به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ این روزها جنجال های رسانه ای و محفلی زیادی پیرامون صحبت های حسن عباسی در مورد فوتبالیست ها شنیده اید، بحث هایی که همزمانی ناخوانده ای با دستور دادستان مشهد برای جلوگیری از استفاده خانم های بدحجاب از مترو داشت.
عباسی در بخشی از صحبت هایش درباره فوتبالیستها گفته بود "اگر دین داشتند، فوتبالیست نمیشدند". وی در بخش دیگری از سخنرانیاش گفت: "آنها بالاترین درآمد را در جامعه دارند و همیشه هم ناراضی هستند، اما هیچ کدامشان لیاقت ندارند که شهید شوند".
همین صحبت کافی بود تا فعالین رسانه ای و سیاسی با اشاره به این که شهید مهدی رضایی مجد کاپیتان پیشین تیم ملی فوتبال جوانان ایران در زمان شهادت، زیر لباس نظامی، گرمکن و ساق ورزشی پوشیده بود صحبتهای عباسی را زیر سوال ببرند.
این بار اما پاسخ های تند به حسن عباسی از سمت یک طیف خاص نبود و خیلی ها با گرایشات متفاوت به او و صحبت هایش تاختند:
حمید رضا علیمی از مداحان و شاعران مذهبی را هم به واکنش وا داشت و او در توییتی در پاسخ به صحبتهای حسن عباسی نوشت: «به حسن عباسی باید بگم که من چندتا رفیق فوتبالیست دارم که هرگز تا خرخره نمیخورن و مقید به نماز و هیئت و شرعیات هستند و در آخر بسیار با شرفتر از تو هستند.»
وحید شمسایی که اتفاقا همسر او چادری است و اعتقادات مذهبیش بر کسی پوشیده نیست در ویدیویی گفت: «من ناراحتم تو کشوری دارم زندگی میکنم که تو توش داری زندگی میکنی.»
اتهام به یک جامعه ممنوع!
فارغ از سیل عظیمی از پاسخ های مردمی و چهره ها آنچه مهم است این نوع حمله کردن به یک طیف از انسان با شخصیت های متفاوت است، این سبک کلی گویی و زیرسوال بردن یک طیف گسترده از افراد کاملا نکوهیده و غلط و یکی از ضعیف ترین نوع استدلال هاست.
در جامعه فوتبالیست ها، هنرمندان، بازاریان، کارمندان یا هر جامعه دیگری طیفی از افراد با سلایق، شخصیت ها، مدل رفتاری، اخلاقیات و تعهدات متفاوت وجود دارد که هرگونه کلی گویی در مورد کلیت آن جامعه را زیرسوال می برد.
این نوع بیان بجز دور کردن دل ها و ارادت ها در جامعه منفعت دیگری برای معنویت و اخلاقیات ندارد، بسیاری چادری نیستند اما مذهب و معنویت را با جان و دل باور دارند، اهل ارادت به اهل بیت اند و بسیار متعالی فکر می کنند، خیلی ها فوتبالیست اند اما پای ثابت هیئت ها هستند و در بسیاری از امور خیریه پیش قدم اند. احتمالا هر توضیح بیشتری در این مورد توهین به مخاطب است.
کدام مصلح اجتماعی؟
مصلح اجتماعی عبارت بسیار وزین و سنگینی است که برای چهره های بزرگی چون شهید مطهری، شهید صدر و شهید بهشتی که از گفتمان ناب اسلامی بهره برده اند و آثارشان سال ها بعد از خودشان همواره مورد توجه و علاقه جوامع است، بکار برده می شود. مصلح اجتماعی عنوان بزرگی است که حسن عباسی با آن به فوتبالیست ها حمله کرد، مسئله اینجاست که مگر خود این آقایان سخنران، سیاسیون، خیلی از منبری ها و مداحین همه مصلح اجتماعی اند که حالا به فوتبالیست ها به این دلیل خورده بگیریم؟ با این دست فرمان و این بیانات، عبارات اگر ذبح شوند معانی هم به همان نسبت ذبح می شوند که خود قصه غمگین و مفصلی است.
گشت ارشاد
بعد از صحبت های حسن عباسی در مورد پوشش زنان فوتبالیست ها و همچنین همزمانی با عدم خدمت رسانی به زنان بدحجاب در مشهد، اذهان عمومی دوباره به سمت گشت ارشاد رفت.
بسیار عجیب است در جامعه اسلامی، رهبر معظم انقلاب جمله معروف:« بعضی از همین هایی که استقبال امروز آمده بودند خانم هایی بودند که در عرف معمولی به آنها می گویند خانم بدحجاب حالا چکار کنیم ردش کنیم؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه دل متعلق به این جبهه است او یک نقصی دارد. مگر من نقص ندارم. نقص او ظاهر است و نقص های حقیر باطن است و نمی بینند. ما هم یک نقص داریم و او هم یک نقص دارد. با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید، البته انسان نهی از منکر هم می کند اما نهی از منکر با زبان خوش نه با ایجاد نفرت.» سعی در جهت دهی به اذهان دارد، شهید مطهری که آن سخنرانی غرا در مورد تقلیل امر به معروف و نهی از منکر به گیر دادن به دکمه لباس مردم را ایراد می کند و ایشان هم خط دهی دیگری می دهد، اینگونه دستور به مقابله با این طیف از جامعه داده می شود، مردم هنوز هم با صحبت های شهید سلیمانی در مورد دختران بدحجاب« این ها هم دختران من هستند» گریه می کنند:
«من و آدمهای خودم! من و رفقای خودم! من و مریدهای خودم! این بیحجاب است! این باحجاب است! این چپ است! آن راست است! این اصلاحطلب است! او اصولگراست! خب پس چه کسی را میخواهید حفظ کنید؟! همان دختر کمحجاب دختر من است… دختر ما و شماست…»
آنوقت هنوز نوع نگاه بعضی از مدیران به این موضوع رفع نشده است و همواره در حال هزینه سازی و تنفرزایی هستند. در همین راستا کار به جایی رسید که محسن پیرهادی نماینده مجلس هم به فرمانده نیروی انتظامی نامه می نویسند و گلایه می کند:
تاکید و توصیه رهبرمعظم انقلاب بر مدارا و نهی ایشان از نفرت پراکنی در بخشی از جامعه، موید اهمیت سبک و روش اجرای قانون عفاف و حجاب است و تکلیف را برهمگان و به ویژه نیروی محترم انتظامی به عنوان ضابط اجرای آن آشکار میکند.
سبک و روشی که نیازمند آموزش ضابطان و ماموران نیروی انتظامی در این زمینه است، خوش رویی، داشتن سعه صدر و تقید به حفظ حرمت و عزت نفس شهروندان است. وی در بخش دیگری از نامه با اشاره به نفرت زایی بعضی رفتارها می نویسد:
«متاسفانه آنطورکه در مواردی محل گلایه برخی خانوادهها و شماری از زنان قرارگرفته است. برخوردهای مختلف و سلیقه ای با پوشش زنان از سوی برخی ضابطان، هدایت آنها به ونهای گشت ارشاد، استفاده از ادبیات نامناسب، تحقیر و برخورد نامناسب برخی از ماموران زن در محل بازداشتگاه و بعضا برخورد با زنان بازداشت شده از قبیل هُل دادن از جمله موارد یاد شده است. موارد این چنینی نه در شان زنان ایران اسلامی است و نه زیبنده مجریان طرح حجاب و عفاف که خود عنوان طرح، گواه چرایی و چگونگی اجرای آن است.
قانون نباید به روندی برای تخریب یا تعرض به جایگاه شماری از زنان کشور بدل شود و یا مستمسکی برای بهانه جویی معاندان نظام و مدافعان دروغین حقوق زنان در خارج از مرزها قرار گیرد.»
گذشته از این، چگونه زنان و دخترانی که “بدحجاب” نامیده می شوند، در راهپیمایی ها و انتخابات، “امت همیشه در صحنه” و “حماسه ساز” هستند ولی همان افراد با همان پوشش ها، دو روز بعد در برج میلاد و فلان میدان و پاساژ و … بدحجاب هایی مستوجب برخورد پلیسی؟!
مشکل با گشت ارشاد حل نمی شود
پوشش هر فردی، تابعی از باورهای اوست. اگر کسی باور دینی به حجاب داشته باشد، چه در خیابان، چه در مهمانی خانوادگی، چه در ایران، چه در خارج، چه در حضور گشت ارشاد و چه در غیاب آن، حجابش را رعایت می کند و گرنه، نه! فرمول دیگری هم ندارد.
مگر میلیون ها زنی که در رژیم گذشته حجاب کامل داشتند و حتی برای حفظ حجاب شان مبارزه هم می کردند، با زور و اجبار چادر و روسری بر سر می کردند؟
باید نهادهای آموزشی، مذهبی، فرهنگی و تبلیغی در نظام اسلامی، باورهای دینی را آن گونه که باید و شاید در میان مردم نهادینه کنند، بنظر این جامعه تشنه معنویت است و مسیله بیشتر ناآگاهی است تا عناد و بی بند و باری و بر هیچ یک از ما ضعف سیستم های آموزشی پوشیده نیست، ما باید تمام هم و غم خود را بر فرهنگ سازی و آگاهی سازی این طیف قرار بدهیم زیرا هرگونه اقدام سخت و تند سلبی این جامعه را از ما دورتر می کند.
رهبر معظم انقلاب در این مورد در سفر استانی شان به خراسان شمالی بیان داشتند: «خودتان را مجهز کنید، مسلح به سلاح معرفت و استدلال کنید،بعد به این کانونهای فرهنگی – هنری بروید و پذیرای جوانها باشید. با روی خوش هم پذیرا باشید؛ با سماحت، با مدارا. فرمود: «و سنّه من نبیّه»، که ظاهراً عبارت است از «مداراه النّاس»؛ مدارا کنید.»
گشت ارشاد بخشی از راه حل یا تمام آن؟
قرار نبود گشت ارشاد تنها روش مقابله حاکمیت با این پدیده باشد. گشت ارشاد حکم جراحی را دارد که باید تنها در مواقع لزوم از آن استفاده کرد؛ بگذریم که در اوضاع و احوال کنونی وضع به گونهای شده که گشت ارشاد به کل کارآیی خود را از دست داده است. استمرار برخورد کریه، رفع تکلیفی و خشن گشت ارشادی قانون حجاب را بیشتر به خطر خواهد انداخت.
اکتفا به گشت ارشاد برای مقابله با بیحجابی اشتباه است اما خود گشت ارشاد هم به شکل نادرست و کاریکاتوری اجرا میشود. برخوردهای گشت ارشادی حاصل قطع شدن رابطه سیاستگذار با مجری سیاست است. دغدغه سیاستگذار مقابله با بدحجابی است؛ اما مجری سیاست هر کس را که در دسترس است یا زورش برسد اعمال قانون میکند. در این میان ممکن است که کسی به تور گشت بخورد که حجابش آنقدرها هم بد نیست و در عوض کسی که حجابش چندمرتبه بدتر است اتفاقی برایش رخ ندهد.
آنچه برای سیاستگذار دغدغه است حفظ فرهنگ جامعه است اما این برای مجری سیاست چندان موضوعیتی ندارد؛ او میخواهد رفع تکلیف کرده باشد و به همین دلیل کار به خشونت، عدم دقت به ظرافتها و در مواقعی اهمالکاری میکشد.
گزارش از عمار صداقت زاده