به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ یادداشت از فاطمه سلیمانی مجد///* بودجهی آموزش و پرورش یکی از چالشهای بزرگ نظام تعلیم و تربیت در کشور ما است. این بودجه تنها عدد و رقم نیست، بلکه نمایانگر یک سرمایهگذاری عظیم برای نسلهای آیندهی ما است.
همانگونه که رهبری، اهمیت آموزش و پرورش را به عنوان تامین کنندهی نیروی انسانی کشور لحاظ و بیان میکنند: “… سایر دستگاهها به کار گیرندهی نیروی انسانیاند، آموزش و پرورش ایجاد کنندهی نیروی انسانی است، ایجاد کنندهی منابع انسانی است… .”
نظام تعلیم و تربیت هر کشوری یک نظام سرمایهگذاری در آیندهی آن کشور است؛ نه یک دستگاه مصرف کنندهی منابع مالی!!
در کشور ما با وجود نیازهای روزافزون، در سالهای اخیر اما هنوز هم شاهد کمبود منابع مالی در این حوزه هستیم.شاید جالب باشد که بدانیم بودجهی آموزش و پرورش ۹.۸٪ بودجهی عمومی دولت یعنی حتی کمتر از ۱۰٪ است. در صورتیکه حالت مطلوب برای این رقم ۲۰٪ میباشد.
بودجهی ناکافی به معنای ایجاد فرصتهای کمتر برای دانشآموزان است. کمبود تجهیزات و زیرساختهای آموزشی، افزایش نابرابریهای آموزشی و تاثیر بیش از پیش آن بر مدارس دولتی و … همه و همه از پیامدهای آن به شمار میآید.
بودجه علاوه بر تاثیر بر مسائل آموزشی تاثیراتی نیز بر مسائل تربیتی و پرورشی خواهد داشت.این کاهش بودجه، میزان اجرای برنامههای تربیتی و پرورشی را به حداقل خود میرساند.اگر ما اکنون از آسیبهای اجتماعی صحبت میکنیم و به دنبال رفع آنها هستیم چه نهادی بهتر از آموزش و پرورش و مدرسه است که دانشآموزان ۱۲ سال از عمرشان را با این نهاد در ارتباطاند؟ چرا که طبق سند تحول بنیادین، مدرسه هم جای تعلیم و هم تربیت است و ساحتهایی برای این مهم ذکر شده است.
مسئولیت این برنامهها به طور جدی بر عهدهی معاونت پرورشی است، اما در حال حاضر به علت کمبود نیروی انسانی، متوجه فقدان این نوع برنامهها هستیم.زیرا که طبق برنامهی هفتم پیشرفت به ازای هر ۱۵۰ نفر دانشآموز باید یک مربی امور پرورشی در مدارس حضور داشته باشد.
بررسی بودجه در این بخش نشان میدهد که میزان افزایش آن در سالهای اخیر متناسب با کل بودجهی این سازمان نبوده است. به طور دقیقتر سرانهی پرورشی برای هر دانشآموز ۳۲۰ هزار تومان است درصورتیکه باید با این هزینه، برنامههای متنوع اردویی و تفریحی نیز قرار داد.
یا معلمان که ستون فقرات سیستم آموزش هستند، در شرایط نامساعد اقتصادی با چالشهای زیادی دست و پنجه نرم میکنند. حقوق معلمان در سال ۱۴۰۱ معادل ۳۰۹۱ دلار بوده است، در صورتیکه این حقوق در سال ۱۴۰۳ به ۲۶۰۰ دلار رسیده است.عدم توجه کافی به اعتبارات مالی و مزایای معلمان، منجر به کاهش انگیزه و کیفیت تدریس آنها میشود و این مسئله به طور مستقیم بر روی دانشآموزان و کیفیت آموزشی آنها تأثیر میگذارد.
یا دانشگاه فرهنگیان که مرکز ثقل نظام آموزش و پرورش در کشور ما است، اما با نگاهی به سهم آن در جدول بودجه متوجه میشویم که سهم بسیار اندکی از بودجهی عمومی را به خود اختصاص میدهد و قسمت اعظم مخارج خود را از طریق بودجهی اختصاصی یعنی کسریات دانشجومعلمان و اجارهی مکانهای خود و … تامین میکند.
همانطور که رهبری، دانشگاه فرهنگیان و تمام مراکز تربیت معلم را دارای وظایف سنگین و نیازمند تقویت همه جانبه دانستند و گفتند: “این مراکز باید از لحاظ امکانات سخت افزاری، مدیریت، اساتید، متون آموزشی و فعالیتهای تربیتی به گونهای تقویت شوند تا بتوانند معلم مطلوب تربیت کنند.”
در حال حاضر اساتید هیئت علمی در دانشگاه فرهنگیان بسیار محدود هستند؛ در صورتیکه در فصل نوزدهمِ برنامهی هفتم پیشرفت، ارتقای نظام آموزشی ذکر شده است و در آن نسبت یک به ۳۰ شدن اساتید هیئت علمی به دانشجومعلمان، آمده است.
از دیگر چالشهای دانشگاه فرهنگیان کمبود زیرساختهای تربیتی و فرهنگی است؛ دانشگاهی که شبانهروزی است و فارغ از حیطهی آموزشی باید برنامههای متنوع تربیتی و فرهنگی را در بر بگیرد تا بتواند رسالت خود که تربیت معلم مطلوب است را به انجام برساند.
بنابراین مسئلهی بودجه در این نهادِ حیاتی و تحولآفرین، اهمیت بسیاری دارد و نیازمند توجه بیشتر صاحبنظران و مسئولینِ در این حوزه میباشد.در همین راستا مقام معظم رهبری در دیدارهای مکرر خود بر این مسئله تاکید و بیان میکنند که: “هم مردم، [هم] خود آموزش و پرورش و البته مسئولین کشور_تصمیم سازان و تصمیم گیران در قوهی مقننه و عمدتا در قوهی مجریه_ بدانند که اهمیت این دستگاه چقدر است.”
*معاونت سیاست ورزی بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان خدیجه کبری دزفول