به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ یادداشت از حنیف غفاری///* رهبر حکیم انقلاب اسلامی در یکی از فرمایشات اخیرشان، از شکست بزرگ صهیونیستها در میدان و شکست بزرگتر تمدن غرب در جنگ غزه پرده برداشتند. بهراستی منظور معظمله از شکست بزرگتر دشمنان در این پیچ تاریخی سرنوشتساز چیست؟ وزن، عیار و تبعات این شکست تمام عیار، چگونه باید مورد محاسبه و ارزیابی قرار گیرد؟
در ابتدا باید توجه داشت طی ۱۳ ماه اخیر در جریان جنگ غزه و لبنان، گفتمان مقاومت برای نخستینبار به صورت گسترده و جهانی، مورد قضاوت و روایت مستقیم افکار عمومی دنیا قرار گرفت. اگر چه انقلاب اسلامی مولد گفتمان مقاومت در منطقه بود اما جریان رسانهای، تبلیغاتی و سیاسی حاکم بر غرب اساسا اجازه مواجهه مستقیم افکار عمومی دنیا با این حقیقت غالب و گفتمان الهی - فطری را نداده بود. یکی از پیشفرضهای القایی غرب در قبال بحران فلسطین، حصر آن در داخل مرزهای این سرزمین اشغال شده یا در نهایت جهان اسلام بود. اما امروز مساله فلسطین و متعلقات آن (از جمله نابودی صهیونیسم) ماهیت منطقهای خود را از دست داده و به ابعاد فرامنطقهای و جهانی (خصوصا در سطح گفتمانی) تسری یافته است. در اینجا شاهد شکلگیری روایت واحد از توحش و اشغالگری صهیونیستها و متعاقبا ترسیم اهداف واحد در تحقق آزادی فلسطین هستیم. ماجرا به این نقطه ختم نمیشود؛ مساله فلسطین در فرامتن «ایستادگی در برابر ظلم» تعریف شده و به نوعی، شاهد ترکیب مصداق و مفهوم «آزادگی» در این پرونده هستیم. در تحلیل کلانروندها و روندهای گذشته و جاری در حوزه روابط بینالملل، با کلیدواژهای تحت عنوان «نقطه عطف» مواجهیم. نقطه عطف، همان لحظه تاریخی یا مرکز ثقلی است که امکان تغییر برداشت عمومی از مفاهیم و مصادیق را در سطحی وسیع میسر ساخته و در نهایت، خالق روندی جدید در قبال آن موضوع، بحران یا مساله است. جبهه مقاومت در کنار نبرد نظامی و میدانی با رژیم اشغالگر قدس، جنگ غزه و لبنان را تبدیل به یک نقطه عطف در تحولات منطقه و نظام بینالملل ساخته است. ما اکنون از مرحله «حیات منطقهای جبهه مقاومت» عبور کرده و شاهد آغاز دوران «حیات جهانی مقاومت» هستیم. برای نخستینبار، نسل جدید آمریکا و اروپا در صدد ترسیم نسبت حکمرانی نظام لیبرال ـ دموکراسی غربی با لابی صهیونیسم برآمده و در نهایت، بر اساس شواهد و مستندات قطعی و یقینیای که طی یک سال اخیر مشاهده کرده است، لابی صهیونیسم را مسلط بر منظومه حکمرانی و نظم ادعایی غرب تلقی میکند. قبل از وقوع جنگ غزه، زمانی که جبهه مقاومت به ملتهای آمریکایی و اروپایی درباره عواقب تسلط لابی صهیونیسم بر الگوی حکمرانی دولتمردان آنها هشدار میداد، اصل این گزاره حقیقی از سوی جریان رسانهای غرب انکار میشد. اما زمانی که افکار عمومی غرب در طول ۱۳ ماه سپری شده از جنگ غزه و لبنان در معرض واقعیات ملموس و عینی (آن هم به صورت روزانه و مستمر) قرار گرفت، تصویر ساختگی غرب در هم شکست. اکنون افکار عمومی آمریکا و اروپا، خصوصا نسل جدید و دانشجویان غربی نسبت به این حقیقت محض واقفند که سلطه آزاردهنده و نفرتانگیز لابی صهیونیسم بر ساختار حکمرانی غرب، نه یک توهم و حتی نه یک فرضیه، بلکه یک گزاره اثباتشده و تلخ محسوب میشود. جنس بیداری جهانی شکل گرفته در بطن نبرد حق علیه باطل، به گونهای است که حتی اگر جنگ غزه و لبنان همین لحظه نیز پایان یابد، در لایههای مختلف اجتماعی - شناختی دنیا نضج یافته و در حال خلق ساختاری جدید در مواجهه با منظومه حکمرانی سلطهگران غربی است. بارها عنوان شده جنس اعتراضات شکل گرفته در دانشگاههای غرب، زیربنایی و معطوف به ساختار قدرت در آمریکا و اروپاست. ثمره خون شهدای بزرگوار مانند آیتالله سیدحسن نصرالله، علامه سیدهاشم صفیالدین، دکتر اسماعیل هنیه و یحیی سنوار، تمرکزبخشی افکار عمومی دنیا بر حقیقتی است که از سال 1948 تاکنون به عناوین مختلف در لابه لای تصویرسازیهای معکوس و دروغپردازیهای وقیح واشنگتن و تلآویو محو شده و اکنون در سایه نبردی نابرابر اما مقدس با رژیم کودککش صهیونیست ظهور و بروز پیدا کرده است؛ مردم جهان تاکنون صهیونیسم را تنها خطری برای فلسطین (یا در نهایت منطقه) میدانستند و متعاقبا مبارزه با صهیونیسم و اشغالگری را نیز به یک جدال محلی - منطقهای محدود میساختند. مخاطب مساله فلسطین امروز کل دنیاست و این مساله را باید در مخاطبشناسی خود لحاظ کنیم. ادبیات به کار رفته از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی در نماز جمعه نصر، ناظر بر همین مساله مهم تبلور و تصدیق یافت. اصلیترین وظیفه طرفداران بیشمار گفتمان مقاومت در 5 قاره دنیا، تلاش بیوقفه در مسیر گذار جهانی از صهیونیسم و متعاقبا ساختار حکمرانی زننده غرب است. قطعا این گذار به صورت توأمان و همزمان، تصدیق پیدا خواهد کرد.