به گزارش سرویس فرهنگی-اجتماعی «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ در این برهه از جهان همه ما در عصری موسوم به عصر ارتباطات به سر میبریم، عصری که جهان به دهکدهای بدل گشته که در آن نحوه ارتباطات بسیار متفاوتتر و صد البته آسانتر از هر دوره دیگری است.
عصری که پیامرسانها و شبکههای اجتماعی نقش پررنگی در زندگی بشر ایفا میکنند. در میان شبکههای اجتماعی، اینستاگرام از محبوبیتی غیرقابل انکار برخوردار است.
مطابق آخرین آمارگیری سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی در پایان سال ۹۷ تعداد کاربران اینترنت در ایران ۷۴ میلیون و ۵۱۸ هزار نفر شمرده شد و در گزارشی از وب سایت استاتیستا نیز تعداد کاربران ایرانی اینستاگرام حدود ۲۴ میلیون نفر عنوان شد که این رقم با فیلتر شدن تلگرام رشد قابل توجهی داشتهاست.
با توجه به این آمار، حدود ۳۲ درصد از کاربران اینترنت در ایران، در اینستاگرام نیز فعال هستند که این به منزله استفاده ۳۰ درصد از جمعیت ایران از اینستاگرام است. این تعداد کاربر، ایران را در استفاده از اینستاگرام، بعد از کشورهای آمریکا، برزیل، هند، اندونزی، روسیه، ترکیه و ژاپن در رتبه هشتم جهان قرار میدهد که به نسبت جمعیت، رتبه قابل تاملی است و نشان میدهد اینستاگرام از مهمترین و پرکاربردترین شبکههای اجتماعی نزد ایرانیان است.
حتما برای بسیاری از کاربران این شبکه اتفاق افتاده است که تصمیمگیریهایشان در مورد خرید یک کالا، قبل و بعد از جستوجو در اینستاگرام دچار تغییر میشود و این تغییر حاصل جستوجو در صفحات مختلف تجاری و تبلیغاتیای است که در اینستاگرام فعال هستند.
صفحاتی که با اشکال و شیوههای گوناگون به ذهن مخاطب جهت میدهند تا آن مسیری را طی کند که به خرید کالای مورد نظر آنها منجر شود. بنابراین به جرأت میتوان گفت این شبکه اجتماعی تاثیر به سزایی در سلیقهسازی، تغییر و ساخت معیارهای زیبایی شناسی برای مخاطب دارد.
این اتفاق در حوزه خرید و فروش و تجارت کالاهای ضروری و غیرضروری، اگرچه پدیده اجتماعی قابل بحث و بررسیای است اما آنجایی موجب حیرت میشود که پا به حوزه فرهنگ میگذارد.
صفحات مختلفی در زمینه کتاب و فرهنگ در اینستاگرام فعالیت میکنند که در این بین کم نیستند صفحات مفید و آموزندهای که به بررسی کتابها از حیث موضوع، نوع ترجمه،نگاه نویسنده و … پرداخته و اطلاعات مفیدی را در اختیار کاربران قرار میدهند.
و در کنار این صفحات هم کم نیستند صفحههایی که بیشتر از هرچیزی به یک کمپانی تبلیغاتی شباهت دارند. وجه اشتراک تمام این صفحات تبلیغ همزمان یک کتاب تازه منتشر شده از یک انتشارات درجه چندم است. تبلیغی شامل عکسهای خوش رنگ و لعاب از کتاب در ژستهای مختلف. عکسهایی که یادآور عکسهای تجاری از محصولات غذایی است. تبلیغاتی که در نهایت، کتاب مورد نظر را به چاپهای بعدی میرساند.
شاید فکر کنیم تا اینجای کار که اشکالی ندارد. شاید یک انتشارات درجه چندم برای دیده شدن نیاز به تبلیغ داشته باشد. درست است! تا اینجای امر اشکالی متوجه ماجرا نیست. اشکال از آنجایی شروع میشود که با خرید کتاب، در همان ابتدا جلد بیکیفیت و طرح جلدهای ضعیف و کپی کاری شده چنان توی ذوق میزنند که رغبتی برای مطالعه نمیماند. در صورت مطالعه هم چیزی جز ترجمههای فاجعه گوگل ترنسلیتی و ویرایش فاجعهبارتر از آن چیزی عاید مخاطب نمیشود. اینها را در کنار بهایی در نظر بگیرید که در مقایسه با خدماتی که دریافت کردهاید بسیار گزاف است و بدتر از آن اینکه چه کتابهای خوبی که در نتیجه تجاری کردن فرهنگ تا مدتها از شانس ترجمه خوب محروم میشوند و چه کتابهای بدی که در نتیجه همین سیاست به خورد مخاطب میرود و برای مخاطب سلیقه میسازد.
کتابهایی که ذائقه مخاطب را به حد مبتذلترین مفاهیم شبهروانشناسی تنزل میدهند و ادبیات را در حد سطحیترین عاشقانهها که شباهتی بیبدیل به فیلمهای فارسی دارند جلوه میدهند. به جای فروید و یونگ و یالوم و که و که برایان تریسی را میشناسانند و به جای زرینکوب و کدکنی و الهی قمشهای ومولاناشناسان، الیفشافاک و ملتعشق را معیار شناخت مشاهیری چون شمس و مولانا قرار میدهند و اینگونه بدل را در پوشش اصل به مخاطب عرضه میکنند.
مخاطب با اعتماد به فرد معرفیکننده تحت عناوینی چون بوک بلاگر، سلبریتی، اینفلوئنسر و... ( که خود این موضوع، صفحهها بحث جامعهشناختی و روانشناسی میطلبد) به خرید این کتابها اقدام میکند. عمده مخاطبانی که تحت تاثیر این تبلیغات قرار میگیرند افرادی هستند که در اول راه مطالعه و در مسیر آزمون و خطا قرار دارند که در حقیقت بازار هدف انتشارات ضعیف و پیجهای وابسته به آنها میشوند.
پیامدی که در نهایت گریبانگیر مخاطبان چنین صفحاتی میشود نشستن سطح به جای عمق در نگاه آنها و در نهایت افراد جامعه است، جامعهای که قدرت تشخیص اصل از بدل را از دست میدهد و این ابتدای همان مسیری میشود که انتهایش خواندن آهنگهای ساسی مانکن در صفهای مدارس است.
گزارش از لادن عظیمی