به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»، حسین نقیپور در قصیده ای نوشت:
در بین جمعی پر ز کینه گوهرش افتاد
چشم تر ارباب ما بر دلبرش افتاد
شمشیرهای بیشرافتها تکان میخورد
اکبر'ع' میان قتلگه پا تا سرش افتاد
مانند یک باز شکاری سوی او میرفت
آقا که رفت بالای سر، بال و پرش افتاد
صورت به صورت میگذارد درد دل دارد
صورت به صورت یاد جد اطهرش افتاد
خَلقا و خُلقا اشبهالناس است به پیغمبر
روی زمین کربلا پیغمبرش افتاد
در لابهلای روضه یاد کوچه میفتم
مولا نگاهش بر در استو همسرش افتاد
درد عمیقی از مدینه بر جگر دارد
زهرا'س' که دید در کوچهها هم حیدرش افتاد
از کوچه گفتم کوچهها تنگ است و باریک است
در موج شامیها سپر شد خواهرش افتاد
داردصدایی میرسد "اضعت طریقی" بعد
بالای نی چشمش به چشم دخترش افتاد
یک لحظه دست یک حرامی آمدو بعدش
یک لحظه یاد کودکی و مادرش افتاد
دارد تکلم میکند لبهای خونینش
او غیرتاللهاست ز روی نی سرش افتاد