به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ یادداشت از میلاد عرفان پور شاعر و تراسن سرا/// در نگاهی که من به سینما و هنر دارم، عنصر مادر، تأثیرگذاری و توفیق در برانگیختن شدید عواطف و اندیشهی مخاطب است. حال اگر این تأثیر در جهت ارزشهای انسانی و حقیقی عالم باشد آن اثر، ظرفیت ماندگاری و قابلیت تحسین و حتی تقدیس نیز دارد.
در فیلم بیمادر، یک موضوع ذاتا داستانبرانگیز که رحم اجارهای ست به شکلی ناکامل پرداخت شده طوری که شخصیتپردازیها، تعلیقها ، بازیگرفتنها و در نهایت پایانبندی اقناعکننده مخاطب حرفهای سینما و حتی شاید مخاطبان عام، نیست .
این فیلم به گونهای غیر باورپذیر، در کانون موضوع محوری مادر و نوزاد که ذاتا سرشار از امید و روشنیاند، سیاهی و یأس را به خورد مخاطب میدهد. سوژهی این فیلم که چندان برای هیچ ذهنی دیریاب نیست اگر در دست هر نویسندهای قرار میگرفت شاید چنین پرداختی و نتیجهای قابل انتظار بود.
به عنوان یک مخاطب که اندکی در هنر و ارتباطات سرک کشیدهاست، بی_مادر را با همه نکات قابل اعتنا و مثبتی که فیالجمله در تلاش برای پرداختن به یک دوگان فلسفی-اجتماعی دارد ، دچار فقدان عنصر مادر و اصلی هنر، یعنی تأثیرگذاری شدید و برانگیزانندگی میدانم.
برای کارگردان این اثر و نویسنده آن- که الان با دیدن تصویرش متوجه شدم همان آقامرتضای عزیزیست که با هم آشنا و ان شاالله دوستیم- آرزوی موفقیت در کارهای آتی را دارم.
اگر پیش از نگارش این مطلب کارگردان را شناخته بودم شاید قدری مهربانانهتر می نوشتم اما شاید بنا بود بی تعارف تر باشد این چند سطر.