به گزارش گروه سیاسی «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ درست یکسال پیش جهان شاهد یکی از بزرگترین عملیات گروههای مقاومت علیه ارتش رژیم صهیونیستی رقم خورد. عملیات 7 اکتبر که معادلات منطقه و شاید جهان را برای دهه ها تغییر خواهد داد. نیروهای حماس در این عملیات توانستند چندین شهرک اطراف غزه را تصرف کنند و خسارات های زیادی به اسرائیل بزنند که یکی از آنها تصرف لشکر اسرائیل در نزدیکی غزه بود. اما حماس در یکسال اخیر ضربات متعددی به اسرائیل وارد کرد که بخش های از آن را به شرح ذیل خواهیم آورد.
تلفات اسرائیلی ها چقدر بود؟
703 نیروی نظامی ارتش اسرائیل از 7 اکتبر(16 مهر) تا 10 شهریورماه امسال به هلاکت رسیدند.
10 هزار ارتشی اسرائیل زخمی شدهاند و 2 هزار نظامی صهیونیست نیز دچار معلولیت جسمی و دهها هزار مورد نیز آسیب روانی دیدهاند.
از آغاز جنگ غزه تیپ گولانی با 83 کشته بیشترین تلفات را در میان یگانهای مختلف ارتش رژیم صهیونیستی داشته است.
1664 اسرائیلی از آغاز نبرد طوفان الاقصی در 7 اکتبر 2023، کشته شدهاند.
17809 اسرائیلی مجروح شدند.
50 نفر در شمال اراضی اشغالی تاکنون کشته شدند.
"یوآو لیمور" روزنامه نگار کهنه کار و تحلیلگر نظامی اسراییل با نگارش مقاله ای در روزنامه "اسراییل هایوم" روایتی را از ضربات جبران ناپذیر به اسراییل در منطقه در 6 ماه گذشته و پس از عملیات طوفان الاقصی ارایه کرده است.
این روزنامه نگار اسراییلی در مطلبی نوشته است:
این هفته "مارک دوبویتز" از اسراییل دیدن کرد. شاید نام او برای عموم مردم اسراییل معنی زیادی نداشته باشد، اما او در بین تصمیم گیرندگان واشنگتن شهرت دارد. دوبویتز ریاست بنیاد (اندیشکده) دفاع از دموکراسی ها (FDD) را بر عهده دارد، یک موسسه تحقیقاتی که پس از 11 سپتامبر برای دفاع از ایالات متحده و جهان غرب در برابر "سازمان های تروریستی" تاسیس شده و رویکردی ضدایرانی دارد.
دوبویتز متخصص منطقه و عاشق اسراییل است. او در واشنگتن با نفوذ شناخته می شود و به رهبران و شخصیت های کلیدی خاورمیانه - به ویژه عربستان سعودی - بسیار نزدیک است. او مقالات متعددی را در اسراییل هایوم منتشر کرده است که عمدتا در رابطه با موضوع ایران است. موسسه ای که او مدیریت می کند ده ها محقق از جمله اسرائیلی های برجسته را استخدام کرده است: "امیر اشل" رییس سابق نیروی هوایی اسراییل و "یعقوب ناگل" و "ایال هولاتا" مشاوران سابق امنیت ملی تنها نمونه هایی از افراد اسراییلی جذب شده در این موسسه هستند.
آخرین باری که همدیگر را ملاقات کردیم در ماه اوت بود. من می خواستم قبل از سفرم در مورد عربستان سعودی با او مشورت کنم. او می خواست از من در مورد آشفتگی داخلی اسراییل بشنود. وقتی این هفته با هم ملاقات کردیم، او جمله ای را به من یادآوری کرد که به او گفتم: برای اینکه اوضاع در اسراییل بهتر شود، ابتدا باید خیلی بدتر شود. مشکل این است که هیچکس تضمین نمی کند که پس از بدتر شدن، در واقع بهتر خواهد شد.
دوبویتز میخواست بداند که در مقیاس بین خوب و بد در کجا قرار داریم. او خودش جواب را می دانست: در آن شنبه وحشتناک 7 اکتبر، اوضاع خیلی بدتر شد. اکنون اسراییل باید تصمیم بگیرد که آیا آرزوی بهبود اوضاع را دارد یا اینکه به روند نزولی خود از بد به وحشتناک ادامه دهد. از او پرسیدم که وضعیت ما از نظر او چگونه است؟ گفت بد است. تعجب کردم که آیا این بد به خاطر جنگ غزه، درگیری در مرز با لبنان یا روابط تیره بین اورشلیم و واشنگتن است.
او پاسخ داد که همه اینها با هم است، اما چیزی وجود دارد که او را بیشتر از همه اینها نگران می کند. من تعجب کردم که چه چیزی بدتر از این می تواند باشد و او پاسخ داد: ایران. دقایق بعدی گفتگوی ما که به تهران اختصاص داشت، باعث شد متوجه شوم که از آنجایی که همه ما روی غزه (و لبنان) متمرکز شده بودیم، میتوانیم همچنان در موضوع ایران در خواب غفلت بمانیم.
دوبویتز میگوید که از 7 اکتبر، ایران از روشهای نامتقارن استفاده میکند – "سازمانهای تروریستی" که از طرف آن و با کمک مالی آن فعالیت میکنند - تا فضایی آرام و امن را برای پیشبرد توسعه سلاح غیرمتعارف خود یعنی بمب هستهای، فراهم کند.
از او توضیح خواستم. او گفت که همه درگیر تروریسم هستند. شما اسراییلیها در غزه و لبنان و کمی در سوریه میجنگید و وقت ندارید به چیز دیگری بپردازید. ایالات متحده با حوثی ها و شبه نظامیان در عراق مشغول است و در این میان، ایرانی ها هر کاری که می خواهند انجام می دهند.
تنها برای نمونه، تاسیسات زیرزمینی غنی سازی است که ایران در نطنز در حال ساخت آن است. دوبویتز می گوید که همه داده ها نشان می دهد که این تاسیسات تا پایان سال تکمیل خواهد شد. این تاسیسات در عمق 100 متری (330 فوتی) ساخته شده است، به این معنی که به اندازه کافی عمیق است که بتواند در برابر بمب های اسراییلی و به احتمال زیاد آمریکایی نیز مقاومت کند. نتیجه: 9 ماه تا ورود ایران به دوره جدید مصونیت باقی مانده است.
نمونه دوم گروه تسلیحات هسته ای ایران است. "آویو کوخاوی" رییس سابق ستاد ارتش اسراییل، سال گذشته در مصاحبه ای در این روزنامه فاش کرد که ایران مخفیانه این فعالیت را با هدف تبدیل مواد غنی شده به یک سلاح عملیاتی از سر گرفته است.
او سپس از فعالیت های کم شدت صحبت کرد، اما اخیرا نشانه های فزاینده ای مبنی بر تسریع فعالیت ایران و حتی به دنبال دستیابی به اجزای مورد نیاز برای تکمیل بمب هسته ای وجود دارد.
دوبویتز تخمین می زند که ایران در حال حاضر علاقه ای به انفجار (آزمایش) بمب اتمی ندارد. این کشور دارای مواد غنی شده کافی برای تولید چندین بمب است، اما پیشروی جانبی را انتخاب کرده است. ایده این است که اورانیوم غنی شده بیشتری (در حال حاضر با خلوص 60 درصد، در نقض کامل توافق هسته ای) و دانش کافی انباشته شود تا از لحظه ای که تصمیم برای ساخت بمب گرفته می شود، این روند سریع و گسترده باشد. او معتقد است که ایران فقط یک بمب نمیخواهد: میخواهد خود را به عنوان یک بازیگر پیشرو تثبیت کند.
این کار زمان می برد. عقل متعارف این است که ایران هنوز 18 تا 24 ماه زمان نیاز دارد. برای کسانی که می خواهند ایران را متوقف کنند، زمان بسیار کمتری وجود دارد. ایران تا چند ماه دیگر به نقطه ای می رسد که به طور قابل توجهی از حملات مصون می ماند، چون از قبل دانش و توانایی کافی برای تکمیل بمب را خواهد داشت و حتی در صورت حمله، قادر خواهد بود آنچه را که از دست داده است به سرعت بازگرداند.
دوبویتز از جمله کسانی است که معتقدند اسراییل در این موضوع (حمله به ایران) تنهاست. آمریکاییها از اسراییل حمایت خواهند کرد، اما در سال برگزاری انتخابات به ایران حمله نمیکنند. ایران این را می داند و به همین دلیل در حال حرکت به جلو است و برای حفظ امنیت خود، آمریکایی ها را با تروریسم مشغول نگه می دارد: برای یک رییس جمهوری فعلی، تلفات در آستانه انتخابات یک فاجعه انتخاباتی است. جو بایدن خواهان آرامش است، همانطور که دونالد ترامپ اگر اکنون در قدرت بود، چنین می کرد. آخرین چیزی که یک رییس جمهوری ایالات متحده اکنون به آن نیاز دارد یک جنگ منطقه ای یا جهانی است.
7 اکتبر همه چیز را مختل کرد. عربستان همچنان خواهان این توافق است، اما برخلاف گذشته، دیگر نمی تواند مساله فلسطین را نادیده بگیرد. مقامات آمریکایی در ماه های اخیر آمده اند و رفته اند و روشن کرده اند که این توافق همچنان روی میز است، اما پس از عملیات اخیر حماس، پیشبرد این توافق ( عادی سازی رابطه اسراییل با کشورهای عربی به ویژه عربستان سعودی) همچنین مستلزم پرداختن به موضوع غزه به عنوان بخشی از آن است. آنها حتی یک پیشنهاد داشتند: اینکه عربستان سعودی (و سایر کشورهای خلیج فارس) را به یک بازیگر کلیدی در روز بعد از جنگ غزه تبدیل کنند - عمدتا در تامین مالی بازسازی.
همچنین طرح این است که هر کسی غزه را اداره می کند از عناصر فلسطینی میانه رو، با نام رمز تشکیلات خودگردان فلسطین یا عناصری از درون آن باشد.
اسراییل تاکنون در برابر این طرح مقاومت کرده است. دلایل کاملا شناخته شده است: نخست وزیر بنیامین نتانیاهو نسبت به شرکای ائتلاف خود محتاط است. اسراییل برای این امر در مقابل واشنگتن بهای روزانه می پردازد و در کشورهای دیگر قیمتی حتی بالاتر.
اعلامیه کانادا مبنی بر توقف فروش تسلیحات به اسراییل آخرین مورد از یک رشته نشانه های شوم است. اگرچه کانادا تامینکننده مهمی از سلاح برای اسراییل نیست، اما شروع آن اینگونه است: کانادا (و قبل از آن بریتانیا و دادگاهی در هلند) تلاش هایی برای جلوگیری از صادرات تسلیحات به اسراییل صورت می دهند و در نهایت ادامه این روند ممکن است حتی به واشنگتن برسد.
این تنها باخت اسراییل نیست. آنچه دوبویتز به من گفت این است که در این میان، آمریکاییها و سعودیها "توافق امنیتی" خود را بین خود پیش میبرند.
به عبارت دیگر، اسراییل نه تنها پتانسیل سعودی ها را از دست می دهد (که قرار بود کل یا بیشتر جهان اسلام را با خود به همراه داشته باشد)، بلکه فرصت تاثیرگذاری بر اجزای توافق را نیز از دست می دهد: تسلیحات پیشرفته آمریکایی در مقادیر زیاد به عربستان سعودی فروخته می شود و این احتمال وجود دارد که عملا این کشور وارد باشگاه هسته ای شود.
این چیزها در اورشلیم شناخته شده و آشناست. روی میز برنامه هسته ای ایران و احتمالا برنامه هسته ای عربستان است که می تواند بخشی از توافق با اسراییل یا بدون آن باشد و به طور بالقوه یک "محور خیر" واقعی برای مقابله با "محور شر" ایجاد کند. در منطقه هر فرد سطحی موافق خواهد بود که چنین تحولی در واقعیت تروریستی که طی چند ماه گذشته با آن روبرو بوده ایم، حیاتی است و اسراییل چه می کند؟ بازگشت به 6 اکتبر، تحت تاثیر عناصر تندرو در حکومت.
گزارش از عرفان عباسی