به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ آیتالله مصباح، چشم و چراغ اندیشه انقلاب دیروز به خاک سپرده شد. در این بیش از هفتاد و دو ساعتی که از ارتحال حضرت آیتالله میگذرد، دُنبالههای منتهی الیه سکولاریسم تا عملههای مجاهدین خلق، از کدیورهای ساکن لندن و تهران تا رجویهای آلبانینشین، طبل و دُهُل به دست گرفتهاند، کف میزنند و هلهله میکنند.
از اینها که جز این انتظاری نیست، اگر در قائله ترحیم بزرگی هلهله نکنند و پای نکوبند باید در عاقبت بخیری متوفی تردید کرد.
لکن آنچه که مایه شگفتی است، تلاشهای گسترده و سازماندهی شده برای تحریف شخصیت عالیقدر آیتالله، از داخل کشور است که امروز برخی خواسته و برخی دیگر، ناخواسته دارند برای سوزاندن «مطهری زمان» در آتش تحریف، هیزم تهیه میکنند.
در تصویری که در این چند روز گذشته، هم در فضای رسمیِ رسانه ملی(غیر از یکی دو مورد بسیار بسیار محدود) و سایر رسانههای رسمی و هم در فضای غیر رسمیِ شبکههای اجتماعی از سوی جریانات سیاسی و فعالین رسانهای از آیتالله ترسیم شده، عمدتاً در پی معرفی آیتالله با عناوینی همچون «استاد اخلاق»، «شاگرد خاص علامه طباطبایی» و «مرید اَخَصّ مرحوم بهجت» هستند و چندان از وجه تمایز این فقیه مجاهد از سایر علماء و روحانیون سخن خاصی به میان نمیآید.
البته که استاد اخلاق بودن و شاگرد خاص و ویژه علماء طراز اول بودن، بسیار مهم و قابل اعتنا است؛ اما آنچه که مکتب نظری و منش عملی آیتالله مصباح را از دیگر بزرگان حوزه و علماء متمایز میکند و به تعبیری مزیت این عالم مجاهد محسوب میشود، هیچ کدام از این عناوینِ مهم، نیست؛ کم نیستند علماء دیگری که در ساحَت تسلط بر مباحث فقهی و اعتقادی، دستی بر آتش دارند و در میان روحانیون حوزههای علمیه، از اعتبار علمی قابل اعتنایی برخوردارند. لکن آنچه که آیتالله مصباح را در این جایگاه ویژه قرار میدهد، نحوه نقشآفرینی ایشان در باب حمایت از راس حکومت اسلامی، یعنی مفهوم و مصداق ولایت فقیه، بصورت توامان است.
به عبارت بهتر، کوشش آیتالله مصباح از طریق ارتباط با جوانان، نقشآفرینی اجتماعی گسترده و حضور فعال در بزنگاههای سیاسی-اجتماعی برای پیوند زدن دانش انتزاعی به نگارش درآمده در مکتوبات ایشان به واقعیات عینی در دو عرصهی درهم نمیده «سیاست و اجتماع»، همان نقطه کلیدی است که موجبات تمایز واضح ایشان با سایر علماء را فراهم آورده است.
حرکت از انتزاعیات صرف به سمت تلفیق ذهنیتها و عینیتها به منظور تلاش برای پیادهسازی ایدههای ذهنی در میدان عمل، شهامت کم نظیر ایشان را به رخ ناظران بیرونی میکشد؛ چرا که عبور از دنیای محدود مکتوباتِ فانتزی برآمده از «ذهنیتها» به سمت جهان هزارتوی واقعی نشأت گرفته از «عینیتها»، مستلزم حضور فعال در متن رخدادهایی است که گاهاً برخی از این رخدادها به بستری برای رویارویی میان حق و باطل تبدیل میشود و البته که یک عالم دینمدار انقلابی، در میانهی نزاعی که یک طرفش حق و طرف دیگرش باطل است، به تماشای زدوخوردها نخواهد نشست و از دانش، جایگاه، آبرو و اعتبار خویش برای پیروزی «حق» خرج خواهد کرد.
لذا بدیهی است که نقشآفرینی فعال آیتالله مصباح در کارزارهای اینچنینی، معادلات جبهه «باطل» را به سمت تخریب این فقیه مجاهد و اعتبارزدایی از جایگاه رفیع ایشان، سوق داده، میدهد و پیوسته خواهد داد.
کما اینکه سیره و منش نظری و عملی حضرت امام خمینی نیز با نقشآفرینی سیاسی-اجتماعی پیوند خورده است و ایشان نیز همواره بر حضور فعال خواص، به ویژه علماء و روحانیون تاکید ورزیدهاند. لذا اینکه در جبهه مخالفین انقلاب اسلامی و معاندین نظام از لیبرالترین لیبرالها تا کمونیستترین کمونیستها، هر دو بر سر حمله و هجمه به علامه مصباح به نقطه مشترک میرسند، خود گواه آزادگی و البته تاثیرگذاری ایشان در معادلات نظری و عملی است.
شجاعت مثال زدنی و بیطرف نبودن آیتالله مصباح در حوادث مستحدثهای با این ویژگی که یک طرفش حق و طرف دیگرش را باطل شکل میداد ، همان نقطه افتراق ایشان با سایرین است که این روزها دارد توسط رسانههای رسمی و غیر رسمی، سانسور میشود و اغلب در تلاشند تا از این «چریک نبردهای نظری» و «فرمانده مقابله علمی با مخالفان ولایت فقیه»، صرفاً چهرهای علمی-اخلاقی به نمایش بگذارند و خواسته و یا ناخواسته در الگوی بیاثرسازی و یا کم اثرسازی جایگاه این مجاهد خستگیناپذیر در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی، ایفای نقش کنند.
حضور موثر علامه مصباح در بزنگاههایی چون، مبارزه با رژیم پهلوی، مناظرات علمی با عناصر مجاهدین خلق و حزب توده در اوایل انقلاب، مقابله علمی با شبهات شبهروشنفکران غربگرا در دهه ۷۰، فتنه سال ۷۸، فتنه سال ۸۸، ایستادگی مقابل برخی انحرافات دولت دهم، رویارویی نظری با ایده تعدیل نظری و عملی گفتمان انقلاب اسلامی و سایر بزنگاههای اینچنینی نشان میدهد که به حق صفت «عمار انقلاب» برازنده شخصیتی است که سالها دانش، آبرو و اعتبار خویش را خرج انقلاب کرد و هیچگاه از حملات و تخریب های مخالفین نهراسید.
ارتباط نزدیک آیتالله مصباح با جریانات سیاسی نیز ناشی از روحیه کنشگری ایشان در راستای هدایت سیاسیون برای پیادهسازی بایدها و نبایدهای گفتمان انقلاب بود؛ ایشان آنجا که برخی گروههای سیاسی با تابلوی پایبندی به گفتمان انقلاب در انتخاباتها شرکت میکردند و از آراء بدنه جریان انقلابی برای به قدرت رسیدن افراد غیر انقلابی بهره میجستند، هوشمندانه وارد عرصه شدند و خطر تعدیل گفتمانی سیاسیون را گوشزد کردند. هرچند که این جنس مواضع آیتالله به مذاق خیلیها خوش نیامد اما در برخی بزنگاهها جریان انقلابی کشور را از خطر غلتیدن به دامان اشخاص غیرانقلابی حفظ کرد.
با این تفاسیر و با توجه ویژه به ابعاد متعدد شخصیت ویژه حضرت آیت الله مصباح ، تحریف منش این مجاهد فقید و تقلیل جایگاه ایشان به یک واعظ اخلاق، اجحاف در حق شخصیت جامع ایشان است.
یادداشت از محمد نوروزی