به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران» سعید درویشی// این یک نقد سینمایی نیست، سعی شده تا از نگاه یک خبرنگار اجتماعی به فیلم پرداخته شود. سعی کردم به صورت تیتروار به المانهای فیلم بپردازم.
۱- شهربازی و سرخوشی مدرن: در اکثر سکانسهای حساس شاهد بودیم که شهربازی با نورهای خیرهکننده و بدون توجه به بحران در حال وقوع اطراف خود در حال فعالیت است. این همان جامعه ایرانی است که در مدرنیته به سر میبرد و باعث شده تا مشکلات و بحرانهای واقعی جامعه توسط اغواگری زندگی مدرن به فراموشی سپرده شود.
۲- ترکیدن حباب و نمایان شدن بحران: در سکانسهای ابتدایی فیلم حبابی که همه اهالی منطقه با آن خوش هستند، میترکد و بحران شروع میشود. حباب نمادی از لزوم مواجهه ناگهانی جامعه با بحرانهای خاموش اجتماعی است که همگان باید بدان توجه کنند و سرنوشتی جز مواجه شدن با آن نیست.
۳- دخترک لال: دختری معصوم به دلیل خشم پدر از همان ابتدای فیلم دچار لالی شده و تا پایان هم صحبت نمیکند. او نماد جامعه زنان است که به دلیل ترس از #خشونتها و وحشتهای جامعه ناچار به سکوت دائمی است.
۴- بنرهای انتخاباتی وارونه: در جایجای فیلم شاهد بنرهای انتخاباتی وارونه هستیم. این بنرها اعتراض است به مسئولان که جز در ایام انتخابات، هیچگاه به فکر مستمندان جامعه نیستند و در نهایت سرنوشتی جز وارونه شدن به دست همین مردم ندارند.
۵- اعتراف زنان: در یکی از سکانسهای پایانی فیلم، زنان در یک اتاق جمع شده و بعد از افشای اقدام به تعرض یکی از مردان منطقه به «راحله» یکییکی زبان باز کرده و اعتراف میکنند که آنها نیز چنین تجربهای را داشتند. نکته مهم این سکانس آن است که زنانی با لهجههای مختلف (نماینده همه زنان ایران) چنین اعترافی میکنند که نشاندهنده بحران خشونت علیه زنان در سراسر کشور است.
۶- سکانس پایانی و راحله بیدفاع: در آخرین سکانس شاهد بودیم که راحله در میانه حفظ عفت، حفظ جان شوهر و رسوا کردن متجاوز به دام افتاده و مجبور است انتخاب کند: یا با گفتن حقیقت زنجیرهای از بحران را به راه بیاندازد و یا سکوت کرده و عفت خود را لکهدار کند. او در نهایت تصمیم میگیرد با استناد به حسادت زنانه، انگ دروغگویی را به جان بخرد ولی زندگی خود و دیگران زنان را با شکل مواجه نکند و این دققیقا همان بحران زنانگی است؛ سکوت کن تا زندگی کنی!
۷- دانستن حقیقت اجبار به زندگی توسط شهلا: در این فیلم شهلا نماد زنانی است که از چهره اصلی شوهران ناپاک خود مطلع هستند ولی به دلیل ماهیت مردسالارنه بودن جامعه ایرانی و گزاره سنتی «سایه بالای سر» مجبور هستند برای حفظ زندگی خود سکوت کرده و گذران زندگی کنند.
۸- موشهایی که زنده ماندند: به نظرم اصلیترین المان فیلم همان موشها بودند؛ موشهایی که عامل بیماری هستند (بحران تجاوز دیدهنشده) و قرار است توسط ماموران شهرداری (نماد حاکمیت) از بین بروند ولی در نهایت به دلیل اهمالکاری آنها زنده مانده و تنها برای دورهای موقت به زیرزمین کوچ میکنند. این کوچ موقت موشها نماد این است که مشکلات و بحرانهای اجتماعی در ایران حل نمیشوند بلکه تنها به صورت موقت از دیدگان ما پنها شده و در موقعیتی دیگر دوباره سرباز زده و جامعه باید با آن مواجه شوند.
۹- قرآن، ماهواره، جمتیوی: نرگس آبیار به خوبی توانست در این فیلم تاثیر ماهواره و سبک زندگی ناشی از گسترش این پدیده را نشان دهد (تماشای شبکه جم در خانه مرد متجاوز) و از سوی دیگر حرمت قرآن برای جامعه ایرانی را نشان دهد (تنها راحله توانست دست بر قرآن بگذارد و به آن قسم بخورد، چون پاک و عاری از گناه بود).
ابلق نماد بحران زنانگی در ایران است؛ محور اصلی بحران این است که زنان در جامعه ایرانی (ترکیبی کاریکاتوری از مدرنیته و سنت) با مشکلات زیادی مواجه هستند و این مشکلات به دلیل ماهیت مردسالارانه جامعه حل نمیشود و در نهایت زنان هستند که باید سکوت پیشه کنند.
ابلق نسخه ایرانی ولی برعکس جنبش ME TOO است؛ در غرب این جنبش باعث فریاد اعتراض زنان آسیبدیده شد ولی در ابلق زنانگی و مشکلات آن حل نشد و همچنان زن بودن در ایران سخت است!