودن آن، مملو ازاوج وفرودهای ارزشمندی است که درام درآن سروشکل اساسی به خود می گیرد.
عبدلمالک ریگی و نهضت کور وانحرافی جندالله که به بهانه حمایت از حق وحقوق بلوچ های مقیم ایران که پیش ازاین فروان دراخبار وmedia درباره اش خوانده وشنیده ایم ، پی رنگ فرعی روایت فیلم آبیار است که رفته رفته بر پی رنگ اصلی آن که رابطه عاشقانه یک زوج بوده قالب می گردد.چارچوب فکری ،تشکیلاتی وعملیاتی این نهضت کور دررویارویی با زندگی فائزه و متلاشی شدن پایه های عشق ،زندگی وباورهای او برمخاطب عیان می گردد.
تقابلی موثر وحرفه ای که با تبحر درام وتسلط بر زبان فیلم به شیوایی و ظرافت ساخته وپرداخته می گردد.اگرچه فیلم از آلودگی به صحنه های خشونت بار وترسیم هیاهوی جنگ وکارزار پرهیز می کند اما همین زاویه نگاه ناظر وتلنگرهای کوتاه از شکل مواجه این گروهک انحرافی که در تفکرات عبدالمجید(معروف به عبد المالک ریگی)برمخاطب عیان می گردد برای نگاه پرسشگر او کافی است.پرده سوم پر است از اوج های دراماتیک وتاثیر گذار که قدم به قدم روایت را برای رسیدن به پایان تراژیک پیش می برد.
نرگس آبیار با فیلم شبی که ماه کامل شد ثابت می کند که زبان فیلم را می شناسد وبر ابزار این هنر ارزشمند مسلط است.این را با مرور آثار وپُختگی وحرفه ای شدن نگاهش می توان بوضوح دریافت.الناز شاکردوست وهوتن شکیبا یکی از موفق ترین نقش های خود در عالم بازیگری را رقم زده اند که تاهمیشه در ارزیابی کارنامه حرفه ای شان قابل ارجاع واستناد خواهد بود.قاب بندی وفیلمبرداری سامان لطفیان بر ارزش های کارافزوده واین همه در کنار دکوپاژ(کارگردان) وتوالی موثر روایت به تجربه حمید نجفی(تدوین) ، فیلم را به عنوان اثری دیدنی ، جذاب وقابل تامل در جشنواره سی وهفتم فیلم فجر بدل ساخته است.گفتگوی بیشتر در مورد فیلم شبی که ماه کامل شد را باید به مجالی دیگر وهمزمان با اکران آن سپرد.با تاکید دوباره بر شایستگی های فیلم ودست مریزاد به خالق آن(نرگس آبیار) برای دستیابی به ریتم مناسب تر وحفظ مخاطب تا پایان فیلم، توصیه به تدوین دوباره وکوتاه شدن آن، توصیه نابجایی تلقی نخواهد شد.
حیرت در شبی که ماه کامل شد
نسبت سوژه ها و واقعیت جامعه ایران در سینما و به خصوص در «شبی که ماه کامل شد» از نگاه محمدرضا کردلو مورد توجه قرار گرفت، وی در یادداشتی با تحسین این فیلم به این مقوله از سینمای ایران پرداخت و نوشت:
«واقعیت، منبع لایزال درام است»؛ بگذارید بحث درباره «شبی که ماه کامل شد» را با تشریح این گزاره کاملا درست، آغاز کنیم. «واقعیت، منبع لایزال درام است». تجربه صدوبیست و چند ساله سینما، شاهدی بر این مدعاست. سینمای هالیوود، بهرغم بهره بردن از سینماگرانی که قدرت تخیل بالا و توان ساختن فضاهای تجربهنشده و تازه را دارند، نسبت به واقعیتهای سیاسی و تحولات اجتماعی بیتوجه نیستند. کارگردانان مطرح تاریخ سینما با بهرهگیری از واقعیت و بعضا سوژههای خاص سیاسی در مقاطع خاص، آثار ماندگاری در ژانر سینمای سیاسی خلق کردهاند. از رکود اقتصادی دهههای 20 و 30 آمریکا تا ترور جاناف کندی، رسوایی واترگیت، جنگ ویتنام و خیلی اتفاقات دیگر منبع الهام فیلمهای مهمی در سینما شدهاند.
ژانر سینمای سیاسی در ایران اما مهجور است و «بشدت» از آن غفلت شده است. اما چرا درباره این غفلت صحبت میکنیم؟ حداقل در 50 سال گذشته و با نگاهی وسیعتر در نزدیک به یکصد سال اخیر، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران مشحون تحولات فراوان و حوادث عجیب و غریب و محیرالعقول بوده است که بشدت قابلیت دراماتیزه و سینمایی شدن دارند. بارها و بارها درباره اینکه این موضوعات اهمیت دارند و باید درباره آنها فیلم ساخته شود، صحبت شده است. آنقدر حرف زده شده که زمان به سرعت گذشته و ناگهان متوجه شدهایم 40 سال است فیلم قابل توجهی ناظر به انقلاب اسلامی سال 57، نساختهایم، درباره تحولات پیش و پس از آن، درباره مادرهای فرزند از دست داده و شهدای انقلاب، درباره تکتک وقایعی که فقط در روزهای تقویم جا خوش کردهاند و سینمایی نشدهاند یا اگر اثری درباره آنها ساخته شده، آنچنان نبوده که موهبتی به حساب بیاید. زمان گذشته و همین گذر زمان است که فضا را برای تحریف تاریخ مهیا میکند. تحریف تاریخ توسط کسانی که پررو پررو، از یک خان خودکامه و یک شاه آدمکش اسطورههایی میسازند که کسی اگر نداند فکر میکند مردم در سال 57 (بلانسبت) دیوانههایی بودند که یک آدم عاقل و یک رژیم درست و درمان را فراری دادهاند. حال آنکه انقلاب دلیل دارد.
بیشتر بخوانید// صحبتهای نرگس آبیار بعد از دریافت سیمرغ
اصلا مگر میشود بزرگترین انقلاب قرن بیدلیل اتفاق بیفتد؟ حال آنکه اگر سینما، بموقع ورود کند، در مقابل بسیاری از تحلیلهای غلط میایستد و حُسن کار «نرگس آبیار» در «شبی که ماه کامل شد» همین است. اینکه بموقع و پیش از اینکه دیر شود دست به کار شده و یکی از مردانهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران را کارگردانی کرده است.
«شبی که ماه کامل شد» اگر چه بر اساس یک داستان واقعی (که در اینترنت قابل دسترس است) ساخته شده و اول، وسط و آخرش معلوم است اما آنقدر «سینما» است که مخاطب ناخودآگاه، «آگاهی»اش را نسبت به همه واقعیتهایی که میداند، از دست میدهد و مسحور فیلم میشود. آخرش چه میشود؟ ما «پایان» را قبلا خواندهایم، میدانیم، نسبت به آن آگاهی داریم، اخباری که از «عبدالمالک ریگی» شنیدهایم، به قدری فراگیر بوده که جمعیت زیادی از ایرانیان از آن مطلعند. با همه اینها با شروع فیلم، اتفاق محیرالعقولی برای مخاطب میافتد. سفت سرجایش پای قصهای که آبیار تعریف میکند مینشیند.
سینما یعنی همین اصلا؛ شخصیت را باید ساخت. عبدالمالک ریگی ساخته میشود، عبدالحمید ریگی ساخته میشود، فائزه و برادرش، مادرش، مادر ریگی و شخصیتهای دیگر، ساخته میشوند و اتفاقا چون در فضای قصه ساخته میشوند، تو همه آنچه از واقعیت اینها میدانی را فراموش میکنی! در نهایت فیلم اما آنها تفاوتی با واقعیتی که تو از آنها میدانی ندارد. نتیجه و برداشت نهایی از فیلم، با واقعیت یکی است و همین تفکیک ظریف میان قصه و واقعیت و وحدت نهایی میان این دو، شاهکار نرگس آبیار در «شبی که ماه کامل شد» است.
درباره شبی که ماه کامل شد، خیلی بیشتر از اینها میشود ـ و بایدـ حرف زد. فیلم نرگس آبیار و کارگردانیاش، نهتنها برای خود او که برای سینمای ایران یک پیشرفت محسوس محسوب میشود. بازسازیهای کمنظیر، تصویربرداری فوقالعاده، طراحی صحنه و گریم، موسیقی و جزء به جزء فیلم در خدمت قصهاند و سکانس اضافیای در فیلم نمیبینیم.
در این بین بیایید به یک سوال هم پاسخ دهیم: ارمغان «شبی که ماه کامل شد»، سری «ماجرای نیمروز»، «23 نفر» و «تختی» برای سینمای ایران چیست و چرا باید فیلمهایی از این دست را مهم دانست و برایشان حسابی کف و سوت زد؟
سینمای ایران (جز استثناهایی) حداقل در چند سال گذشته با عمده فیلمهایی که در جشنواره و گیشه به نمایش درآورده، نشان داده سینمای خیالپردازی نیست. انگار تخیل فیلمسازان (نمیدانم به چه دلیلی) ته کشیده است. قصههای تکراری با موتیفهای تکراری، الگوهایی تکراری، در چرخهای از تکرار. در این بین الهام گرفتن از واقعیت شاید تنها راه نجات سینما از این تکرار باشد. جریانی که چند سال است با پرداختی سینمایی به وقایع مهم سیاسی و اجتماعی تاریخ معاصر ایران، پا گرفته و به نقطه عطف امروز رسیده است. باز شدن مسیر سوژههای واقعی، آن هم در کشوری که پر است از این سوژهها، بشدت ما را نسبت به سینمای آینده امیدوار میکند. در سالهای اخیر هم، اتفاقات مهمی در این گونه از سینما افتاده است. از «چ» و «به وقت شام» ابراهیم حاتمیکیا تا سری «ماجرای نیمروز»، «تختی» و اثر تحسینبرانگیز «شبی که ماه کامل شد»، همه با تکیه بر این جنس از سوژهها تولید شده و مورد استقبال قرار گرفته است. «خط تولید سینمای استراتژیک» که سالها حرفش را میزدیم، حالا راه افتاده است؛ وقت الگو گرفتن، الهام گرفتن و فیلم ساختن است.
زاویه دید زنانه برای بیان خشونتی مردانه
پرویز جاهد نیز چندی پیش در نوشته ای با بیان بازی خوب الناز شاکردوست، کارگردانی ممتاز نرگس آبیار و فیلم برداری خوب فیلم «شبی که ماه کامل شد» نقاط قوت و ضعف این فیلم را بیان می کند، روایتی که در نهایت تحسین نویسنده از فیلم را به همراه دارد. او در یادداشت خود می نویسد:
شبی که ماه کامل شد باعث میشود که نرگس آبیار، موقعیت ویژهای در میان سینماگران زن ایرانی پیدا کند چرا که او به سراغ موضوعی رفته که کمتر فیلمساز زنی در ایران برای بیان آن رغبت نشان میدهد: تروریسم.
او ماجرایی واقعی در مورد گروه تروریستی و تکفیری جندالله در جنوب غربی ایران را دستمایه فیلم پرهیجان و نفس گیر خود ساخته است. گروهی که بر اساس ایدئولوژی جهادی وهابی و ضد شیعی و نیز با انگیزههایی برخاسته از نفرت قومی، دست به عملیات تروریستی و کشتار بیرحمانه در منطقه سیستان و بلوچستان زده و آنجا را به آشوب کشیده است. آبیار با هوشیاری و با رویکردی زنانه، این موضوع نظامی و امنیتی را که میتوانست به فیلمی تبلیغاتی و مسأله ساز تبدیل شود به فیلمی انسانی و جذاب در مورد زنی که گرفتار این گروه خشن و تروریست میشود، تبدیل کرده است.
او به جای روایت زندگی عبدالمالک ریگی، رهبر گروه جندالله، به سراغ فائزه، عروس خانواده عبدالمالک ریگی رفته و از دید او ماجرای خشونتهای برادران ریگی و ایدئولوژی خطرناک و مرگبار آنان را روایت کرده است. با این حال، او در شخصیتپردازی اعضای خانواده ریگی بویژه شخصیت عبدالحمید ریگی، شوهر فائزه و مادر آنان، بسیار محتاطانه و انسانی رفتار کرده است. آبیار، به جای تیپسازی و ساختن شخصیتی کلیشهای از شوهر فائزه و هیولا نشان دادن او، تصویری انسانی از او ترسیم کرده و سیر تحولی او از یک جوان عاشق و شاعرمسلک که تحمل دیدن منظره کشتن یک بزغاله را هم ندارد به تروریستی بیرحم را بخوبی نشان میدهد.
استفاده از زاویه دید فائزه (اول شخص) تا حد زیادی دست آبیار را در روایت ماجرای ریگی بسته و او ناچار شده که در سکانسهای مربوط به عملیات نبرد تروریستها با ارتش ایران و نیز دستگیری و اعدام شهاب، برادر فائزه، این زاویه دید را رها کرده و زاویه دید دانای کل اختیار کند. به علاوه استفاده از دوربین روی دست سامان لطفیان و سوئیچ پنهای سریع او اگرچه خصلتی مستندگونه به فیلم آبیار داده، اما در برخی لحظهها بسیار آزاردهنده شده است. در یکی از سکانسها، فائزه به بهانه خرید گوشت و در واقع تلفن زدن به مادرش وارد کشتارگاهی در کویته میشود و دوربین از دید او، صحنههای سلاخی گوسفندان و فرود آمدن ضربههای ساطور بر لاشههای گوشت را نشان میدهد که تجسم بصری و نمادین خشونت و شقاوتی است که بوسیله مردان خانوادۀ ریگی صورت میگیرد.
موسیقی مسعود سخاوت دوست نیز با بهرهگیری از تمها و ملودیهای منطقه جنوب غربی ایران، بخوبی با فضای فیلم همخوانی دارد. بازی هوتن شکیبا در نقش عبدالحمید ریگی و فرشته صدر عرفایی در نقش مادرش تحسین برانگیز است و قطعاً شایسته نامزدی دریافت سیمرغ. الناز شاکر دوست نیز در نقش فائزه، در مجموع خوب ظاهر شده، اما بازیاش در برخی صحنهها بویژه صحنه دعوای او با مادر ریگی و صحنه جیغ و داد او در سکانس نهایی در مقابل شوهرش بعد از پی بردن به جنایتهای او اغراقآمیز است.
«شبی که ماه کامل شد»، نه تنها نشان دهنده قابلیتهای کارگردانی نرگس آبیار و توانایی او در خلق یک فیلم عظیم (بیگ پروداکشن) نظامی-جنگی است بلکه بیانگر تواناییهای فنی و صنعتی سینمای ایران در بازسازی رویدادهای تاریخی پرهزینه و عظیم است.