به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ وقتی با دوستان پای صحبت مادران شهید مینشستیم، به خصوص خانوادههایی که در شهر جنگی و جنگزده و مدام زیر بمباران و موشکباران بودند، زندگی و موقعیت این خانمها در جنگ، برایم مهمتر بود. البته خط مقدم جنگ نیز مهم است. من میخواستم بدانم آیا زنان، آدمهای بیتفاوتی بودند یا اثرگذار، اثر منفی داشتند یا مثبت؟ برنامهای نیز در دانشگاه داشتیم درباره سبک زندگی و شیوه صحیح سبک زندگی ایرانی - اسلامی و کارگروههای مطالعات خانواده و مطالعات فرهنگی و از این قبیل مسائل، دلیلی شد که خلأ این محتوا را حس کنم. وقتی با دوستان نشست میگرفتیم و جمع میشدیم، محتوای غنیای نداشتیم؛ اینکه زنان ما که بودند و چه کردهاند. ما قهرمانی که دم دستمان باشد، در آن محیط خودمان نداشتیم. از طرفی میدیدیم افرادی بودند و کار کردند و در زمان جنگ زحمت کشیدند. خودشان پابهپای مردان پشتیبان بودند اما دیده نشده و گفته نشده بودند. این دلیلی شد که موسسه فرهنگی - هنری شهید جواد زیوداری که راه افتاد و امثالهم. خودم هم روی بحث موقعیتی که زنان در جنگ داشتند و آنجا چه کارهایی انجام میدادند زوم کردم
از هممحلهای خودمان شروع کنیم
نویسنده کتاب «حوض خون» گفت: من اهل مطالعه بودم، بیشتر هم کتابهای ادبیات داستانی و پایداری هم میخواندم. کتابی از زندگی یک شهید که به مادر یا همسر شهید اشاره کرده بودند، آن خانم برایم جالب بود. نقش کاربردی و کلیدی داشته است. متوجه میشدم شهرهای دیگر، زنان دیگری بودند که نقش داشتند و کتابهایشان منتشر شده است. ما هم در شهرمان زنان اثرگذار داریم و برای اینکه بخواهیم هویت فرهنگی- اجتماعی خودمان را بشناسیم، باید از بوم و محیط خودمان، از همنوع و هممحلهای خودمان شروع کنیم. تا در ابتدا قهرمانهای شهر خودمان و بعد کشور را بشناسیم. این مطالعه خاطرات زنان در جنگ، اینگونه روی من اثر داشت.
ابتدای راه هستم
فاطمهسادات میرعالی درباره بازخوردهای مخاطبان پس از انتشار «حوض خون» گفت: من به نسبت کارهایی که زنان ما در زمان جنگ، قبل و بعد از آن و تا زمان حال انجام دادهاند، ابتدای راه هستم. آنها نقش کاربردی و کلیدی در حوزه فرهنگی ،اجتماعی و حتی اقتصادی جامعه دارند، اما من ابتدای راه هستم اما در همین ابتدا نیز، خدا را شکر میکنم؛ چون کاری که آن بانوان انجام داده بودند، کار به ظاهر ساده و گمنام اما بینظیر بود. همین کاری که سروکارشان با تکه پیکرها و لباسهای خونین بود که در نظر اول، شاید هرکسی میگفت آنها غیرقابل استفاده هستند، ولی وقتی میدیدند مجروحان و بیمارستانها لنگ همین لباسها و ملحفهها هستند و شهر جنگی و موقعیت هم به گونهای بود که هرلحظه پرواز صورت بگیرد و ملحفه برایشان فرستاده شود یا قطار و وسیلهای بیاید، آن زنها به چنین کاری دست زدند تا لباسها و ملحفهها به چرخه استفاده برگردد. این نشان میدهد آن خانمها مصرفگرا نبودند، نهتنها آنها، بلکه آن جامعه، مصرفگرا نبوده است، از کوچکترین وسیلهای استفاده میکردند تا آن تحریم و کمبود را رفع کنند. همین نیز باعت میشد در موقعیتی که کشور دچار مشکلات و کمبودها و حتی تحریمهایی شده بود، من میدیدم جوانها و دانشجوهایی که آن خاطرات را میخواندند و آن رختشورخانه را میدیدند، به شدت برایشان جالب بود و خودشان میگفتند این برای مان الگوست.
ارزش و اهمیت کار زنان در جنگ دیده شود
وی در ادامه گفت: بهترین بازخورد خاطرات این زنان این بود که ارزش و اهمیت کار زنان در جنگ دیده شود و نتیجه آن هم همین یادمان حوض خون، بیمارستان شهیدکلانتری است که یکی از بازخوردهای چاپ این خاطرات بانوان بود. یعنی بانوان خاطراتشان را بیان کردند و این باعث شد یکی از گنجینههای دفاعمقدس که سالهای سال و از اوایل دهه ۷۰ کاملا متروکه شده بود، یکی از آثار غنی دفاعمقدس، با بیان خاطرات بانوان احیا شود. افرادی که میآمدند، دانشجویانی که راهیان نور میآمدند، میگفتند ما را همیشه به مناطق عملیاتی میبردند و از دستاوردهای رزمندگان میگفتند و ما میگفتیم چرا ما مرد نیستیم تا شهید بشویم، اما در زمان حال که زنان را به یادمان حوض خون میآورند و از همت و تلاش بانوان برایمان میگویند، افتخار میکنیم و به زن بودن خودمان میبالیم و میتوانیم در همین جایگاه و جنسیتی که داریم کار بزرگ انجام دهیم.
محدودیتها در مسیر نوشتن خاطرات زنان
میرعالی درخصوص محدودیتهای موجود در مسیر نوشتن خاطرات زنان گفت: من آنچه تجربه خودم بود و خانمهایی که مصاحبه کردم، به خصوص در مناطقی که افراد میگفتند ما خالصا برای خدا آمدیم و نه برگه مأموریتی داشتیم و نه حکم و سابقهای، اینها کارشان را انجام دادند. یک محدودیت، همین درگیری به خود است، آنها دوست ندارند کاری را که برای خدا انجام دادند، بگویند و اگر بگویند ریا میشود. که به نظرم یک محدودیت جدی است.
منبع: جام جم