به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ ایجاد محور مقاومت و پاکسازی تروریستی در منطقه از ثمرات گرانبهای حیات شهید سلیمانی بود که بسترساز امنیت و قدرت امروز ایران شده است. مسیر پیشرفت و قدرتمندتر شدن ایران همان تصور کسینجر است؛ جاییکه با نبود داعش و دشمنانی علیه ایران، دستیابی به قدرت اول منطقه و خروج آمریکا امری بدیهی و ملموس است. از همین رو در پیش گرفتن صبر استراتژیک برای تضعیف نفوذ آمریکا و خروج آن از منطقه توجیه پذیر است.
چرا شهید سلیمانی ترور شد؟
یکسال از اقدام جنایتکارانه و ترور شهید سلیمانی گذشت. سالی پرهیاهو که پر از انتقادات از سوی جریانات داخلی و خارجی بود. از فردای ترور رسانه های بیگانه با تیتر قرار دادن ضعف جمهوری اسلامی ایران و ناتوانی ایران سعی در ایجاد سرخوردگی و ناامیدی در جامعه داشتند. سران کاخ سفید و غرب اما با به رخ کشیدن اقدام ناجوانمردانه خود قدرت خود را برای نظم مورد نظر خود به رخ جهانیان کشیدند. در داخل اما هر چقدر حضور و همدلی مردم شریف ایران زمین در گرامیداشت سردار اسلام پررنگتر بود، نقش رسانه به همان میزان ضعیف تجلی کرد. چند صباحی نگذشت با بیگانه و دوست ضعف نیروهای نظامی و عدم توانمندی داخلی را عامل شهادت شهید سلیمانی مطرح کردند؛ نتیجه این دومینو که خواسته یا ناخواسته شکل گرفت ایجاد تصویری از ضعف جمهوری اسلامی ایران در برابر آمریکا به منزله استکبار جهانی بود. فارغ از اینکه مقصر اصلی آمریکا بود و خودزنی نفعی برای کشور ندارد. شاید اگر همین جملات فوق را منتقدان بخوانند با کلیشههای «علمی نبودن و ژورنالیستی دانستن» از خواندن آن طفره بروند، اما واقعیت همین است؛ واقعیتی که در چند بخش زیر بدان پرداخته شده است.
آمریکا از هیچ اقدامی علیه ایران فروگذار نبوده و نخواهد بود
سال 96 بود که کسینجر با نشر مطلبی به عنوان «امپراطوری رادیکال ایرانی» به ابعاد قدرت یابی ایران در سطح خاورمیانه پرداخت. وی با اتکا به تاریخچه کهن ایران، در قدرت بودن هر ایرانی را برابر با خواستههای قدرت طلبانه برای شکل گیری امپراطوریهای گذشته مطرح کرد. نکته اصلی در یادداشت کسینجر، ایجاد امپراطوری رادیکال ایرانی در خاورمیانه با ریشه کن شدن داعش بود. وی استدلال کرد داعش عامل بازدارنده ایران بوده و با نابودی آن زمینه قدرت یابی بزرگ منطقهای برای ایران مهیا شده است. طبیعی بود که آمریکا در صدد آسیب به نابودکنندگان داعش در منطقه باشد. بالطبع با ناتوانی در جنگ سراسری، ترور شخصیتهای نظامی را در دستور کار خود قرار داده و در صدد آن برآمد. تا آنکه نوبت به ترور شهید سلیمانی رسید و در نهایت شرارت این اقدام محقق شد.
این اولین شرارت و اقدام آمریکا علیه ایران نبود و تاریخ 40 ساله بیانگر طیف گوناگونی از اقدامات جنایت آمیز آمریکا علیه ایران بوده است. حمایت از عراق و راهاندازی جنگ، فروش تسلیحات به کشورهای منطقه، استقرار پایگاههای نظامی در کشورهای همسایه، عدم برخورد با منافقین در عراق به عنوان گروه متخاصم و حفظ آنها تحت عنوان اسیران جنگی کنوانسیون چهارم ژنو، حمایت از ساز و کار برخورد با برنامه های هستهای ایران در شورای حکام، کشاندن پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت و صدور قطعنامه تحریمهای چند جانبه، صدور دستور تخریب تأسیسات هسته ای در سال 2008، حفظ کلیه گزینهها بر روی میز، اتهامات مداخله در عراق و افغانستان، راهاندازی و حمایت از گروههای تروریستی، کنار رفتن از برجام و اعمال تحریمهای یکجانبه از جمله مهمترین اقدامات آمریکا علیه ایران بود.
1. جایگاه سپاه قدس در تقابل ایران و آمریکا: در این میان سپاه قدس در نوک پیکان تهاجمات غرب علیه ایران بوده است. نگاهی به گزارش اندیشکده رند آمریکا در سال (2018) ابعاد بیشتری از تقابل با جمهوری اسلامی ایران را آشکار میکند، این اندیشکده در فصل سوم و در قالب مطالعه موردی ایران موارد زیر آورده است:
نیروی قدس سپاه پاسداران نقشی اساسی در شکل دادن به استراتژی کلی ایران در سوریه، از جمله استراتژی جنگ سیاسی این کشور، ایفا کرده است. حدود ۲۰۰۰ افسر سپاه پاسداران تحت رهبری ژنرال سلیمانی، عمدتاً به عنوان مستشار برای نیروهای مسلح سوریه، به این کشور اعزام شدهاند. مهمترین مسئولیت نیروی قدس، تأسیس و آموزش «نیروهای دفاع ملی»، شبکه شبهنظامیان مردمی سوریه بود که نقش ستون فقرات دفاع اسد مقابل شورشیان را داشتند. نیروهای دفاع ملی سوریه متشکل از علویها، مسیحیان، دروزیها، ارمنیها، شیعیان و حتی سنیها هستند (www.rand.org, 2018: 149). «شبهنظامیان نیابتی ایران، با تکمیل ظرفیتهای نظامی نامتقارن این کشور، نقش مهمی در استراتژی جنگ سیاسی تهران بازی میکنند. نیروی قدس سپاه پاسداران به عنوان نیروهای اعزامی ایران به خارج از این کشور، رهبری این اقدامات را به عهده دارد.
این نیرو، مسئول آموزش شبهنظامیان طرفدار ایران در سراسر خاورمیانه و فراتر از این منطقه است». شبهنظامیان شیعه عراقی اغلب بیشتر از آنکه به احزاب سیاسی شیعه در عراق وابسته باشند، به تهران متکی هستند و همین مسئله، به ایران این فرصت را میدهد که ایدئولوژی انقلابی خود را [در عراق] نهادینه کند و مراکز سنتی قدرت مذهبی و سیاسی در عراق را دور بزند. امروزه، حدود ۵۰ گروه شبهنظامی شیعه در عراق فعالیت میکنند. برخی از این گروهها علناً به جمهوری اسلامی وفادار هستند و برخی دیگر ارتباط غیرشفافتری با ایران دارند. از سال ۲۰۰۳ به این سو، نیروی قدس سپاه پاسداران و حزبالله لبنان، هزاران شبهنظامی عراق را آموزش دادهاند (www.rand.org, 2018: 140). طبیعی است با این جایگاه ویژه آمریا تمام تلاش خود را برای تضعیف سپاه قدس انجام دهد.
2. سیاست خارجی منفعل به مثابه مهمترین ضعف: مثال معروفی در زمینه در هم شکستن قدرت پوشالی آمریکا وجود دارد؛ مصداق این شکست جنگ ویتنام است. اما چرا آمریکا ناچار به پذیرش صلح و ترک خاک ویتنام شد؟ علت این موضوع که در واقع از معدود مواقع شکست آمریکا در چند دهه اخیر است، فشار داخلی جامعه آمریکا بود. چین با فهم همین نکته از طریق بازار آمریکا به سیاست این کشور در قبال خود تاثیرگذار بود. اما همین نکته ساده برای مسئولان سیاست خارجی ایران قابل «ادراک» نبوده است؛ ماحصل این موضوع ابراز ضعف و ترس دائمی از حمله آمریکا به کشور است. این موضوع در جریان ترور شهید سلیمانی به طور وحشتناکی بروز یافت. ترس از تنش و درگیری نه تنها در روزهای پس از شهادت، بلکه در روزهای سالگرد ایشان در کلام مسئولان وزارت خارجی کاملا غیر قابل دفاع است.
در واقع تناقض اصلی عدم پیگیری مسیر «سلیمانی» و «منافع ملی» توسط دستگاه دیپلماسی کشور است. سردار سلیمانی یک دیپلمات نظامی کارآمد بود که در ایجاد اتحاد بین ایران، سوریه، لبنان و روسیه نقش اصلی را ایفا کرد. این اقدام برخلاف منطق مسئولان سیاست خارجی در مواجهه با قدرتهای بزرگ بود. از همین رو ایشان یک الگوی تمام عیار نظامی-دیپلماتیک برای تداوم مسیر ایشان است. منطق دیپلماسی برای گرفتن امتیاز داشتن پشتوانه قدرت است؛ امری که با ناتوانی در ادراک منجر به گره زدن مشکلات داخلی با مذاکرات برجام شد.
3. نتیجه گیری: شهید سلیمانی را میتوان یک قربانی در مسیر قدرتمندتر شدن ایران دانست. در واقع مسیر پیشرفت و قدرتمندتر شدن ایران همان تصور کسینجر است؛ جاییکه با نبود داعش و دشمنانی علیه ایران، دستیابی به قدرت اول منطقه و خروج آمریکا امری بدیهی و ملموس است. از همین رو در پیش گرفتن صبر استراتژیک برای تضعیف نفوذ آمریکا و خروج آن از منطقه توجیه پذیر است. دارا بودن از تجربیات فراوان و دیپلماسی قدرتمند در کنار توانمندیهای نظامی از شهید سلیمانی یک الگوی بی نظیر ساخت؛ چیزی که تربیت و جانشینی او را دشوار ساخته است. در انتها علت ترور شهید سلیمانی را میتوان اندیشکدهها و نخبگان غرب دانست که راه تضعیف قدرت ایران را ترور نخبگان علمی و نظامی میدانند. در این میان ضعف دستگاه دیپلماسی در خونخواهی و واکنش متناسب نمکی بر زخم مردم ایران و نیروهای مسلح در یکسال اخیر بوده است.
گزارش از محمدعلی رحیمی نژاد-دانشجوی دکتری روابط بین الملل