به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»، از آغاز عالم تا اکنون، هماره مردانی بودهاند که زن را مایملک خود پنداشته و برای امور زندگانیاش تصمیم میگرفتند.
سال ۱۲۸۵ خورشیدی در دوران قاجار بود که خاتونی از خواتین باعلم، عریضهای نگاشته و در آن خواستار اجازۀ علمآموزیِ زنان شده بود.
روزنامۀ مجلس در پاسخ به این عریضه چنین ترقیم کرد که: «تربیت زنان در اموری که وظیفۀ شخصی آنهاست واجب است؛ از قبیل تربیت اطفال و خانهداری و حفظ مراتب ناموس و بعضی از علوم مقدماتی و علومی که راجعبه معاش و معاشرت با خانواده باشد؛ اما در امور خاصۀ رجال از قبیل علوم پلیتیکی و امور سیاسی فعلاً مداخلۀ ایشان اقتضا ندارد.»
یک سال بعد نیز، در ۱۲۸۶ خورشیدی، حسینقلیخان نظامالسلطنه، صدراعظم محمدعلیشاه، خط و سواد را برای زنان حرام دانست و در نامهای چنین نوشت که: «برای طبقۀ نسوان، خط حرام حرام حرام است. سواد جزئی ضرر ندارد.»
حکماً با وجود چنین نگاههایی، جهد و جدیت زنانِ مسلمان ایرانی در آن سالها برای آگاه نمودن نسوان، موجب تحسین است.
هرچند زنِ مسلمان ایرانی، پیوسته در جنبشهای اجتماعی، ولو محدود، حضور داشت؛ لکن پس از این حضور مؤثر، به منزلش بازگردانده شده و به تمشیت امور مطبخ و شوهرداری به عنوان تنها رسالتش توصیه میشد.
سالها بعد اما این سنت، ادامه نیافت.
این تنها مردان نبودند که بهطور گسترده در پیروز شدن انقلاب اسلامی نقش داشتند.بزرگمردِ این انقلاب، زنان را به میدان آورد و پس از پیروزی انقلاب، از آنان خواست که شجاع باشند و در مقدرات اساسی مملکت دخالت کنند.
در زمانهای که گروهی زن را خانهنشین میخواستند و دیگر برنمیتابیدند که زن، همدوش و پابهپای مرد، در جامعه حضور داشته باشد، این امام بود که گفت: «ما مفتخریم که زنان، پیر و جوان و خرد و کلان در صحنههای فرهنگی و اقتصادی و نظامی حاضر هستند و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالی اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند.»
مرضیه حدیدچی، مبارز سیاسیِ پیش از انقلاب و سیاستمدارِ پس از انقلاب، یکی از صدها زنِ مسلمان ایرانی بود که در نزاع عرصۀ خصوصی و عمومی و بافت مردسالار زمانۀ خود، زنانه پا به عرصۀ اجتماعی نهاد و در علوم پلیتیکی و امور سیاسی، مداخله نمود.
چرا که دیگر در، بر پاشنۀ اقتضائاتِ مردانه، نمیچرخید و امور ذکرشده هم مانند دیروز، امور خاصۀ رجال نبود.
او پیش از انقلاب، مبارز سیاسی و محافظ امام در نوفل لوشاتو، و پس از انقلاب، تنها فرماندۀ زن سپاه در روزهای پرتلاطم ایران، تنها زنِ حاضر در هیئتِ ۳ نفرۀ ابلاغ پیام امام به گورباچف، نمایندۀ مجلس شورای اسلامی و استاد دانشگاه بود.
مرضیه حدیدچی در بخشی از خاطراتش علت حضور در هیئت همراه ابلاغ پیام امام به گورباچف را چنین بیان میدارد: «حضرت امام در نظر داشت، زنی در کنار مردان به شوروی بفرستد و اعلام کند که در ایرانِ اسلامی، زنان نیز در امور مهم و حکومتی حاضر و پیشتاز هستند و اینکه امام میخواست در کنار آن پیام مکتوب، پیامی شفاهی به دنیا بدهد که ما در عمل، بیش از هر مکتبی دیگر، به جایگاه واقعی زن ارج مینهیم و برایش ارزش قائلیم؛ ارزشی معنایی نه ارزشی ابزاری.
امام میخواست با حضور یک زن در این هیئت، به تمام تبلیغات غرب و شرق مبنی بر محدودیت و محذوریت زن در جامعۀ اسلامی پایان دهد، آنهم در آنزمان که در رسانههای غرب، مرتب از محصور کردن زنان در جمهوری اسلامی قلمفرسایی میکردند.»
مرضیه، زنِ کنشگر امروز، همان دختری است که روزگاری در کودکی، طعم تلخ تحجر را چشیده و نگاه سنتیِ مردانه، رادعی بر بالیدنش شده؛ با این حال اما، دست از جهد نکشیده.
او در این باره، در بخش دیگری از خاطراتش میگوید: «در مکتبخانۀ آجی ملّا مشغول تحصیل بودم. زمان امتحان، آجی ملّا برگههای امتحانی را پخش کرد اما به من برگه نداد.
جویا شدم و پاسخ داد پدر شما و دو نفر دیگر از بچهها از من تعهد گرفتهاند که فقط به شما خواندن بیاموزم نه نوشتن. در آن لحظه، بغض گلویم را فشرد. شتابان به خانه آمدم. با گریه از پدرم پرسیدم چرا ما دخترها نباید نوشتن یاد بگیریم؟ پدرم گفت به صلاح نیست. چرا که ممکن است از دختر خطایی سر بزند و نامهای به خطا بنویسد. وقتی پدر را بر سر موضعی ناحق دیدم، چارهام آن بود که به شکلی پنهان، نوشتن را یاد بگیرم!»
محافظ امام، ملقب به مادر انقلاب بود. زنی که در کنار حضور اجتماعی، همسر بود و مادر.
مرضیه حدیدچی، دربارۀ احساس و عاطفهاش به همسر خود چنین میگوید: «از اولین برخوردهایم با همسرم، دریافتم که با او بودن، فرصت مغتنمی است برای هرچه بهتر یافتن خودم و دنیای پیرامونم و نزدیک شدن به خدایم. دل به او سپردم که او دل در گروِ من داشت و هردو یکدل شدیم برای خدا».