«خبرنامه دانشجویان ایران» معین رضیئی*// تیرماه ۷۸ انتشار تصویر نامه منتسب به سعید امامی در روزنامه سلام با تیتر «سعید اسلامی پیشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را داده است» موجب تعطیلی روزنامه سلام با شکایت وزارت اطلاعات وقت دولت اصلاحات شد.
در روایتی دستاول گویا ابتدا سعید حجاریان نامه سعید امامی را نزد مجید انصاری میبرد تا همزمان با طرح اصلاح قانون مطبوعات در مجلس وی این نامه را در صحن علنی بخواند تا جو مجلس و جامعه را تحتتاثیر قرار دهد اما انصاری با درک درست از خطرناک بودن ماجرا مسئولیت این کار را نمیپذیرد و حجاریان به سراغ استاد قدیمی خود سیدمحمد موسویخوئینیها صاحبامتیاز روزنامه سلام میرود.
در فضای بحرانی پس از قتلهای زنجیرهای که چندماهی از علنی شدن آن میگذشت، انتشار این نامه توسط خوئینیها در سلام مانند ریختن نفت روی آتش بود که علاوهبر توقیف دائم این روزنامه پس از یک دهه فعالیت، موجب آشوب چند روزه بهویژه در کف دانشگاهها شد. در دو دهه گذشته آن چیزی که از تیر 78 بدان پرداخته شده روایتنگاری تکخطی از آشوبها و وقایع است که نهایت این تلاشها برگزاری چند مناظره اینترنتی با حضور شاهدان عینی واقعه بوده است. در این سالها هیچگاه 18 تیر و عاملان پدیدآورنده آن بهخوبی آسیبشناسی نشدهاند. در این یادداشت سعی دارم به بررسی تاریخی و آسیبشناسی مستند این واقعه و عبرتی که از آن گرفته نشده است، بپردازم. واقعه کوی دانشگاه اوج نگاه ابزاری و بهرهکشی گروههای سیاسی از تشکلهای دانشجویی است. این نگاه بالا به پایین قدرت به جنبش دانشجویی حاصل یک فرآیند 10 ساله بود که از ابتدای سال ۶۸ شروع شد.
در آغاز این فرآیند اضمحلال، دفتر تحکیم وحدت بهعنوان بزرگترین تشکل دانشجویی کشور از نقش تصمیمگیر در فضای سیاسی برخلاف گذشتهاش در دهه 60 به پیادهنظام احزاب و اشخاص تبدیل شد. در این سال تعدادی از افراد طیف راست تحکیم مانند حشمتالله طبرزدی با راهاندازی ستاد انتخاباتی برای اکبر هاشمیرفسنجانی عملا تبدیل به پیادهنظام قدرتهای سیاسی کشور شدند. پیادهنظام بودن آنها در خرداد ۷۶ نیز ادامه پیدا کرد و در تیر ۷۸ به اوج خود رسید که سرانجام این فرآیند انشعابات مختلف از دفتر تحکیم و درنهایت فروپاشی آن در دهه 80 بود. اوج استحاله فکری تحکیم زمانی رخ داد که فضای سیاسی کشور پس از روی کار آمدن دولت خاتمی ساختارشکنیهای بیسابقه در مطبوعات زنجیرهای و ایجاد آزادیهای بدون نظارت در سطح دانشگاه را تجربه میکرد. البته باید گفت آزادی اجتماعی پس از تجربه دولت بسته هاشمی تبدیل به یکی از مطالبات مهم جوانان و نخبگان کشور شده بود. دفتر تحکیموحدت نیز تحتتاثیر فضای پس از دوم خرداد با سوءاستفاده از آزادیهای ایجادشده از رسالت اصلی خود بهطور کامل فاصله گرفت.
این فاصله باعث شد تشکلی که در ابتدای فعالیت خود در چارچوب اندیشه سیاسی جمهوری اسلامی و نظریه ولایتفقیه متولد شده و از آن مشروعیت گرفته بود به یکی از نهادهای مهم مخالف جمهوری اسلامی تبدیل شود که در آن عناصر نشانهدار و معاند با جمهوری اسلامی مانند سران نهضت منحله آزادی که زمانی در دهه 60 توسط همین ادوار تحکیم طرد میشدند، مرجعیت یابند. فاصله اعضای اصلی تحکیم با نظام آنقدر زیاد شد که سال ۷۹ علی افشاری، عضو شورای مرکزی آن در کنفرانس ضدایرانی برلین شرکت و به نمایندگی از دانشجویان پیرامون تغییر ساختارهای سیاسی در جمهوری اسلامی بهنفع جداسازی دین از سیاست صحبت کرد. در این استحاله فکری بیش از هرچیز حمایت و مشاوره سیاسیونی برآمده از گفتمان دولت خاتمی از اقدامات ساختارشکنانه اعضای رادیکال دفتر تحکیم موثر بود.
این سیاسیون با حمایت خود از بدنه تحکیم وحدت سعی کردند تا حد امکان از دانشجویان برای پیشبرد اهداف اجتماعی اصلاحات بهره ببرند. گرچه همین مساله نیز درنهایت برای خود دولت خاتمی هم دردسر شد و تحکیمیها طی نشستی در مرداد 79 مساله عبور از خاتمی را به دلیل جاماندن او از برنامههای اصلاحات مطرح کردند. عبرت نگرفتن از آنچه دو دهه قبل در فضای دانشجویی کشور گذشت، باعث شد مجدد نگاه ابزاری گروههای سیاسی به تشکلهای دانشجویی با روی کار آمدن حسن روحانی در سال ۹۲ با رویکردی جدید بازتولید شود که حاصل آن ایجاد تشکلهای یکبارمصرف و دولتساخته در دوره اول ریاستجمهوری وی بود.
در فضای سالهای ۹۲ تا ۹۶ دولت با شعار جذب حداکثری سعی کرد با دادن فضا و امکانات به گروههای ساختارشکن در دانشگاه برای خود عقبه دانشجویی ایجاد کند. این تلاشهای دولت به حدی آشکار بود که شخص خود رئیسجمهور پیگیر تاسیس اتحادیهای دولتساخته به نام تادا شد. این تشکلها الان شرایط مناسبی ندارند و همزمان با افول ایده اصلی دولت یعنی شکست ایده توسعه روابط خارجی شاهد ریزش بدنه دانشجویی خود در سالهای اخیر بودهاند. آنها از آبان 96 تا امروز با فراموش کردن عقبه تئوریک خود سعی کردهاند با ساختارشکنی و رادیکالیزه کردن فضا هرطور که شده است به حیات خویش بهعنوان یک جریان دانشجویی فعال ادامه دهند.
آنها در این راستا با گرفتن ژست اپوزیسیون بدون اشاره به نقش خود در دانشگاه برای روی کار آمدن روحانی و حمایتهای متقابل پدرانه دولت از آنها شعار عبور از روحانی را در بیانیه 16 آذر 97 خود سر دادند. این تشکلها به این مساله نیز بسنده نکرده و حتی در یک پیوند استراتژیک با جریان چپ مارکسیستی که عمدتا خاستگاهشان در شوراهای صنفی طی این سالها بوده است ایده عبور از جمهوری اسلامی و تغییر قانون اساسی را نیز با تزریق یأس و ناامیدی در کف دانشگاه مطرح کردند. در یک کلام میتوان گفت تلاش برای حیات سیاسی تشکلهای دولتساخته درحالی در دولت روحانی از سرگرفته شد که با توجه به عبرتهای 18 تیر این تلاش محتوم به شکست بوده است. بعد از گذشت هفتسال میتوان گفت تنها ثمره هزینه این مدت دولت برای ایجاد این تشکلها بازشدن پای عناصر فعال در فتنه 88 و افراد نشانهدار در ضدیت با جمهوری اسلامی به دانشگاه بوده است.
* عضو شورای مرکزی اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل