تاریخ انتشار: دوشنبه 1399/05/27 - 11:17
کد خبر: 367427

روایت تسخیر فضای فکری و فرهنگی ایران توسط آمریکا؛

ارتش سرّیٍ فرهنگی پس از کودتا

بعد از کودتای ۲۸مرداد ۱۳۳۲، استحاله هویت ایرانی- اسلامی در دستور کار مقامات آمریکایی قرار گرفت و به تدریج ساختارها، ابزارها و بسترهای این روند شکل گرفت. اما نباید فراموش کرد که این روند بعد از کودتا شکل نگرفته است، بلکه از دهه‌ها قبل و با ورود جریان مسیحیت تبشیری آمریکایی به شمال‌غرب کشورمان، آمریکا استحاله و جاسوسی فرهنگی را آغاز کرده بود. در ادامه ضمن معرفی برخی از ابزارهای آمریکا برای تحقق این هدف، نمونه‌های تاریخی آن نیز مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ بعد از جنگ جهانی دوم جهان در وضعیت نوینی به سر می‌برد؛ ساختار سنتی قدرت در نظام بین‌الملل فروپاشید و بازیگر جدیدی به نام ایالات متحده وارد میدان شد. همزمان با رکود فضای نخبگانی در اروپا دو جریان فکری به عنوان ایدئولوژی برتر شروع به یارگیری کردند. در غرب، لیبرالیسم یکه‌تازی می‌کرد و در شرق کمونیسم روسی.

علی‌رغم تفاوت‌های زیاد میان این دو ایدئولوژی اما مهم‌ترین آن را باید نحوه ارائه آنها دانست. لیبرالیسم آمریکایی توانست با بسیج ابزارهایی که مستقیما بر روی افکار عمومی تاثیرگذار هستند، همانند سینمای رنگی و شاد، روزنامه‌های آوانگارد، انجمن‌های بازیگری و از همه مهم‌تر تربیت کودکان از همان سنین کودکی، سربازان ایدئولوژیک خود را در نقاط مختلف جهان به کار بندد. در مقابل اما تاکید حکومت شوروی بر وجه نخبگانی تبلیغات سبب شد تا عملا این ایدئولوژی به کالای لوکسی بدل شود که عموم جامعه از آن بهره‌ای نبرند و همین موضوع باعث رکود تدریجی کمونیسم در کشورهای مختلف شد.

بعد از کودتای ۲۸مرداد ۱۳۳۲، استحاله هویت ایرانی- اسلامی در دستور کار مقامات آمریکایی قرار گرفت و به تدریج ساختارها، ابزارها و بسترهای این روند شکل گرفت. اما نباید فراموش کرد که این روند بعد از کودتا شکل نگرفته است، بلکه از دهه‌ها قبل و با ورود جریان مسیحیت تبشیری آمریکایی به شمال‌غرب کشورمان، آمریکا استحاله و جاسوسی فرهنگی را آغاز کرده بود. در ادامه ضمن معرفی برخی از ابزارهای آمریکا برای تحقق این هدف، نمونه‌های تاریخی آن نیز مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

مدارس؛ اولین پایگاه انقلاب فرهنگی آمریکایی‌ها
درسال ۱۲۰۸ ه.ش. هیاتی به نام «هیات کمیسیونرهای آمریکایی برای میسونرهای خارجی» شکل گرفت. دو سال بعد ج.ل. مریک (J.L. Merrick) وارد ایران شد اما سفر وی دستاورد خاصی در پی نداشت. در اواخر همان سال، گروهی دیگر که شامل هریسون گری، اوتیس دوایت و الی اسمیت می‌شد، پس ازمسافرت به سوریه، عثمانی و ارمنستان، وارد ارومیه شده و با روسای مسیحیان آشوری و نسطوری جهت پیشبرد اهداف خود مذاکره کردند. پس از ارسال گزارش‌های این گروه، هیئت تبشیری رسمی دیگری به ایران اعزام شد و در شهر ارومیه فعالیت‌های خود را آغاز کرد.

از اعضای موثر این هیئت می‌توان به پرکینز و گرانت اشاره کرد که نخستین اتباع آمریکایی در ایران بودند و در ارومیه مستقر شدند. آنها نخستین مدرسه مدرن ایرانی به نام «مدرسه آمریکایی ارومیه» را تاسیس کردند. این مدرسه چهار کلاس داشت و دو سال بعد بخش‌ دخترانه آن هم راه‌اندازی شد. در ادامه فعالیت‌های آموزشی این گروه در سال ۱۸۷۹ با حمایت هیئت تبشیری آشوریان، نخستین مدرسه مدرن پزشکی ایران با نام «کالج پزشکی ارومیه» آغاز به کار کرد.

مدرسه‌سازی، امور بهداشتی و بیمارستان‌سازی از جمله فعالیت این گروه بود. اندکی بعد گروهی از مبلغان مسیحی پرستیبری به محوریت فردی به نام جیمز باست، وارد ایران شده و دو سال بعد یعنی در سال ۱۲۵۲ این هیات، دبستانی را در نزدیکی دروازه قزوین راه انداخت. باست و همراهانش در سال ۱۲۶۴ در خیابان قوام‌السلطنه (سی تیر فعلی) قطعه زمینی خریدند و با حضور ناصرالدین شاه، کلنگ بنای ساختمان مدرسه جدید بر زمین زده شد و دو سال بعد ساخت آن به اتمام رسید. در این زمان، مدرسه دارای شش کلاس و پنجاه دانش‌آموز بود. بعدها این مدرسه به «کالج امریکایی تهران» تغییر نام داد و در نهایت در اواخر دوره سلطنت رضاخان با نام «البرز» ماندگار شد. در این مدرسه ارزش‌های آمریکایی و همچنین سبک زندگی آمریکایی به دانشجویان آموزش داده می‌شد و هدفشان مسیحی کردن دانشجویان مسلمان بود. اعضای خانواده سلطنتی و دیگر مقامات ترجیح می‌دادند فرزندانشان در این مدرسه تحصیل کنند.

هیئت تبشیری پرستیبری مدرسه‌ای دیگر به نام مدرسه عالی دماوند (بنیاد فرهنگی ایران بت ئیل) در سال ۱۳۴۷ در خیابان سعدی شمالی تهران تاسیس کرد. این مدرسه با دوازده دانشجوی دختر کار خود را آغازکرد. این مدرسه آمریکایی دخترانه که در دوره قاجار به بیت ئیل (کلمه‌ای عبری به معنی خانه خدا) مشهور بود، در زمان رضاشاه، نوربخش نامیده شد و همراه به مدرسه البرز، ملی اعلام شد. در سال ۱۳۱۱ کالج آمریکایی‌ها و مدرسه دخترانه آمریکایی تهران توسط دانشگاه ایالتی نیویورک رسما پروانه تایید گرفتند.

مدرسه دیگر این فرقه مذهبی مسیحی کامیونیتی اسکول (مدرسه انجمن تبلیغی) است که جنبه مذهبی داشت. در همه این مدارس، علوم جدید، زبان انگلیسی، تعلیمات دین مسیح و مختصری زبان فارسی تدریس می‌شد. از مدارس آمریکایی و پرستیبری تاثیرگذار و مهم دیگر می‌توان به مدرسه آمریکایی مموریال تبریز اشاره کرد. سید حسن تقی‌زاده و سید احمد کسروی از دانش‌آموختگان مشهور این مدرسه هستند.

فعالیت این جریان تبشیری سبب شد تا یکی از سناریوهای تامین‌کننده منافع آمریکا در ایران، تلاش برای تغییر ارزش‌ها و آرمان‌های دانش‌آموزان به همراه دگردیسی در سبک زندگی و زیست عقیدتی و مذهبی آنها باشد. در این سناریو، سفارت این کشور قراردادهای علمی و فرهنگی نهادهای وابسته به خود را به مدارس ایرانی تحمیل می‌کرد که البته بنا به اعترافات خود اعضای سفارت آمریکا، بسیاری از تلاش‌های غرب به منظور تغییر ارزش‌های دانش‌آموزان ایرانی، به دلیل درایت علمای دین در ایران، منجر به شکست شد: «انتقال و تبادل‌های قراردادی با انستیتوها و مدارس مدرن ایرانی کار کمی در ایجاد ارتباط میان آمریکایی‌ها و علما انجام می‌دهد. هزاران ایرانی در آمریکا یا اروپای غربی تحصیل کرده‌اند، اما وقتی که به ایران بازمی‌گردند آرمان‌ها و طرز زندگی آنها تأییدی بر نظرات و عقاید علما در قبال ارزش‌ها و مفاهیم غربی است. در اشتیاق آنها به جذب یک دیسیپلین و یا تکنولوژی خاص، دانشجویان ایرانی دیدگاه‌ها و اطلاعات اندکی درباره اندیشه سنتی ایرانی در اختیار آمریکایی‌ها می‌توانند بگذارند. مجذوبیت و یا اشتغال ذهن آنها به امور سیاسی زودرس و اطلاعات کم آنها از بدنه بزرگ اندیشه اسلامی، توانایی آنها را در وارد شدن به بحث‌های معنی‌دار با معدود آمریکاییانی که برای کشف نهادها و قالب‌های کلی خارجی (مثل روحانیت) آماده شده‌اند، کم می‌کند.»

نمونه دیگر از شیوه‌های نفوذ آمریکا در مدارس ایرانی، حمایت از شاهان ایرانی برای غربی‌سازی محصلین مدارس بوده است. آنچنان که در اسناد لانه جاسوسی آمده است: «در زمان دو شاه پهلوی، غرب‌گرایی مشروعیت و مقامی کسب کرده و توانسته بود خاطرات گذشته اسلامی را از اذهان بسیاری از افرادی که به مدارس غربی شده می‌رفتند یا تحصیلات عالیه خود را در خارج از کشور می‌گذرانیدند، عملاً بزداید. پس از کمال آتاتورک در ترکیه و بعد از جنگ جهانی دوم، شاهان پهلوی دائم در تلاش بودند که نهادهای اسلامی را به عنوان بقایای ارتجاعی گذشته‌ای که دیگر مناسب زمان حال نبوده و مطرود است به مردم بشناسانند. برای اینکه این پیشگویی‌شان باور مردم شود، در این زمینه و جهت، گام‌هایی نیز برداشتند... شاهان ایران سعی داشتند که ایران را به اجبار از طریق یک مرحله غربی شدن که شامل جدایی حکومت از مذهب باشد که در اروپا طی طریقی چند صد ساله داشت، بگذرانند.»

معلمین غرب‌گرا؛ سربازان بی‌جیره و مواجب آمریکا
یکی از استراتژی‌های سفارت آمریکا در ایران برای تحصیل منافع غرب و علی‌الخصوص آمریکا در ایران، تلاش برای نفوذ در شبکه معلمان بوده است. به عنوان نمونه، سفیر آمریکا بارها با مسئولان کانون معلمین دیدار می‌کردند تا بتوانند از سازماندهی معلمین توسط این کانون در راستای اهداف خود استفاده کنند.

در یکی از اسناد لانه جاسوسی آمده است: «چندی پیش چند شب پی درپی مشاور سیاسی با محمد درخشش، رئیس کانون معلمین... ملاقات کرد. در این ملاقات‌ها تمام مسایل ۱۷ سال گذشته مطرح شد. درخشش پس از شغل وزارت فرهنگ (آموزش و پرورش)، دیگر پست دولتی نداشته... او رهبر کانونی است که ۴۰۰ هزار معلم در سراسر کشور عضو آن هستند. درخشش، از افراد نادری است که می‌تواند نوعی سازماندهی به وجود آورد. او اشاره کرده که شدیداً علاقه‌مند است که خط سازشکارانه‌ای راه بیندازد».

در بخشی از اسناد سفارت آمریکا می‌توان دریافت که کارداران سفارت آمریکا اعتقاد داشتند نهادهای آموزشی ایران به شرط بهره‌گیری از معلمان غربی یا غربی شده، می‌توانند در ایجاد رابطه صلح‌آمیز بین ایران و آمریکا موثر باشند و از روحیه ضدآمریکایی مردم ایران نسبت به آمریکا بکاهند.

ترویج زبان انگلیسی، ابزار تغییر فرهنگ و سبک زندگی مردم
یکی از مهم‌ترین اسنادی که استفاده جهت‌‌دار از زبان انگلیسی را نشان می‌‌دهد «سند راهبرد امنیت ملی امریکا در سال ۲۰۱۰» است. در این سند، لزوم توجه به آموزش زبان انگلیسی و بهره‌برداری از آن برای گسترش قدرت امریکا مورد تأکید قرار گرفته است: «گسترش زبان انگلیسی و نفوذ فرهنگ امریکا از اولویت‌‌های اصلی و بزرگ امریکایی‌ها در سفر، کار و مذاکره با کشورهای خارجی است. ما باید مهارت‌هایی را توسعه دهیم که به ما کمک می‌‌کند تا در اقتصاد پویا و متنوع جهانی موفق باشیم. ما از برنامه‌هایی حمایت خواهیم کرد که منافع و رهبری ما را در زبان‌های خارجی و امور درون فرهنگی ترویج می‌‌دهند».

اهمیت این سناریو برای مقامات آمریکایی آن‌قدر مهم است که «تری لوکاچ» به عنوان یک متفکر نظامی امریکایی، زبان انگلیسی را آخرین سلاح زرادخانه امریکا در قرن بیست و یکم ‏معرفی می‌کند یا «توماس مولُوی» پس از حدود ۴۰ سال فعالیت در مراکز آموزش زبان انگلیسی پنتاگون، به مسئولان امریکا می‌‌گوید: «زبان انگلیسی از قدرت بسیار عظیمی برای ایجاد نفوذ در دیگران برخوردار است». وی به سیاست‌گذاران امریکایی یادآور می‌شود که با توجه به اهمیت زبان انگلیسی، منطق حکم می‌کند که امریکا در تدوین سیاست قدرت نرم خود، آموزش زبان انگلیسی را در اولویت قرار دهد.

در همین راستا، یکی از برنامه‌های سفارت آمریکا در ایران، گسترش زبان انگلیسی در مدارس و جامعه ایرانی بود. به عنوان مثال در یکی از گزارش‌های آژانس ارتباطات بین‌المللی آمریکا در سال ۱۳۵۸ آمده است: «به‌رغم این مشکلات، فرصت‌های مناسبی حاصل شده است که ما قادریم از آنها بدون توجه به کمبود منابع اطلاعاتی خود استفاده کنیم: حساب بانکی مدرسه بین‌المللی شیراز به ما واگذار شد. در اثر تلاش‌های استاندار شیراز، ساختمان مدرسه در اختیار ما قرار گرفت. گردانندگان مدرسه دوباره تعیین شده‌اند و طرح‌هایی برای شروع آموزش زبان انگلیسی آغاز شده است. نسخه‌های ترجمه شده قانون اساسی آمریکا در اختیار آنها قرار گرفت که به عنوان یک سند مفید در مرحله تصویب قانون اساسی ایران مورد استفاده قرار گیرد. نشرهایی در مورد ازسرگیری مجدد خدمات کنسولی که در اختیار ابواب ارتباط جمعی قرار گرفت و به نوبه خود بی‌نظمی و شایعات زشت و عدم تفاهمات را کاهش داده و در نتیجه به نفع ما تمام شد.»

موضوع آموزش زبان به حدی برای آمریکا اهمیت دارد که حتی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در تحلیل‌های اعضای سفارت آمریکا، از علاقه افراد به آموزش زبان انگلیسی صحبت به میان می‌آید. به عنوان مثال در یکی از اسناد لانه جاسوسی آمده است: «علاقه به آموختن زبان‌های خارجی و به ویژه انگلیسی همچنان در سطح بالا قرار گرفته است و تعداد زیادی از دانشجویان ایران گرایش به آموزش و پرورش غربی و آمریکایی دارند.» سفارت آمریکا، یکی از مزایای ترویج زبان انگلیسی را، آماده شدن محصلان برای فراگرفتن آموزش‌های غربی و حضور در آمریکا برای آموزش و ادامه تحصیل مبتنی بر اهداف آمریکا می‌داند: «با وزارت علوم دولت ایران همکاری کنید تا جوانان ایرانی بیشتری برای تحصیل در آمریکا آماده شوند و به عمل آیند. موقعیت‌های محصلین ایرانی را که در پی تحصیل در آمریکا می‌باشند در موارد مناسب ارزیابی کرده و مشورت و تعلیم انگلیسی قبل از عزیمت را زیاد کنید.»

به نام انجمن‌های علمی و فرهنگی، به کام سازمان‌های جاسوسی
بعد از جنگ جهانی دوم دروازه دیپلماسی فرهنگی و فعالیت‌های موثر فرهنگی آمریکا در ایران با محوریت «انجمن ایران و آمریکا» فعال شد، اما باید گفت که سابقه تشکیل این انجمن به سال ۱۳۰۳ه.ش می‌رسد. این انجمن به پیشنهاد فراماسونر معروف حسین علا در واشنگتن تاسیس شد و وی پس از بازگشت به ایران پیشنهاد تاسیس شعبه ایرانی انجمن را مطرح کرد. در نتیجه در سال ۱۳۰۴ انجمن ایران و آمریکا به ریاست یک فراماسونر دیگر یعنی محمدعلی فروغی تاسیس شد. فعالیت‌های انجمن بیشتر شامل فعالیت‌های هنری، ادبی، علمی، فرهنگ عمومی، روابط اجتماعی و سبک زندگی و برگزاری سخنرانی‌ها و جشنواره‌ها می‌شد.

یکی از رسالت‌های مهم انجمن ایران و آمریکا، قبضه کردن فضای هنری کشور توسط هنر آمریکایی بود. برگزاری جلسات موسیقی، تئاتر و فیلمسازی آمریکایی توانست تاثیر مهمی در جامعه هنری ایرانی داشته باشد. انجمن، همچنین ماهنامه ایران و آمریکا را به دو زبان منتشر می‌کرد. انجمن ایران و آمریکا شعباتی در شهرهای مختلف ایران از جمله مشهد و اصفهان تاسیس کرد.

یکی از فعالیت‌های جانبی این انجمن، گسترش روابط نوجوانان ایرانی و امریکایی و مبادله شهروندان بود. در سال ۱۳۴۵ انجمن، مسابقه انشائی با موضوع «چگونه می‌توان تفاهم بین ایرانی‌ها و امریکایی‌ها را توسعه داد؟» را میان دانش‌آموزان و دانشجویان با جایزه ممتاز بلیت رفت و برگشت به انضمام یک ماه اقامت و گردش در امریکا، برگزار کرد. در سال ۱۳۳۷ نیز یک مرکز دانشجویی به وسیله انجمن ایران و امریکا در مقابل دانشگاه تهران افتتاح شد که در سال‌های بعد مورد استقبال دانشجویان و دانش‌پژوهان قرار گرفت و در سال‌های دهه پنجاه، ماهیانه ۷هزار دانشجو به این مرکز مراجعه می‌کردند.

از جمله فعالیت‌های آموزشی این انجمن در آن سال‌ها می‌توان به آموزش تخصصی زبان انگلیسی به دانش‌آموزان، دانشجویان، کارکنان دولت و بازرگانان، زنان خانه‌دار، مغازه‌داران خدمتکاران و دیگر اصناف و همچنین آموزش زبان فارسی به خارجی‌ها نام برد. به زودی فعالیت‌های آموزشی این مرکز گسترش یافت و دارای شعباتی در تهران و دیگر شهرها شد، به گونه‌ای که سالانه صدهزار نفر در تهران و پنج شهر دیگر آموزش می‌دیدند. کتاب‌های آموزشی با رویکردی آمریکایی تالیف می‌شد. کانون زبان بعد از انقلاب به کانون پرورش فکری واگذار شد و هم اکنون به فعالیت‌های خود ادامه می‌دهد.

انجمن روابط فرهنگی ایران و آمریکا
این انجمن توسط احمد متین‌دفتری تاسیس شد. او با اشاره آمریکا و با هدف اشاعه و گسترش فرهنگ آمریکایی در ایران، «انجمن روابط فرهنگی ایران و آمریکا» را ایجاد و خود سال‌ها به عنوان رئیس، این تشکیلات را اداره کرد. انجمن ایران و آمریکا ابتدا تنها در عرصه آموزش زبان انگلیسی فعالیت داشت، اما وقتی دولت ایران، بخش وسیعی از اراضی پارک ساعی در ابتدای خیابان شهید خالد اسلامبولی (خیابان وزرای سابق) را در اختیار این انجمن گذاشت، بر دامنه فعالیت‌های آن افزوده شد و در تمام حوزه‌های هنری همچون سینما، تئاتر، موسیقی، نقاشی، رقص و آواز به تلاش و تکاپو پرداخت و با اعزام گروه‌های به اصطلاح هنری به ایران و اعطای بورس به هنرمندان ایرانی، کوشید تا بر جریان هنری و فرهنگی ایران تأثیر بگذارد و جوانان را زیر پوشش هنر و فرهنگ بفریبد و به سمت هدف‌های دلخواه خود ببرد.

انتشارات فرانکلین
انتشار، ترجمه و ارسال کتاب به کشورهای مختلف دنیا از جمله سیاست‌های نوین آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم برای تسخیر فضای فکری مردمان بود که این وظیفه برعهده موسسه «انتشارات فرانکلین» گذاشته شده بود.

هدف اصلی این موسسه فراهم آوردن موجبات ترجمه و انتشار کتاب‌های آمریکایی به زبان‌های کشورهای در حال توسعه بود. در طول مدت فعالیت این بنگاه انتشاراتی، قریب ۳۰۰۰ عنوان کتاب به زبان‌های عربی، فارسی، اردو، اسپانیول و بسیاری از زبان‌های آفریقایی انتشار یافت.

پس از مصر، نوبت ایران بود که این پروژه در آنجا به مرحله اجرا درآید. پروژه ایران موسسه انتشارت فرانکلین در سال ۱۳۳۲ه.ش فعالیت خود را آغاز کرد و بزرگترین پروژه در میان ۱۷ پروژه اجرا شده توسط موسسه انتشارات فرانکلین در سراسر جهان بود و بیشترین تنوع فعالیت‌ها را داشت. هماﯾﻮن ﺻﻨﻌﺘﯽ‌زاده، ﻣﻮﺳﺲ و ﻣﺪﯾﺮﻋﺎﻣﻞ ﻣﻮﺳﺴﻪ ﻓﺮاﻧﮑﻠﯿﻦ در تهران بود. ﺑﺮاﺳﺎس اﺳﻨﺎد ﭘﺮوﻧﺪه ﻓﺮاﻧﮑﻠﯿﻦ در ﺳﺎواک، ﺻﻨﻌﺘﯽ‌زاده در ﺳﻔﺮی ﮐﻪ ﺳﺎل ۱۳۳۳ ﺑﻪ آﻣﺮﯾﮑﺎ داﺷﺖ، اﻣﺘﯿﺎز ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﮔﯽ ﻓﺮاﻧﮑﻠﯿﻦ را ﮔﺮﻓﺖ، اﻣﺎ ﺧﻮدش ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﺪ در ﮔﺎﻟﺮی چهار راه ﮐﺎﻟﺞ ﺑﺎ واﺑﺴﺘﻪ ﻓﺮهنگی ﺳﻔﺎرت آﻣﺮﯾﮑﺎ ﻣﺬاﮐﺮاﺗﯽ اﻧﺠﺎم داد و اﯾﻦ دﯾﭙﻠﻤﺎت در ﺳﺎل ۱۳۳۳ ﺗﺮﺗﯿﺐ ﻣﻼﻗﺎﺗﺶ ﺑﺎ دﯾﺘﻮس اﺳﻤﯿﺖ، مدیرکل انتشارات جهانی فرانکلین را داد.

مهم‌ترین رسالت «موسسه فرانکلین» در ایران  چاپ کتاب‌های درسی بود. نخستین مجموعه از این کتاب‌ها در سال ۱۳۴۰ در دسترس دانش‌آموزان قرار گرفت و ﺑﺮای اﯾﻦ ﮐﺎر اﻓﺮادی ﺑﻪ آﻣﺮﯾﮑﺎ، اﻧﮕﻠﯿﺲ، آﻟﻤﺎن و ﻓﺮاﻧﺴﻪ ﻓﺮﺳﺘﺎده شدند ﺗﺎ ﺑﺎ اﻟﮕﻮﺑﺮداری از ﻧﻈﺎم آﻣﻮزﺷﯽ- ﺗﺮﺑﯿﺘﯽ در ﻏﺮب ﺑﻪ تهیه و ﺗﺪوﯾﻦ ﻣﺘﻮن ﭘﺎﯾﻪ آﻣﻮزﺷﯽ ﺑﺮای اﯾﺮان ﺑﭙﺮدازﻧﺪ.

محلی برای تامین سربازان آمریکایی
پس از جنگ جهانی دوم رفته رفته محمدرضا پهلوی تصمیم به تغییر الگوی موسسات آموزش عالی ایران از سیستم دانشگاهی فرانسه به سیستم‌های آمریکایی گرفت. از این رو بود که دولت پهلوی از اواخر دهه ۱۹۵۰ میلادی سعی در جلب همکاری دانشگاه‌های آمریکایی کرد. در این میان، به‌دنبال دعوت محمدرضا پهلوی از رییس دانشگاه پنسیلوانیا به ایران، پس از مذاکراتی چند، دانشگاه شیراز تحت نظر و کمک این دانشگاه صاحب‌نام آیوی لیگ (از معروف‌ترین گروه‌های دانشگاهی جهان که متشکل از هشت دانشگاه پرآوازه آمریکا می‌باشد) قرار گرفت تا جایی که روابط علمی و فرهنگی بین این دو دانشگاه از مستحکم‌ترین روابط علمی فرهنگی میان ایران و آمریکا شد و تا روزهای آخر حکومت شاه ادامه داشت. تدوین بسیاری از دروس، طراحی و توسعه پردیس‌های دانشگاه، تربیت اساتید و بنیانگذاری بسیاری از موسسات تحقیقاتی دانشگاه شیراز همه و همه در اختیار این دانشگاه قرار گرفتند.

در سال ۱۳۲۸ه.ش، ایالات متحده آمریکا در راستای سیاست هری ترومن و قرارداد موسوم به قرارداد اصل چهار، برنامه‌ای تاسیس کرد که USAID نام گرفت. از اینجا بود که دانشگاه ایالتی یوتا موظف شد بین سال‌های ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۴ فناوری کشاورزی خود را به کشورهای در حال توسعه همانند ایران ارزانی دارد که در دهه ۱۹۶۰ نیز ادامه پیدا کرد. دانشگاه یوتا نیز روابط مبسوطی را به ویژه با دانشگاه تهران برای تبادل دانشجو و محقق پایه‌ریزی کرد که سال‌ها ادامه داشت. طراحان اصلی و اولیه دانشگاه صنعتی آریامهر اصفهان (دانشگاه صنعتی اصفهان کنونی) هم از نظر ساختار درسی و هم از نظر شالوده سازمانی زیر نظر آمریکایی‌ها بود. روابط فیمابین علمی ایران و آمریکا در دانشگاه جندی‌شاپور اهواز به حدی گسترده بود که در آستانه انقلاب اسلامی دست کم ۳۰ استاد آمریکایی در این موسسه مشغول تدریس بودند.

همچنین دانشگاه مازندران با الگوبرداری از دانشگاه هاروارد، دانشگاه تربیت معلم تهران با الگوبرداری از دانشگاه کالیفرنیا در لس‌آنجلس  (UCLA)، دانشگاه فردوسی مشهد با الگوبرداری از دانشگاه جرج تاون و مرکز مطالعات مدیریت (دانشگاه امام صادق(ع) کنونی) با الگوبرداری از دانشگاه هاروارد شکل گرفتند. در سال ۱۳۵۴ه.ش، یعنی در اواخر دوره پهلوی، کشور ایران در میان کشورهای جهان، با ۲۰ هزار دانشجو بیشترین تعداد دانشجوی خارجی در دانشگاه‌های آمریکایی را دارا و مشغول به تحصیل داشت و دست کم ۵۹ دانشگاه آمریکایی در توسعه یا تاسیس آموزش عالی در ایران فعالیت داشتند.

برنامه فولبرایت
در سال ۱۳۲۲ه.ش ویلیام فولبرایت، سناتور آمریکایی لایحه‌ای تنظیم و پیشنهاد کرد که طبق آن وجوهی که در نتیجه فروش مازاد آمریکا به دست می‌آید، در راه امور فرهنگی و آموزش و پرورش مصرف شود. هدف برنامه، افزایش تفاهم دوجانبه از طریق تبادل افراد، علم و مهارت‌ها، بین مردم آمریکا و مردم سایر کشورهای دنیا اعلام شد. برنامه فولبرایت از دانشجویان، مدرسان و متخصصان که برای آموزش در خارج از آمریکا به تدریس و تحقیق می‌پرداختند، حمایت مالی می‌کرد. این طرح در دو فاز آغاز به کار کرد: دانشجویان آمریکایی که به خارج از آمریکا می‌روند و دانشجویان خارجی که به آمریکا می‌آیند و همچنین کمک‌های بلاعوض به منظور تبادلات آموزشی بین‌المللی به محققین، مدرسین، دانشجویان فارغ‌التحصیل و متخصصین اعطا می‌کرد.

اﻳﺮان ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﻛﺸﻮر ﺧﺎورﻣﻴﺎﻧﻪ ﺑﻮد ﻛﻪ ﺑﻪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻓﻮﻟﺒﺮاﻳﺖ ﭘﻴﻮﺳﺖ. ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻣﺒﺎدﻟـﻪ ﻓﺮﻫﻨﮕـﻲ اﻳﺮان و آﻣﺮﻳﻜﺎ از ﺳﺎل ۱۳۲۸ ﺑﺎ اﻣﻀﺎی ﻗﺮار داد دوﺟﺎﻧﺒﻪ آﻏﺎز ﺷﺪ و ﺑـﻪ اﻳـﻦ ﺗﺮﺗﻴـﺐ، ﺳﺎزﻣﺎن ﺑﻮرس ﻓﻮﻟﺒﺮاﻳﺖ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺷﻜﻞ ﮔﺮﻓﺖ و ﺗﺄﻣﻴﻦ ﻫﺰﻳﻨﻪﻫـﺎی رﻳـﺎﻟﻲ و دﻻری آن ﻣـﻨﻈم شد. ﺗﺎ ﺳﺎل ۱۳۴۵ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺗﻼشﻫﺎ ﺟﻬﺖ اﻋﺰام ﻣﻌﻠﻤﺎن زﺑﺎن اﻧﮕﻠﻴﺴﻲ ﺑﻪ آﻣﺮﻳﻜﺎ ﺑﻮد، وﻟﻲ از آن ﺳﺎل ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺗﻐﻴﻴﺮاﺗﻲ در روﻳﻜﺮد ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺗﺒﺎدل ﺑﻪ وﺟﻮد آﻣﺪ و ﻣﺤﻮرﻫﺎی ﻣﺒﺎدﻟـﻪ، ﺑﻪ ﻋﺮﺻﻪﻫﺎﻳﻲ ﭼﻮن ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت آﻣﺮﻳﻜﺎﻳﻲ، ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﺧﺎورﻣﻴﺎﻧﻪ، آﻣﻮزش و ﭘﺮورش، رﺳـﺎﻧﻪ‌ﻫـﺎی اﻃﻼﻋـﺎﺗﻲ، ﻣﻮﺳـﻴﻘﻲ و ﻫﻨـﺮ و ﺟﺎﻣﻌﻪ‌ﺷﻨﺎﺳﻲ تغییر ﻳﺎﻓﺖ. ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻣﺒﺎدﻟﻪ آﻣﻮزﺷﻲ ﺑﺎ اﻳﺎﻻت ﻣﺘﺤﺪه ﺑـﺮای ﺗـﺎﺛﻴﺮﮔـﺬاری ﺑـﺮ رﻫﺒـﺮان، ﻣﺘﺨﺼﺼـﺎن، داﻧﺸﺠﻮﻳﺎن، ﻣﻌﻠﻤﺎن و اﺳﺎﺗﻴﺪ ﭘﮋوﻫﺸﮕﺮ اﻳﺮاﻧﻲ ﻃﺮاﺣﻲ ﺷـﺪه بود. بر اساس برنامه فولبرایت، ۱۳۶۸ تن از ایرانیان در آمریکا و ۲۹۳ آمریکایی در ایران تحصیل کردند. ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎی ﭘﻲﮔﻴﺮی (ارﺗﺒﺎط ﺑﺎ ﺑﻮرﺳﻴﻪﻫﺎ ﭘـﺲ از ﺑﺎزﮔﺸـﺖ) از ﻃﺮﻳﻖ ﺳﺎزﻣﺎن «دوﺳﺘﺎن اﻳﺮاﻧﻲ اﻳﺎﻻت ﻣﺘﺤﺪه» و «اﻧﺠﻤﻦ داﻧﺶ آﻣﻮﺧﺘﮕﺎن آﻣﺮﻳﻜﺎ» اﻧﺠﺎم ﻣﻲﺷـﺪ.

سپاه صلح
جان اف کندی، در دوران مبارزات تبلیغاتی خود برای کسب مقام ریاست جمهوری در سال ۱۳۳۸ ه.ش، بارها درباره ضرورت بنیان‌گذاری «ارتشی نو» توسط ایالات متحده سخن گفته بود. ارتشی متشکل از نیروهای مردمی و غیرنظامیان آمریکایی که آماده سفر به مناطق توسعه نایافته جهان باشند. به باور بسیاری از ناظران سیاسی و تاریخ نگاران، تاسیس سپاه صلح در دوران جنگ سرد یکی از مبتکرانه‌ترین برنامه‌هایی بود که دولت آمریکا تا آن زمان برای دیپلماسی عمومی خود بر عهده گرفته بود. بدین منظور، جان اف کندی، از سارجِنت شِرایور، برادر همسرش خواست که مسولیت یک گروه کار ویژه را برای تدوین طرح اولیه سپاه صلح بر عهده بگیرد. سرانجام، در روز ۱ ماه مارس ۱۹۶۱ میلادی، رئیس جمهور جان اف کندی، که به تازگی به مقام ریاست جمهوری آمریکا انتخاب شده بود، طی صدور حکمی خواستار تاسیس سپاه مردمی صلح در آمریکا شد. در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ میلادی، شمار زیادی از جوانان آمریکایی داوطلب خدمت در سپاه صلح شده و راهی کشورهایی در آمریکای جنوبی، آسیا، آفریقا، و خاورمیانه شدند.

در سال ۱۳۴۱ دولت ایران موافقت خود را با ایجاد سپاه صلح در ایران اعلام کرد. نزدیک به ۱۷۵۰ داوطلب در قالب سپاه صلح در شهرها و روستاهای مختلف ایران فعالیت می‌کردند. آنها در زمینه‌هایی مانند برنامه‌ریزی شهری، تعلیمات آموزشی، تدریس زبان انگلیسی، تشکیل کتابخانه‌های محلی، ایجاد برنامه‌های آموزشی برای کودکستان‌ها، کمک به کشاورزان، کاهش میزان آلودگی هوا، طرح‌های زیست‌محیطی برای از بین بردن آلودگی و کاهش منابع در دریای خزر، کنترل رشد سریع جمعیت شهری و به ایجاد ۴۵ پارک، مدد رساندند.

این انجمن‌ها، برنامه‌ها و نهادهای گوناگون همگی یک رسالت واحد برعهده داشتند و آن‌هم در گام اول استحاله هویت ایرانی- اسلامی و در گام بعدی ساخت یک جامعه آمریکاییزه شده بود. نکته جالب توجه در این میان نقش پایگاه سیا در ایران به عنوان هماهنگ‌کننده اصلی همه این موارد بود؛ یعنی یک سازمان امنیتی وظیفه راهبری مجموعه به هم پیوسته‌ فرهنگی را انجام می‌داد.

نتایج این فعالیت‌های گسترده در دوران بعد از انقلاب اسلامی نیز کاملا مشهود است. اساتیدی که سال‌ها تحت تربیت نهادهای فرهنگی بوده‌اند و خود به عنوان افسران فرهنگی آمریکا در داخل کشور مشغول فعالیت هستند. فراموش نکنیم که در اوایل دهه ۷۰ شمسی، نهضت ترجمه آثار و کتب غربی توسط برخی تربیت‌شدگان دانشگاه‌های آمریکا و انگلیس در کشور به راه افتاد؛ دانشگاه‌هایی که با نگاهی به پیشینه آنها، می‌بینیم که ارتباط گسترده‌ای با سازمان‌های امنیتی همچون C.I.A و MI۶ دارند.

برای نمونه به مورد زیر دقت کنید:
«عزت‌الله فولادوند چهره کلیدی حلقه مترجمان سکولار در ایران و یکی از پدران معنوی فتنه سبز از سال ۱۳۵۸ به پیشنهاد علیرضا حیدری‌ خواجه‌پور، مدیر عامل انتشارات خوارزمی پروژه ترجمه آثار فیلسوفان یهودی و جاسوسان لیبرال را در حوزه علوم انسانی آغاز کرد تا راه مبارزه با استبداد دینی را ابتدا به نخبگان دانشگاهی بیاموزد. در طول ۳ دهه (۱۳۸۸ – ۱۳۵۸) عزت‌الله فولادوند ۴۸ اثر منتشر کرد. بیش از نیمی از آن‌ها کتاب‌هایی بودند که در اسناد رسمی سازمان‌های امنیتی آمریکا و اروپا به عنوان «کتاب‌های سفید» یا همان «منابع مورد تأیید» برای اشاعه فلسفه سرمایه‌داری شناخته می‌شدند. او گام به گام دستورالعمل‌های مشترک وزارت امور خارجه آمریکا و سازمان جاسوسی سیا را برای «فروپاشی ایدئولوژیک» نظام جمهوری اسلامی اجرا ساخت و کوشید تا هیچ فرصتی را برای تبلیغ هانا آرنت، سِر کارل پوپر، سِر آیزایا برلین، ریمون آرون و واسلاو هاول از دست ندهد. فولادوند به سبب فعالیت‌هایش ۳ بار در دوران وزارت ارشاد و ریاست جمهوری رئیس‌جمهور دوره اصلاحات، برنده‌ جایزه کتاب سال شد و دایره نفوذش را تا روزنامه‌هایی مانند ایران (ارگان رسمی دولت)، همشهری (ارگان رسمی شهرداری تهران) و جام جم (ارگان رسمی صدا و سیما) گسترش داد. حتی مهرماه ۱۳۸۷ جایزه کتاب فصل برای ترجمه کتابی از سِر آیزایا برلین در حوزه «علوم انسانی» به فولادوند اهداء شد!

نکته مهم در زندگی این مترجم آثار یهودیان در ایران این است که وی یگانه الگوی زندگی‌اش را محمدعلی فروغی (از پیشروان فراماسونری ایران و نخست‌وزیر پهلوی‌ها) می‌داند. فولادوند در ۲۲ سالگی راهی نیویورک شد تا در دانشگاه کلمبیا فلسفه بیاموزد. این دانشگاه را «مخزن تربیت جاسوسان لیبرال» می‌دانند و آن زمان با مشارکت سازمان جاسوسی سیا سرمایه‌گذاری گسترده‌ای را روی دانشجویان خارجی آغاز کرد تا همراه بنیاد فورد، پروژه‌های «تربیت نخبگان سیاسی» و «تربیت معلم» را برای گسترش ایدئولوژی لیبرال سرمایه‌داری در کشورهای جهان سوم پیش ببرد.

فولادوند پس از بازگشت به ایران، در سال ۱۳۴۷ نخستین قراردادش یعنی ترجمه کتاب گریز از آزادی نوشته اریش فروم را با موسسه فرانکلین بست. ترجمه‌ای که در سال ۱۳۵۰ «جایزه ترجمه ممتاز» سازمان یونسکو را نصیب فولادوند کرد.

این مترجم مورد حمایت آمریکایی‌ها از نخستین سال پیروزی انقلاب اسلامی، ترجمه آثار رهبران صهیونیسم سیاسی مانند هانا آرنت را در دستور کار خود گذاشت و به تدریج یک زیربنای تئوریک برای تجدیدنظرطلبی سکولار ساخت که در نتیجه طیف مهمی از اصلاح‌طلبان از رهگذر این پروژه و خواندن کتاب‌های آرنت در دهه ۱۳۶۰ دچار یک دگرگونی بنیادینِ عقیدتی شدند و در واقع، ترجمه‌های فولادوند آنان را به سوی مبارزه با جمهوری اسلامی کشاند.

همزمان با انتشار اولین جلد ترجمه فولادوند، شرکت سهامی انتشار (وابسته به گروهک ملی – مذهبی‌ها) نیز که یک سال پیش‌تر کتاب حدس‌ها و ابطال‌های پوپر را منتشر کرده بود، این بار نیز کتاب جامعه باز و دشمنان آن را با ترجمه علی‌اصغر مهاجر به بازار کتاب فرستاد. مهاجر، یک مترجم لائیک و پس از همایون صنعتی‌زاده آخرین مدیرعامل موسسه فرانکلین به شمار می‌رفت. او از دهه ۱۳۵۰ پروژه ترجمه آثار پوپر را به خواست دولت آمریکا در ایران پیش‌ ‌می‌برد و گرچه آن زمان به پایان نرسید، اما محصولش پس از انقلاب توسط ملی – مذهبی‌ها به بازار کتاب راه یافت!

موج فزاینده تبلغ پوپر سبب شد تا دی‌ماه ۱۳۶۴ دکتر رضا داوری اردکانی، فلسفه‌دان معاصر و شاگرد سیداحمد فردید با انتشار ۲ یادداشت در ماهنامه کیهان فرهنگی از پشت پرده ترجمه سریع کتاب جامعه باز و دشمنان آن پرده بردارد. داوری اردکانی آن موج را پروژه «تبلیغات سیاسی علیه انقلاب اسلامی» توسط محافل انگلیسی دانست و ادبیات ستایش‌گران پوپر در ایران را با ادبیات رادیو اسرائیل مقایسه کرد.»

همانگونه که گذشت دانش‌آموخته دانشگاه امنیتی کلمبیا قبل و بعد از انقلاب نهضت ترجمه را براساس یک برنامه مشخص به پیش برده و توانست از این رهگذر، بزرگترین دگرگونی را در عرصه سیاسی کشور رقم بزند و زمینه فتنه‌ ۸۸ را پی بریزد. این نتیجه همان «ارتش نو» است که کندی برایش برنامه داشت!

نظرات
حداکثر تعداد کاراکتر نظر 200 ميياشد
نظراتی که حاوی توهین یا افترا به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران باشد و یا با قوانین جمهوری اسلامی ایران و آموزه‌های دینی مغایرت داشته باشد منتشر نخواهد شد - لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید
تورهای مسافرتی آفری
تجاوزات دشمن صهیونیستی به جنوب لبنان مقاومت را نمی‌ترساند/ دوران دفاع مقدس بزرگ‌ترین پشتوانه جبهه مقاومت در مصاف با دشمنان است
همچنان دفاع مقدس
غرب از رقابت در حوزه انرژی می‌ترسد
سرهنگ رحیمی فرمانده انتظامی لاهیجان شد
اعلام ترکیب تیم ملی فوتسال ایران مقابل مراکش
واکنش رسمی وزارت امور خارجه به ادعای تهدید مقامات سابق آمریکا توسط ایران
آخرین خبر از ناپدید شدن دختر وزنه‌بردار ایران در اسپانیا
طرح «من شهردارم» به مدارس می‌رود
دستگیری عاملان قتل یک زن در شب عروسی
رسانه‌ صهیونیستی: حزب‌الله «تله مرگ» برای اسرائیل آماده کرده است
اجرای موفق مانورهای مداری ماهواره چمران ۱
فوری| جواد نکونام استعفا داد
گوگل و مایکروسافت به جان هم افتادند
محسن رضایی: اسرائیل اصلا جرات حمله به ایران را ندارد
اعلام شماره حساب‌های هلال‌احمر برای کمک به غزه، لبنان و یمن
روابط ایران با بانک سرمایه‌گذاری زیر ساخت آسیا تقویت می‌شود
قرارداد ۸۰ میلیاردی مجیدی
صرف سالانه ۱۵ میلیارد دلار واردات محصولات کشاورزی
۳۴۰ نظامی اوکراینی دیگر در یک روز کشته شدند
ساخت۳ بزرگراه در انتهای یادگار، بروجردی و شوشتری
تخفیف در برج میلاد در هفته گردشگری
نظرسنجی
بنظر شما باتوجه به حوادث اخیر فلسطین چقدر احتمال فروپاشی رژیم صهیونیستی وجود دارد؟




مشاهده نتایج
go to top