به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران» حسین گلستانی*// هنگامی که دیدند میشود از موتور به جای وانت استفاده کرد و آنرا مدتی اجرا کردند، گفتند : نه به وانت و این یک اتفاق عجیب و غریب چون برای استفاده از یک ابزار، راهحل جایگزین پیدا کردند و بعد از مدتی بررسی و اجرای پنهانی توانستند یک کمپین راه بیندازند و مقابل آن بایستند. قطعا اینگونه نبود! در پس این اتفاق نه سلبریتیها بودند و نه سلطنتطلبان. همهچیز از یک استوری ساده در اینستاگرام آغاز شد و باعث شد که ما به یک اتفاق روزانه که قبلتر به آن توجه نمیکردیم، توجه بکنیم. همین! قدرت رسانه و اقدام دسته جمعی یعنی همین.
روزانه با رخدادهای زیادی مواجه هستیم و اگر بخواهیم قدرت اثرگذاری داشته باشیم باید ببینیم آیا تابحال به این مسئله فکر کردهایم که حلقه ارتباطی این رخدادها با جامعه در کجاست؟ آیا این رخداد میتواند در جامعه اثر بگذارد؟ رخداد بارزدن بیش از حد موتور از آن جهت مورد توجه قرار گرفت که در ذهن مخاطب وانت را که وظیفهاش جابجایی همان میزان بار است را به تصویر کشیدیم. در واقع اگر هر واژه دیگری بهجز وانت در آن هشتگ میآمد، نمیتوانست اینگونه خود را نمایان کند. پس برای جریانسازی یک امر، باید تصویرسازی مناسبی در ذهن مخاطب ایجاد کنیم.
باید گفت کارفرهنگی ترکیبی از چندواژه مذهبی یا استفاده از چفیه و تسبیح نیست. کار فرهنگی تعریفی مشخص دارد که در آن باید تمام ابعاد مختلف از حیث مسائل تربیتی، اقتضائات جامعه و تهدیدها را مورد بررسی قرار داد. سوای که اینجا مطرح میشود این است که سازندگان این نماهنگ آیا هدفشان شروع جریانسازی و مقابله با تهدیدها بوده؟ دقیقا کدام تهدید مدنظرشان است؟ خاطره تلخ لایو مینانامدار با آن نوجوان را یادتان هست؟ دستبهدست شدن ویدئوهای ساسیمانکن را چطور؟ اگر متفکران حوزه فرهنگ و تربیت در جبهه فرهنگی انقلاب که هنگام انتشار ویدئو ساسیمانکن دادشان به آسمان رسیده بود، کار جایگزین را ویدئوی دهههشتادیا میدانند که باید گفت بهتر است فکری به حال خود کنیم و نسبتمان را به جبهه فرهنگی مشخص کنیم.
اگر قرار است که مقابل تهدیدات این بازه سنی بایستیم، بهتر است بدانیم تا مخاطب را نشناسیم قطعا نمیتوانیم به او خدمت کنیم. باوربفرمایید نوجوانهای دهههشتادی کف جامعه با نوجوانهای دهههشتادی میدان ونک به بالا، کاملا متفاوت هستند.
عدم شناخت کامل از نیازها و تهدیدها، مواجهه ما را با مسائل، سطحی کرده است. رویکردی که در نماهنگ میبینیم، ترکیبی از ادبیات مجازی و ادبیات دینی میباشد. حرب لمن حاربکم را با بلاک کردن دشمنان تبیین میکنیم و میزان ارادت را بارگذاری عکس کربلا بعنوان پروفایل میخواهیم نشان دهیم. در واقع ظاهرسازی دینی بدون توجه به واقعیت درحال رخ دادن است. نحوه ترویج و تبلیغ دین برای نوجوانان باید عمیق و دقیق صورت بگیرد. مفهومها باید با ساختارادبی متناسب با آن رده سنی توزیع گردد. یکی از ضعفهای جدی ما عدم توجه به قهرمانها یا شخصیتسازی برای فعالیتهای هنری در این حوزه میباشد. پیشنهاد میکنم دوستان به جای هزینه کردن برای فعالیتهای موقت و لحظهای، کمی تامل کنند و برای احیای قهرمانهای خاموش و یا شخصیتسازی با محوریت مسائل و مشکلات رصد شده اقداماتی را صورت دهند.
در میدان نبرد، حمله همهجانبه دشمن دلیلی برآن نمیشود که ماهم در همان لحظه پاسخ بدهیم. باید با بسیج کردن تواناییها و امکانات فکری اساسی کنیم و با انجام اقدامات زیرساختی به سمت تولیدمحتوا برای مخاطب نوجوان برویم و فراموش نکنیم که کارهای سفارشی، پاسخگو نخواهد بود.
*فعال سابق دانشجویی