به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ دوشنبه هفته گذشته بود که در شهر مینیاپولیسِ ایالت مینهسوتا، «جورج فلوید» شهروند سیاهپوست آمریکایی زیر چکمههای «دیریک شاوین» پلیس آمریکایی که زانویش روی گردن او بود، با خواهش و التماس گفت: «هی مرد! این صورت منه که داری لهاش میکنی! من که کاری نکردم...! خواهش میکنم، لطفا! تو رو خدا، لطفا! نمیتونم نفس بکشم!»؛ پس از 8 دقیقه جان باخت.
همین اتفاق وحشیانه و قتل «فلوید» باعث شد تا آتشِ زیرِ خاکسترِ نژادپرستی و تحقیر سیاهپوستانِ آمریکایی، گُر گرفته و باعث شعلهور شدن اعتراضات خیابانی مردم آمریکا شود. آتشِ اعتراضاتی که دامنهی آن محدود به ایالت مینهسوتا نشد، بلکه ایالات متعددی همچون آریزونا، لسآنجلس، آتلانتا، نیویورک و... درگیر این اعتراضات خیابانی شدند.
اما قتل بیرحمانه شهروندان سیاهپوست در آمریکا، سابقه بیش از 50 سال را دارد. همچنین تظاهرات گسترده علیه این رفتار نژادپرستانه پلیس و برخی سفیدپوستان آمریکایی هم از سابقه طولانی برخوردار است.
سال 1965 در ایالت لسآنجلس، پلیس آمریکایی که برای بررسی مدارک شناسایی دو شهروند سیاهپوست را بازجویی کرد، باعث تظاهرات خشونتآمیزی از تاریخ 11 الی 17 آگوست در منطقه «وات» لسآنجلس شد که به موجب آن 34 نفر کشته و اداره پلیس آن منطقه در محاصره معترضان قرار گرفت.
سال 1967 در شهر دیترویتِ ایالت میشیگان، پلیس آمریکا در شبیخونی وحشیانه به یک کلوب غیرمجاز شبانه که برای سیاهپوستان بود، حمله میکند. همین اتفاق باعث شد تا در همان شب، شورشی علیه افسران پلیس ایجاد شود که از آن به شورش نژادی یاد میشود. اگرچه پیش از این در شهر «دیترویت» عوامل مختلفی همچون بیکاری، جداسازی سیاهپوستان از سفیدپوستان در مدارس و کارخانهها و باعث شد تا بر آتش اعتراضات خیابانی دمیده شود.
سال 1968 در شهر ممفیسِ ایالت تنیسی، زمانی که رهبر سیاهپوستان آمریکایی «مارتین لوتر کینگ» ترور شد، تظاهرات سنگینی در بیش از 100 شهر آمریکا طی بازه زمانی 4 الی 11 آوریل همان سال ادامه پیدا کرد و نزدیک به 46 نفر کشته شدند.
همچنین در سالهای 1980 در میامی، 1992 در لسآنجلس، 2001 در سینسیناتی، 2014 در فرگوسن، 2015 در بالتیمور و در سال 2016 در شهر شارلوت، تظاهرات گستردهای علیه نژادپرستی توسط سیاهپوستان شکل گرفت.
نگارنده در این گزارش بهدنبال بررسی جزئیات شکافهای اقتصادی و اجتماعی بوجود آمده در جامعه سیاه و سفیدپوست آمریکا را ندارد، چرا تحلیلِ آن، در این مقال نمیگنجد.
در این نوشتار نگاهی به سینمای هالیوود و جایگاه تظاهرات سیاهپوستان در آثار فیلمسازی آمریکا میاندازیم:
«کاترین بیگلو» تنها کارگردان زن در هالیوود است که جایزه اسکار بهترین فیلم را در افتخارات هنری خود دارد. وی که پیش از این آثاری تاریخی همچون «The Hurt Locker»-«مهلکه» در سال 2008 و «Zero Dark Thirty»-«سی دقیقه پس از نیمهشب» در سال 2012 را کارگردانی کرده است. وی در تولید آخرین فیلم خود «The Detroit» در سال 2017 به یکی از حوادث مهم تاریخی و اعتراضاتی با محوریت شورش علیه نژادپرستی در شهر «دیترویت» پرداخته است.
«بیگلو» همچون «الیور استون» از کارگردانان معروف هالیوود، از جمله افرادی است که در ساخت فیلمهای سفارشی با «پنتاگون» همکاری میکند. بعضی از همین آثار، بودجه ساخت تولید خود را از پنتاگون دریافت میکنند تا فیلمی سفارشی در جهت اهداف سیاست خارجی و نظامی آمریکا ساخته شود. بنوعی این قبیل کارگردانان در اغلب آثار سینماییشان بنوعی عمل میکنند که هم سازمان را در جهت منافعشان راضی نگه میدارند و همچنین در رسانهها از خود یک کارگردان ضدجنگ میسازند!
فیلم «Detroit»، روایتی از اعتراضات تند سیاهپوستانی است که توسط چند پلیس سفیدپوست آمریکایی در سال 1967 بشدت تحقیر شدند. شاید در نگاه نخست، به تحسین کارگردان بپردازیم که با شجاعت به یکی از مهمترین موضوعات در جامعه آمریکا یعنی همان «نژادپرستی» پرداخته است.
اما؛ سوال اصلی اینجاست که آیا این فیلم در راستای تایید و درستی قیام سیاهپوستان علیه وضعیت نژادپرستی حاکم بر جامعه است یا در نگاه دونالد ترامپ این اقدام، آشوبطلبی شهروندان سیاهپوست علیه دولت آمریکاست؟! فیلم در لایههای پنهان خود بصورت زیرکانه اعتراضات سیاهپوستان را نوعی آشوبطلبی نشان میدهد.
با تظاهرات گسترده شهروندان سیاهپوست و همچنین به دلیل نرخ بالای بیکاری در این شهر، بسیاری از فروشگاهها غارت شدند و دولت وقت آمریکا برای سرکوب این اعتراضات و بازداشتهای گروهی که 5 روز به طول انجامید، هزاران نیروی گارد ملی را به این شهر فرستاد.
برخی نیز درباره روایت این فیلم معتقدند که «بیگلو» با به تصویر کشاندن جزئیات حوادث آن سال، به دنبال نشان دادن رفتار وحشیانه پلیس آمریکا است و در سکانسی تاثیرگذار به کشته شدن دختر خردسالی پرداخته که پلیس، او را با تکتیراندازی اشتباه گرفته و با شلیک گلوله باعث مرگ او شد!
شاید سکانسهایی از فیلم، مخاطب را عصبی کرده و آدرنالین خون آنان را بالا ببرد ولی در قسمت زیادی از فیلم، مخاطب با خود فکر میکند که این حجم از خشونت سیاهپوستان برای چیست؟! یکی از نکات مهمی که در این فیلم از آن غفلت شده که باعث پیدایش اعتراضات خشمگین از سوی سیاهپوستان شده است، جداسازی نژادی افراد سیاه و سفید در مدارس، منطقه مسکونی، کارخانهها و...، همچنین نابرابری دستمزد در بین آنهاست! پس در این فیلم، مخاطب به ریشههای اصلی شکلگیری اعتراضات خشونتآمیز سیاهپوستان، آگاه نیست و از طرفی روح و روان شهروندان سفیدپوست آمریکایی را تحت تاثیر قرار نمیدهد.
از نگاه نگارنده، «Detroit» یک فیلم با بودجه «پنتاگونی» است که با روایتی غیرمستقیمِ دوگانه سعی در القای مطلبی به شهروندان سیاهپوست بوده که همنشینی سیاه و سفید در آمریکا، یک قرارداد اجباری است. همچنین میتوان با این برداشت بیان کرد که از نگاه سیاستهای کلی حاکمیتِ آمریکا، این فیلم یک «درمانِ اجتماعی» برای سیاهپوستانی است که پس از قیامهای ادواریشان و سرکوب از سوی افسران سفیدپوست آمریکایی، تولید شده است.
* گزارش از یاسین قاسمی