به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»،به گزارش بولتن بیانیه مذکور، که بر «ثانیه شماری» برای روزهای آخر دولت نهم تصریح میکرد، دو موضوع «کودتا» و «رأی سازماندهی شده» را مطرح نموده و مدعی بود «مصلحان و اندیشهورزان» در پی این هستند که رأی «مخالفان بنیادگرایی» را میلیونی بالا ببرند تا «تندروها» نتوانند برنده انتخابات شوند.
امضاکنندگان بیانیه همچنین مدعی بودند اخباری دارند مبنی بر اینکه «تلاشهایی در کار است تا آرای سازماندهی شده تندروها بتواند سرنوشت انتخابات را به نفع احمدی نژاد تمام کند».
گذشته از اینکه هیچ گاه این ادعای مبهم (که در اوایل انقلاب از سوی گروهک های هرج و مرج طلب علیه طرفداران جمهوری اسلامی هم مطرح می گردید) توضیح داده نشد، ادبیات تهدیدآمیز بیانیه و بخصوص تأکید بر عبارت «کودتای بدون خونریزی» و نیز راه انداختن «موجی نو» برای غصب قدرت سیاسی بود که توسط بازوی رسانه ای «موج» مذکور بعد از انتخابات به شدت پررنگ شده و از انوع رسانه ها چه در داخل و چه در خارج کشور، تبلیغ می گردید.
نکته مهمتر اینکه چنین ایده هایی فی البداهه به ذهن نویسندگان و امضاکنندگان بیانیه نرسیده بود و نحوه تنظیم آن نشان می داد مدت ها روی آن کار شده و ابعادی دیگر، جدا از آنچه در متن بیانیه بدان اشاره رفته بود، دارد. چیزی که بعد از انتخابات تحت عنوان موج سبز راه افتاد و مدعی بود از خشونت بیزار است، «کودتای سبز» بود که اتفاقاً خشونتی ویژه مبتنی بر نفاق و کینه را در سطوح گوناگون جامعه تسری می داد.
در فرهنگ ایرانی این ضرب المثل وجود دارد که «زخم تبر خوب می شود اما زخم زبان نه». آنچه در قالب اعتراض مدنی بعد از انتخابات توسط بازوی رسانه ای «موج سبز» تبلیغ شد در حکم زخم زبان و هدف از آن هم نهادینه کردن کینه و عداوت در جامعه بود. حقیقت آن است که «خشونت گفتار» از سوی بازوی رسانه ای موج سبز به عنوان سلاحی کارساز طراحی و مورد استفاده قرار گرفت.
برای آگاهی از اینکه بازوی رسانه ای کودتای سبز چه کسانی ممکن است باشند، نگاهی به اسامی امضاکنندگان آن بد نیست: مسعود بهنود، احمد زیدآبادی، عیسی سحرخیز، حسن یوسفی اشکوری، و بخصوص ماشاءالله شمسالواعظین و بدرالسادات مفیدی.
دو نفر آخر نقش ویژه ای در سازماندهی «اخبار و اطلاعات رسانه ای» داشته اند و در چند ماه اخیر پیوسته و با برنامه ریزی دقیق با رسانه های خبری غرب (مانند رادیو فردا که با پول سازمان سیا اداره می شود) ارتباط داشته اند.
بدرالسادات مفیدی مکرراً به رسانه های غربی گفته که آزادی بیان در ایران وجود ندارد و «صرفاً در حد یک حرف است ». شمس الواعظین نیز به انحای مختلف جمهوریت نظام را نفی کرده و به ویژه در گفتگو با یکی از رسانه های بیگانه رئیس جمهوری اسلامی ایران را "دیوانه " دانسته بود.
رفتار این دو عنصر مطبوعاتی دقیقاً با «خشونت گفتار» مطابقت دارد و اینکه بیانیه ای با آن محتوا را امضا کرده اند حاکی از هماهنگی آنها با کسانی است که خواهان هرج و مرج و گسترش خشونت فیزیکی در وقایع بعد از انتخابات بوده اند. جالب آنکه هر دو نفر در تقریباً تمام تجمعات برگزار شده در بعد از انتخابات حضور داشته و در به وجود آوردن حاشیه هایی در آن مراسم دخالت مستقیم داشته اند. در این شرایط این سؤال به ذهن متبادر می شود که اینان از چه حاشیه امنیتی برخوردارند که طی چندین ماه این گونه علیه منافع ملی جمهوری اسلامی ایران فعالیت کرده و اکنون نیز طلبکارانه و بی هیچ واهمه ای به فعالیت های مضر خود ادامه می دهند؟