به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ برای آنکه نخست با تصویری کلی از معادلات پساآمریکایی در منطقهای که از کمترین تا کلانترین نیازهایش به دستان مبارک آمریکا ساخته و تأمین میشده است، آشنا شویم نیازمند تحلیلی از ایران پس از انقلاب هستیم.
ایران پس از انقلاب اسلامی کشوری است که با سنگینترین و تاریخیترین هجمههای اقتصادی، سیاسی، نظامی، امنیتی، فرهنگی و بیولوژیکی حرکت پیشرونده و تمدن سازش دچار وقفه نگشت. آمارها کاملا این برتری را اثبات میکند. اما خروج آمریکا از ایران، سبب ایجاد مدل و الگوی پیشرفت ایران بر اساس مؤلفههای کاملا بومی و مبتنی بر مؤلفههای هویتی شد.
۱. مشارکت مردم در تمام عرصهها که موجب آثار بسیار وسیعی حتی در نوع مواجهه مسئولین سیاسی کشور با مردم گردیده است و دو اصل مردمی بودن و پاسخگو بودن در برابر مردم را به همراه دارد، از شاخصههای مخصوص ایران اسلامی است که با هیچ مدلی در دنیا برابری نمیکند. این مدل را در کنار مدل «دیکتاتوری خاموش» آمریکاییها قرار دهید که مسئولین این کشور حتی در کشور خودشان و در برابر کشته شدن جوانان این کشور در جنگهایی که جز خسارت هیچ منافعی برای این کشور نداشته است، نیازی به پاسخگویی به والدین این سربازان نمیبینند و آن جنگها را منافع ملی قلمداد میکنند و، چون آمریکا خرج این فرد را داده است حالا باید او هم جان خود را در برابر این هزینهها و بدون سوال و چرایی فدا کند!
۲. دفاع از مظلومان در هر گوشه از جهان حتی با فرض تفاوتهای مذهبی از دیگر دستاوردهای مدلهای بومی ایران اسلامی است. ایران اسلامی، که پس از پیروزی و برچیدن دست آمریکاییها از منطقه دچار سختترین جنگها و تحریمها قرار گرفت، هیچگاه از پشتیبانی مردم مظلوم دیگر نقاط جهان چشمپوشی نکرد و چشم خود را بر روی ظلم قلدرها نبست.
حضور در سوریه در میانه جنگ ایران با عراق، حضور در بوسنی، حضور در سوریه در سالهای اخیر، حضور در عراق، همه و همه از آثار این نگاه عمیق الهی و انسانی به مقوله روابط خارج است.
اما در مدلهای آمریکایی، صرفا زمانی پیمانها و تعهدات مشترک نظامی رسمیت مییابد که سود و منفعت مالی آمریکاییها تماما تامین گردد و در صورتی که چنین سودی عاید آمریکا نشود هیچ تعهدی حتی با همپیمانان تاریخیشان توجیهی ندارد و لذا همیشه فرماندهی نظامی با پیشبرندگی آمریکا صورت میگیرد، چون اروپاییها توان رهبری این اتحاد را نه از نظر لجستیکی و نه از نظر نفوذ در دیگر کشورهای منطقه ندارند. جالب است که اندکی قبل، اروپاییها به دلیل شنود تلفن مقاماتشان توسط سرویسهای جاسوسی آمریکا، تنها ابراز نگرانی کردند و این بی اختیاری را نه تنها در خصوص خودشان که در خصوص مکالمات خصوصی مردمشان توسط سرویسهای جاسوسی آمریکایی دارند، اما تنها میتوانند نگران باشند.
۳. کمک به برادران دینی و کشورهای همسایه و برقراری اصل برادری و کنارگذاشتن الگوهای انحصارطلبانه، که موجب رقابتهای مخرب است، نیز از دیگر شاخصههای این الگوست. این الگو در عرصههای اقتصادی موجب تبادلات اقتصادی وسیع و امن؛ در عرصههای علمی سبب تعاملات علمی و در نتیجه رشد علمی براساس دغدغههای علمی و نه رقابتهای بی فایده سیاسی و در عرصههای نظامی سبب اقتدار نظامی و ثبات امنیتی در برابر بیگانگان منطقه و در نتیجه حفظ خاک و حیات سرزمینها و کشورها میگردد.
توافقات کشورهای منطقه با وجود آمریکا هیچگاه محقق نخواهد شد
فضای منطقه پس از آمریکا فضای رفتن لوک خوش شانس و جان گرفتن دالتونها در منطقه نیست؛ بلکه فضای اخراج اشرار خیابان آرام چاپلین است. سالهاست که با استفاده از رانت اطلاعاتی ایالات متحده و به جان هم اندازی ملل منطقه، فضا را برای حاکمان منطقه و حتی نخبگان و ملتهای آنان چنان تصور کرده اند که انگار اگر آمریکا از منطقه برود، منطقه دچار آشوب و هرج و مرج خواهد شد؛ در حالی که اتفاقا نیاز به امنیت، شروعی بر تعاملات کشورهای منطقه خواهد بود و این تعامل در امنیت در دیگر نیازهای کشورها به یکدیگر سبب ایجاد توافقنامههای واقعی و عملیاتی براساس منافع مشترک و در میان کشورهای اسلامی سبب ایجاد روابط برادرانه مابین دولتهای اسلامی خواهد شد.
در حال حاضر اکثر توافقات منطقهای به واسطه حضور آمریکاییها بینتیجه است؛ زیرا آمریکا توسط ابزارهای رعب و وحشت حاکمان و ملل و با دراختیار گرفتن شریانهای اساسی، سالهاست که تن شریف و سالم ملل مسلمان را با اعتیاد فکری و روانی مرعوب و با ابزار اقتصادی و ضدامنیتی به خود وابسته ساختهاند. به راستی که اتحاد ملل منطقه چیزی جز شکوفایی نیست که اگر عنصر اتحاد در تروریستهای آمریکایی با اروپایی نبود تا بحال هزاران بار بساط آمریکا و رژیم صهیونیستی از منطقه برچیده شده بود و به راستی کشتار ملل مسلمان در جای جای منطقه به واسطه مرزهای قدرتمند و پنهانی است که به واسطه دلالی آمریکا و متحدانش در منطقه مابین فرد فرد مسلمین ایجاد شده است و این را بدانیم که رشد اقتصادی آمریکا در تمامی سالهای حضورش در منطقه وابسته به حق دلالی او از کشورهای وابسته در منطقه است.
خون، همخون را میطلبد
اگر آمریکا را بشناسیم بسیار ساد هتر حاکمان محبوب و مورد نظر او را در منطقه خواهیم شناخت و اگر با نگاهی میکروسکوپی بر رفتارهای حاکمان منطقهای موردنظر او تمرکز کنیم، تمامی الگوریت مهای ذاتی آمریکا را شناخت هایم.
چند نمونه تاریخی از این حاکمان و رفتارهای آنها را میتوانیم در چند برش کوتاه تاریخی با یکدیگر مرور کنیم؛
صدام حسین روزی با حمایت آمریکا به ایران حمله کرد و با سبوی آمریکاییها علیه ملت ایران بدمستی کرد و این نشست و برخاست با آمریکاییها حرف یک روز و دو روز هم نبود که ۸ سال به طول انجامید؛ روزی دیگر شیعیان و اقلیتهای کشور خود را با تانک به توپ بست و روزی دیگر در برابر کویت یکی دیگر از متحدانش قرار گرفت و آمریکا نیز با کویت همصدا شد و علیه او اقدام کرد و در نهایت در جنگ ۲۰۰، ۲ پس از چند سال متواری بودن به دست دادگاه آمریکاییها اعدام شد! معمر قذافی و چند تن دیگر هم به چنین سرنوشتی دچار شدند.
الگوریتمهای رفتاری آمریکا همان چیزی است که رهبر معظم انقلاب از آن تعبیر فرمودند: ۱. طمعکار ۲. پشت هم انداز ۳. وقیح ۴. ظالم ۵. شارلاتا ن ۶. سنگدل ۷. بی رحم ۸. دروغگو ۹. تروریست.
این الگوریتمهای رفتاری چیزهایی نبوده است که در یک مقطع خاص و با روی کارآمدن حزب یا دولتی خاص در آمریکا و یا صرفا با یک کشور و در یک منطقه جغرافیایی یا با یک نژاد و اعتقادی خاص چنین برخوردهایی داشته باشد، بلکه اینها ذات آمریکاست و این خصوصیات را بگذارید در کنار فلسفه آمریکا از روابط خارجیاش که مبنای آن مداخله در امور کشورهای دیگر است و هیچگاه و در هیچکدام از دورههای تاریخیاش از این دکترین صرفنظر نکرده است. در دوره ترامپ نیز با تمام شعارهای انتخاباتیاش که مبنی بر خروج نیروهای آمریکا از منطقه، به خصوص سوریه بوده است باز هم دکترین آمریکا که در سند وزارت امورخارجه آمریکا مطرح شده است حفاظت از مردم آمریکا، پیشرفت رفاه آمریکا، حفظ صلح از طریق قدرت و گسترش نفوذ آمریکا میباشد که سرمشق اصلی مواضع سیاست خارجی این کشور محسوب میشود و تصویرعملیاتی این دکترین نیز ترور فرماندهان ارشد مقاومت اسلامی یعنی شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس است.
سخن آخر
منطقه نیازمند آرامش است و این آرامش با حضور شخصیتی که سود شخصیاش در ترس و ذلت و حقارت دیگران و به بردگی کشاندن آنان و سپس برداشت دسترنج آنان است، شدنی نیست! به راستی دیوار مرزهای آمریکا، مکزیک است یا خاورمیانه؟ تاریخ و هویت آمریکا را باید در میانهی بحرانهای واقعی شناخت که ملتهای وابستهاش را در آنها تنها رها کرد که در تمام این سالها تمام جانهای ارزشمند مردم منطقه به دلیل سود بیشتر آمریکاییها از بین رفته و خواهد رفت.
گزارش از سجاد ایام