به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»، رسول خدا در عصری و مکانی به نبوت مبعوث شدند که مردمش برای زن ارزشی قائل نبودند و به او به چشم کالا می نگریستند. دختران را به بهانه فقر و نداری و مایه شرمندگی، زنده به گور می کردند. اما رسول خدا صلی الله علیه و آله با رفتار و گفتار، شخصیت حقیقی زن را به او برگرداند. با محبت بسیار زیاد نسبت به دخترشان حضرت زهرا سلام الله علیها و همسرانش به خصوص حضرت خدیجه عملا الگویی برای سایر مردم شدند.
۱ - روایات در تکریم زنان
رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «بهترین شما، بهترینتان با خانواده است و من بهترین شما با خانواده هستم. جز کریمان زنان را تکریم نکنند و جز انسانهای پست زنان را تحقیر ننمایند.»
همچنین ایشان فرمودند: «کاملترین مؤمنان در ایمان، خوشخلقترین آنهاست و بهترین شما خوش خلقترین شما با زنانند». و «هر کس همسری گزید، وی را تکریم کند.»
۲ - نشانه ایمان و اخلاق پیامبران
از رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت شده که «ما خاندان به هفت خصلت اختصاص یافتیم که پیشینیان آن را نداشتند و پسینیان نیز نخواهند داشت. خوشمنظری، رساگویی، گشادهرویی، شجاعت، بردباری، دانش، علاقهمندی به زنان.» همچنین ایشان فرمود: «هر چه آدمی ایمانش افزایش یابد، علاقهاش به زنان بیشتر گردد.»
۳ - اختیار داشتن در امر ازدواج
ابوسلمه گوید: زنی از انصار همسر مردی از انصار بود، شوهرش در جنگ احد به شهادت رسید و از وی فرزندی داشت. عموی بچهاش و مردی دیگر او را از پدرش خواستگاری کردند. پدرش او را به ازدواج مرد بیگانه درآورد و عموی فرزندش را کنار گذارد. دختر نزد پیامبر آمد و گفت: پدرم مرا به ازدواج مردی درآورده که او را نمیخواهم. برادر شوهرم فرزندم را از من میگیرد. پیامبر پدرش را فراخواند و فرمود: دخترت را به ازدواج فلان مرد درآوردی؟ گفت: بلی، فرمود: تو اختیاردار ازدواج دخترت نیستی[و رو کرد به دختر و فرمود:] برو با برادر شوهرت ازدواج کن».
چنانکه ملاحظه میشود، تصمیمگیری در ازدواج برای زن غیر باکره به عهده خودش میباشد و انتخاب خود زن ارجحیت بر انتخاب پدرش دارد، چرا که در فقه شیعه اذن پدر فقط در ازدواج دختر باکره شرط است.
دختری نزد پیامبر آمد و گفت: پدرم مرا به خاطر خصلتهای شخصی به ازدواج پسر برادرش درآورده است. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اختیار را به دختر داد: آنگاه دختر گفت به این کار پدرم تن میدهم. خواستم زنان بدانند پدران نسبت به دختران اختیاردار نیستند.»
ابن عمر دختر داییاش را به ازدواج عثمان بن مظعون درآورد. مادر دختر نزد رسولخدا رفت و گفت به خدا سوگند دخترم به این ازدواج راضی نیست. رسولخدا دستور داد، دختر جدا شود و فرمود: «زنها را پیش از مشورت با آنان شوهر ندهید. اگر سکوت کردند همان نشانه رضایت است. آنگاه آن دختر با مغیره بن شعبه ازدواج کرد».
۴ - احترام پیامبر به دخترش
رسولاکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در زندگی خویش برای مقام و شخصیت زن احترام فراوانی قائل بود. از سخنان گهربار ایشان است که «افراد کریم و بزرگوار زنها را مورد احترام و تکریم قرار میدهند؛ ولی اشخاص پست و فرومایه به زنها اهانت میکنند و کرامت آنها را نادیده میگیرند».
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به دختر خویش فاطمه (سلاماللهعلیها) خیلی احترام میگذاشت. از عایشه پرسیدند: محبوبترین مردم نزد رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چه کسی بود؟ گفت: فاطمه (سلاماللهعلیهم) سپس پرسیدند: محبوبترین مردان چه کسانی بودند؟ گفت: شوهرش علی (علیهالسّلام).
پیغمبراکرم وقتی میخواست به سفر برود، آخرین وداعش با فاطمه (سلاماللهعلیهم) بود، وقتی هم از سفر برمیگشت اول به ملاقات فاطمه (سلاماللهعلیهم) میرفت.
پیغمبر میفرمود: «فاطمه پاره تن من است، هرکس او را دوست داشته باشد، مرا دوست داشته و هرکس او را اذیت کند مرا اذیت کرده، فاطمه عزیزترین مردم نزد من است».
پیامبر بارها دست دختر خود را میبوسید و در برابرش برمیخاست و دخترش را در جای خود مینشانید و با این کارها برای شخصیت دخترش به طور خاص و زنان به طور عام ارزش و احترام قائل میشدند.
قیس وقتی دید که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برخی دختران خود را روی زانوی خود نشانده و نوازش میدهد با تعجب میگوید: «من هیچگاه چنین کاری نکردم و در گذشته دختران زیادی نصیبم شده که همه را زنده به گور کردهام». آنگاه داستان زنده به گور کردن یکی از دختران خود را شرح میدهد. ماجرا آنچنان رقتآور بود که رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از شنیدن آن متاثر شد و اشک از دیدگانش جاری گشت. سپس فرمود: «کسی که به دیگران ترحم نکند، به او ترحم نمیشود».
۵ - احترام پیامبر به همسرانش
رسولاکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با همسران خود به عطوفت و عدل رفتار میکرد و ترجیح بین آنها قائل نمیشد و در مسافرتها به هر کدام از آنها قرعه اصابت میکرد، او را همراه خود میبرد. در منابع اهل سنت نیز از عایشه همسر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده که رسولخدا هیبت نبوت را بین خود و همسرانش سد و مانع قرار نمیداد، بلکه با نرمی و مهربانی بسیار رفتار میکرد و تندخوئی و بدزبانی همسران خود را تحمل میکرد، چنانچه بعضی از آنها گستاخی را به حدی رساندند که اسرار داخلی او را فاش میساختند و با توطئهچینی و تبانی آزارش میدادند.
در گزارشی از امسلیم ، مادر انس بن مالک آمده است که هنگام بازگشت مسلمانان از یکی از سفرها به مدینه، انجشه برده سیاهی که شترهای حامل زنان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را با آواز خود به جلو میراند، با شتاب آنها را میبرد، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خود را به این برده رساند و فرمود: «ای انجشه در حرکت دادن این شیشههای شکننده احتیاط کن».
بیشک عزت و احترامی که زنان بعد از اسلام پیدا کردند، مرهون تلاشها و زحمتهای رسولاکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است. آن حضرت تلاش فراوانی کرد که نگرش مردان را نسبت به زنان تغییر دهد و آنگونه که شایسته است اصلاح کند و هم زنان را به قدر و منزلت خویش واقف گردانند.
۶ - مشورت با زنان
رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با سخن، تائید و عمل بر مشورت با زنان تاکید فرمود: رسولخدا در زمینه ازدواج و برخی مسائل خانوادگی دیگر، فرمان به مشورت با زنان داده است: از رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده است: «با زنان در مسئله ازدواجشان مشورت کنید. گفته شد: دوشیزگان حیا میکنند. فرمود: سکوت آنان رضایت آنهاست.»
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دختری را برای مردی خواستگاری میکند، پدر دختر از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اجازه میخواهد که با همسرش مشورت کند، رسولخدا به او اذن میدهد.
در صلح حدیبیه پس از امضای قرارداد، رسولخدا به مسلمانان دستور داد قربانی کنید و پس از آن تقصیر نمایید. هیچکس به دستور پیامبر عمل نکرد. رسولخدا بر امسلمه وارد شد و جریان را ذکر کرد. امسلمه گفت: «شما خود قربانی کنید و حلق کنید و با کسی سخن مگویید». پیامبر بیرون آمد و آن عمل را انجام داد، مسلمانان نیز تبعیت کردند.
۷ - منع از خشونت علیه زنان
رسولخدا فرمود: «هر مردی که بر زنش صدمهای وارد کند، خداوند به نگهبان آتش دستور میدهد که بر گونه او هفتاد ضربه در آتش دوزخ وارد سازد. هر مرد مسلمانی که به گیسوی زن مسلمانی چنگ زند، دست او با میخهای آتشین کوبیده خواهد شد.»
همچنین ایشان فرمود: «هر مردی که زنش را بیش از سه بار کتک بزند، خداوند او را در قیامت در حضور تمام انسانها رسوا سازد.»
شخصی از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پرسید: همسرم چه حقی بر من دارد؟ رسولخدا فرمود: هرگاه غذا خوردی به او نیز غذا دهی، هر گاه که پوشاک تهیه کردی برای او نیز فراهم سازی. به صورت زن آسیب نرسانی و زشتش نخوانی».
سلیمان بن عمرو بن الاحوص گوید: «پدرم در حجةالوداع با پیامبر بود، رسولخدا سپاس خدا را گفت و مردم را موعظه کرد، آنگاه فرمود: زنان را سفارش خیر کنید. آنان اسیر دست شما هستند، جز نیکی حق ندارید با آنان رفتار کنید. مگر آنکه مرتکب فحشایی آشکار شوند. در آن صورت از بستر آنان کناره بگیرید، آنان را ملایم کتک زنید و اگر از خلاف بازگشتند، بهانهای بر آنان مجویید.»
۸ - مشارکت زنان در مسائل سیاسی
اسلام در مسائل اجتماعی و سیاسی نیز، برای زن شخصیت مستقل حقوقی قائل است. دخالت زن را مانند مرد در تمام فعالیتهای اجتماعی و شئون سیاسی جایز میداند و هیچ فرقی بین آن دو از این جهت نمیگذارد.
مشارکت زنان در فریضه امر به معروف و نهی از منکر، بیعت، هجرت و دیگر فعالیتهای اجتماعی هم پای مردان در عصر رسالت، دلیل احترام پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به حقوق و مقام زنان در حوزه عمومی است.
زنان در بیعتهای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با مسلمانان حضور داشتهاند که بیعت عقبه از همه مشهورتر میباشد.
در صلح حدیبیه و فتح مکه نیز زنان با پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بیعت نمودند. «ابن سعد» ۴۸۰ نفر از زنانی را که با پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بیعت نمودند، نام میبرد.
آیه ۱۲ سوره ممتحنه حاکی از این است که زنان مؤمن بعد از فتح مکه با پیغمبراکرم بیعت کردند و ایشان به فرمان خداوند، رعایت مشروط را مبنای این بیعت قرار داده است: «ای پیامبر، هنگامی که زنان مؤمن نزد تو آیند و با تو بیعت کنند که چیزی را شریک خداوند قرار ندهند، دزدی نکنند، آلوده زنا نشوند و فرزند خود را نکشند و طفل حرامزاده خود را به دروغ و افترا به شوهرانشان نبندند و در هیچ کار شایستهای، مخالفت فرمان تو را نکنند و با آنها بیعت کن و برای آنها از درگاه خداوند طلب آمرزش نما، زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است.»
یکی از زنان انصار به محضر رسولاکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شرفیاب شد و با لحنی شکوهآمیز گفت: «ای رسولخدا! گناه ما زنان چیست که باید بیشتر عمر خود را در خانه بگذاریم و به پرورش کودکان شما مردان که پیوسته در میدان کار زارید بپردازیم؟» آن حضرت با دقت به سخنان اسماء گوش داد و بعد فرمود: «از جانب من به تمام زنان مسلمان بگو شوهرداری برای زن وظیفهای بس گران و پر ارج است و در ثواب همپایه اجر مردان از جان گذشتهای است که در راه خدا شمشیر میزنند.
۹ - توصیههای پیامبر درباره زنان
توصیههای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در مورد زنان به طور کلی و مادران و دختران و همسران به طور خاص بسیار زیاد است، از جمله اینکه: «مستحب است که مرد برای اهل و عیالش هدیه بخرد و هنگام تقدیم نمودن از دختران آغاز کند» و «هر کس دخترش را شاد کند، گویا بندهای از اولاد اسماعیل در راه خدا آزاد نموده است.» «خداوند بر زنان مهربانتر از مردان است.»
«اگر نماز نافله به جا میآوردی، پدرت تو را خواند، نماز را قطع نکن؛ اما اگر مادر فراخواند نماز را رها کن».«بهشت زیر پای مادران است».
«درباره زنان از خدا بترسید (و حقوق آنها را رعایت کنید)؛ زیرا آنها در نزد شما اسیرند». «ای مردم بانوان شما بر شما حقوقی دارند و شما نیز بر آنان حقوقی دارید. من به شما سفارش میکنم که به زنان نیکی کنید؛ زیرا آنان امانتهای الهی در دست شما هستند و با قوانین الهی بر شما حلال شدهاند».«جبرئیل آنقدر درباره زن به من به سفارش کرد که گمان کردم طلاق زن سزاوار نیست». «هر زنی که به منظور اصلاح امور در خانه و خانواده، چیزی را از جایی بردارد و در جای دیگر بگذارد، خدا نظر مرحمت به او خواهد کرد و هر کس که مورد نظر خدا واقع شود، به عذاب الهی گرفتار نخواهد شد.»
عصر ایمان و بیعت
یکی از دشوارترین مراحل دوران زندگانی رسول خدا ، سیزده سال ابتدای پیامبری اوست که این مدت را در سرزمین مکه سپری کرد. رسول خدا(ص)و کسانی که به آن حضرت ایمان آوردند، سختترین دوران خود را در آن سرزمین گذراندند. و تنها رسالت پیامبر در این دوران، ابلاغ وحی الهی، و تنها وظیفه مسلمانان، ایمان به توحید و نبوت آرین پیامبر آسمانی بود؛ چرا که هنوز دستور الهی برای تشکیل «حکومت» به حضرت ابلاغ نشده بود.
زنان، پیشگامان ایمان و شهادت
در طلیعه ظهور اسلام، زنان از پیشگامان عرصة ایمان بودند. به نقل همة مورخان، حضرت خدیجه (علیها السلام) نخستین کسی بود که به رسول خدا(ص)ایمان آورد.[1] و اولین شهید در راه اسلام، پدر و مادر عمار (یاسر و سمیه) بودند.
البته زنان دیگری هم بودند که به خاطر اسلام آوردن، شکنجه های فراوانی را به جان و دل خریدند[3] و حتی اسلام به خانه های برخی از بزرگان مشرکین هم نفوذ کرد و دختر ولید بن مغیره همسر صفوان بن امیه و امحکیم همسر عکرمة بن ابیجهل در همان محیط شرکآمیز و خانواده کفر آلود به رسول خدا(ص) ایمان آوردند.
زنان مهاجر
با آشکار شدن رسالت رسول خدا(ص)کفار قریش به اذیت و آزار پیامبر و مؤمنان پرداختند و هرچه اسلام و مسلمانان رو به فزونی میرفت، شکنجههای مشرکین هم بیشتر میشد. برای رهایی از این وضع اسفبار، پیامبراکرم(ص)مقدمات اولین هجرت مسلمانان به «حبشه» را فراهم ساخت که در میان آنان، تعدادی از زنان مسلمان مانند: اسماء بنت عمیس همسر جعفر طیّار، امسلمه همسر ابوسلمه، و سهله همسر ابوحذیفه نیز حضور داشتند. این بانوان توانستند در کنار جعفر طیار «پیام اسلام» را به سرزمین حبشه و پادشاه آن برسانند.
زنان، پیشگامان بیعت
بعد از مهاجرت موفقیتآمیز به حبشه، رسول خدا(ص)مقدمات دومین مهاجرت را ـ که زمینهساز حکومت نبوی بود ـ فراهم کرد. مردم مدینه که از جنگ و خونریزی به تنگ آمده بودند، در انتظار شخصیتی بودند که بتواند آنان را از این لجام گسیختگی نجات دهد . از این رو، وقتی در ایام موسم حج شنیدند شخصی، خود را فرستادة خدا معرفی کرده، در سرزمین منا به سراغ او رفتند و با شنیدن آیات وحی، به پیامبر ایمان آوردند و دست بیعت به او دادند. در میان آنان، تعدادی زن نیز حضور داشتند و با پیامبر(ص)پیمان بستند که از آن حضرت حمایت کنند . پیامبر(ص) نیز بیعت همه زنان و مردان را پذیرفت.
امّ سلمه، مهاجری تنها
پس از پیمان عقبه در سال دوازدهم بعثت، روابط بین مسلمانان مدینه و پیامبراکرم(ص)پیوسته رو به گسترش نهاد و مقدمات هجرت تاریخی آن حضرت مسلمانان مکه فراهم شد. عدهای از مسلمانان قبل از آن حضرت، راه مدینه را در پیش گرفتند که خانواده ابوسلمه (امسلمه و فرزندش سلمه) از جملة این مسلمانان بودند.
امسلمه میگوید: افراد قبیله از هجرت ما با خبر شدند و به تعقیب ما آمدند و مرا همراه فرزندم سلمه، به قبیله برگرداندند و همسرم ابوسلمه تنهایی به مدینه مهاجرت کرد و مرا به مکه برگرداندند. بستگان همسرم که از قبیله دیگری بودند، وقتی از این ماجرا با خبر شدند، فرزند خردسالم را از من جدا کردند. حدود یک سال در فراق همسر و فرزندم اشک ریختم و گریه کردم تا سرانجام فرزندم را به من برگرداندند و من و سلمه، با شتری که داشتیم، راه مدینه را با ترس از اینکه مبادا دوباره اسیر کفار مکه شویم، طی کردیم.
بیعت در مسیر هجرت
آهنگ هجرت تاریخساز رسول خدا(ص)به صدا درآمد. گرچه زندگانی سراسر نور خاتم الأنبیا ، جز از راه کرامت و اعجاز قابل تفسیر نیست، اما تاریخ مهاجرت آن حضرت به مدینه توأم با معجزات بزرگ الهی و همراه با شگفتیهای بسیار بود؛ مانند: اخلاص و ایثار جان حضرت امیرمؤمنان (علیه السلام) با قرار گرفتن در بستر رسول خدا(ص) پناه گرفتن در غارو اعجازی که موجب پرشیر شدن پستان گوسفند لاغر و ناتوان شد.
هجرت پیامبر به مدینه از مسیر بیابانی ناهموار و سخت میگذشت. آن حضرت در این سفر، به خمیه زنی به نام «امّ معبد» رسید و از آن زن غذایی خواست. امّمعبد غذایی نداشت و از پیامبر عذرخواهی کرد. نگاه آن حضرت به گوسفند لاغری افتاد که در خیمه بود. فرمود: این گوسفند را چه شده است؟ ام معبد گفت: به سبب بیماری و ناتوانی، از گلّه بازمانده است. آن حضرت پرسید: آیا این گوسفند شیری در پستان دارد؟ زن گفت: این گوسفند از شدت بیماری ناتوان تر از این است که شیری در پستان داشته باشد. رسول خدا(ص)فرمود: آیا اجازه میدهی تا من گوسفند را بدوشم؟ زن گفت: پدر و مادرم به فدای شما! اگر شیری دارد، آن را بدوش!
پیامبراکرم(ص)دعایی خواند و دستان مبارک را به پستان گوسفند کشید و ذکر «بسم الله» را بر زبان جاری کرد. آن گاه شیر از پستان گوسفند سرازیر شد . آن حضرت ظرفی را پر از شیر کرد و به ام معبد و دیگران داد و بعد خود تناول کرد. سپس ظرف ها را از شیر پرکرد. اممعبد با دیدن این معجزه، ایمان آورد و حضرت از او بیعت گرفت و رهسپار مدینه شد.
زنان در انتظار رحمت
خبر ورود کاروان پیامبر به شهر مدینه رسید. شهر غرق در شادی و سرور شد. زنان و مردان دسته دسته به سوی ورودی شهر رفتند؛ چرا که سالها قبل، خبر بعثت رسول نور و رحمت به گوششان رسیده بود و در انتظار زیارتش آرام و قرار نداشتند و ورود آن حضرت را به یکدیگر تبریک میگفتند. در این میان، زنان و دختران مدینه پیشاپیش مسلمانان به استقبال کاروان رفتند و با شعار و سرودهای ماندگار، که نشان دهنده عشق و ایمان آنها به حضرت بود، مقدم مبارک او را گرامی داشتند. آنان این اشعار را میسرودند:
طلع البدر علینا
من ثنیات الوداع
وجب الشّکر علینا
ما دعا لله داع
أیّها المبعوث فینا
جئت بالامر المطاع
ماه از طرف (سرزمین) ثنیةالوداع بر ما طلوع کرد.
تا زمانی که کسی دست به دعا برمیدارد، شکر خدا بر ما واجب است.
ای پیامبر که در میان ما بر انگیخته شدی! آنچه را که از طرف خدا برای ما آوردی، با جان و دل میپذیریم و تو را اطاعت میکنیم.
عصر ایمان و شهادت
دومین دوره رسالت رسول اکرم(ص) دورة رهایی از ظلم و ستم کفار و مشرکین مکه و تأسیس حکومت الهی بر روی زمین بود. در سایه ایمان و رشادتهای زنان و مردان مؤمن و شیفتگان اسلام، پیامبر توانست با فرمان خدا در برابر ظلمها بایستد و فرمان جهاد را در مدینه صادر کند. با نزول آیه 39سوره حج خداوند متعال برای اولین بار به مسلمانان مظلوم اجازه جهاد داد. ویژگی مهمّ این دوره، صدور اذن جهاد و شهادت مسلمانان در رکاب پیامبراکرم(ص)بود.
زنان در عرصه جهاد
گرچه حضور زنان در میدانهای جنگ واجب نشده بود، اما آنان مهمترین عامل حضور رزمندگان در عرصه جهاد به شمار میرفتند؛ چرا که همسران، برادران و فرزندان خود را آماده جنگ میکردند. در جنگ «احد» زنان زیادی برای کمک به مجاهدان شرکت داشتند و با رساندن آب و غذا و شستن لباسها و یا پرستاری مجروحان، به سپاه اسلام یاری میرساندند؛ بانوانی مانند حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) ، هند همسر عمرو بن جموح، هنگامی که دید جان رسول خدا(ص) به خطر افتاده، به فرزندش دستور میدهد تا برخیزد و با کفار به جنگ بپردازد.
دختر پیامبر، احیاگر کرامت زن
یکی از برکات رسالت رسول گرامی اسلام، احیای ارزشهای الهی و از بین بردن خرافات جاهلی در امر ازدواج بود؛ چرا که در امر ازدواج، فرهنگ جاهلیت بر محور اشرافیگری و زورمداری شکل گرفته بود. کسانی که خود را از بزرگان اشراف عرب میپنداشتند، با چنین باوری به خواستگاری تنها یادگار رسول خدا(ص)میرفتند و گمان میکردند در اینجا نیز همان معیارهای جاهلیت کافی است. زهی خیال باطل که نه رسالت پیامبر را شناخته بودند و نه شخصیت والای زهرای اطهر را. رسول خدا(ص) به آنان فهماند که آیین ازدواج در اسلام عوض شده و فرهنگ جاهلیت رخت بر بسته است و برخورداری از نعمتهای دنیا نمیتواند بر فضیلت و ایمان و تقوا رجحان یابد. بدین خاطر، پیامبر اکرم(ص)در جواب آنان فرمود: امر ازدواج فاطمه (علیها السلام) به دست خداست و هرچه خدا بخواهد، همان است.
پیام مهمّ رسول خدا، این بود که همان گونه که اصل ازدواج یک دستور الهی است، انتخاب همسر هم باید با ضوابط الهی صورت بگیرد و هم شأن زهرای اطهر کس جز حضرت علی (علیه السلام) نبود؛ چرا که آیه شریفه تطهیر و آیات دیگر قرآن، در منزلت آنان نازل شد.
درس بزرگی که شخصیت حضرت زهرا (علیها السلام) در سرتاسر تاریخ زندگیاش خصوصاً در امر ازدواج به جامعة زنان ما میدهد، این است که اولاً، زنان و دختران ما جایگاه و شخصیت خود را در جامعه اسلامی بشناسند و برای امور مادی، تن به ازدواجهایی که با فرهنگ جاهلیت قدیم و جدید همسیی دارد، نسپارند.
ثانیاً، بدانند که سرمایه و کرامت انسانی امور مادی و اشرافیگری نیست، بلکه ملاک و معیار در انتخاب همسر، همشأن بودن دختر و پسر و داشتن فرهنگ ناب محمّدی، علوی و فاطمی است.
حماسه آفرینی ام عمّاره
امّ عمّاره (نسیبه)، از اولین بیعت کنندگان با رسول خدا (ص) بود.وی از شمار زنانی است که در جنگ احد حضور داشت و به رزمندگان آب میرساند و به مداوای مجروحان میپرداخت. از او حماسهای جاویدان و به یادماندنی در جنگ احد بر جای مانده است و این زمانی بود که دشمن، شایعه کشته شدن رسول خدا را پخش کرد. کسانی که ایمان ضعیفی داشتند، پیامبر را تنها گذاشته و گفتند: با کشته شدن پیامبر، دیگر جنگیدن سودی ندارد. اما ام عماره با دیدن این صحنه، مشک آب را بر زمین انداخت و شمشیری در دست گرفت و به دشمنی که برای کشتن پیامبر حملهور شده بود، حمله کرد و در این نبرد، زخمهای زیادی را به جان خرید.
رسول خدا(ص) فرزندش عبدالله را صدا زد که: زخم مادرت را ببند.
امعّاره میگوید: فرزندم زخم مرا بست و من دوباره از رسول اکرم دفاع کردم. سرانجام از حضرت خواستم برای من دعا کند و از خدا بخواهد که ما را در بهشت رفیق رسول خدا قرار بدهد. و رسول خدا هم دعا فرمود: «اللّهمّ اجعلهم رفقائی فیالجنّة؛ خدایا! آنان (خانوادة امعماره) را رفقای من در بهشت قرار بده».
امعمّاره با شنیدن دعای بلند رسول خدا(ص)به حضرت عرض کرد: دیگر از مصیبتهایی که به من رسیده، هیچ باکی نیست.
نگران حال پیامبر
همسر ، برادر و پدر زنی از تبار بنی دینار در رکاب رسول خدا(ص) در جنگ احد به شهادت رسیدند. زنان مدینه برای «شهدای احد» نوحه سرایی میکردند. این زن نیز در میان زنان مصیبت دیده حضور داشت، اما تنها جسم او در جمع بود و روحش نگران سلامتی پیامبر بود. از این رو، در میان جمعیت از حال آن حضرت میپرسید. وقتی که شنید رسول خدا(ص) به سلامت است، باز همچنان نگران بود و میخواست تا پیامبر را به او نشان دهند. هنگامی که آن حضرت را به او نشان دادند، در میان جمعیت زنان فریاد زد: «کلّ مصیبة بعدک جلل» یا رسول الله! با سلامتی شما، همه مصیبتها در راه شما کوچک و ناچیز است». او با این جمله کوتاه، آن چنان آرامشی در دل طوفان زده زنان مصیبت دیده ایجاد کرد که اشک شوق زیارت پیامبر، همه غمها را شست.
شیر زنی دیگر
هند، دختر عمرو و عمه جابربن عبدالله انصاری است. همسر، برادر و پسر این زن نیز در جنگ احد به شهادت رسیدند. او پیکر شهدا را روی شتر گذاشت و به سوی مدینه رهسپار شد. او در میانه راه، عایشه را دید که به سوی احد میرفت. عایشه از او پرسید: از احد چه خبرداری؟
هند گفت: خبر خیر؛ چرا که رسول خدا صحیح و سالم است و هر مصیبتی با وجود رسول خدا ناچیز و آسان است. دیگر اینکه خداوند، کفار قریش را با خشم و غضب و با دستان تهی و بدون اینکه آنان به آرزوی خود برسند، برگرداند و خدا در جنگ برای مؤمنان کافی است و خداوند قوی و عزیز است.
آنگاه عایشه پرسید: این شهدا که بر شتر حمل میکنی، چه کسانی هستند؟
عمّه جابر بن عبدالله انصاری گفت: یکی برادرم، دیگری پسرم و سومی همسرم است.
جایگاه زن در قرآن
با ظهور اسلام، «زن» جایگاه واقعی خود را پیدا کرد و هر روز بیش از گذشته، خود را از ظلم فرهنگ جاهلیت رهایی میبخشید، خصوصاً این امر در مدینه نمود بیشتری داشت؛ زیرا قدرت و حکومت رسول خدا(ص)تثبیت شده بود. شاید بتوان گفت که یکی از عوامل استقبال و گرایش چشمگیر زنان به اسلام همین احیای شخصیت زن و نجات آنان از زنده به گور شدن بود.
نکته جالب توجه این است که آیات نازل شده در مورد زنان عموماً مدنیاند که در دوران حکومت پیامبر نازل شدهاند و مهمترین آیهای که جایگاه و مقام و منزلت زنان را بیان میکند، در پاسخ به سؤال اسماء بنت عمیس نازل شد.
امین الاسلام شیخ طبرسی، صاحب «مجمع البیان» نقل میکند:
... اسماء بنت عمیس خدمت پیامبر اکرم(ص)شرفیاب شده، عرضه داشت: یا رسول الله! زنان خیلی محروم و کم بهرهاند! حضرت فرمود: از کجا چنین سخنی را میگویی؟
اسماء عرض کرد: چرا که در باره آنان فضیلتی در قرآن نیامده است، ولی در تجلیل از مردان، آیه نازل شده است.
در جواب اسماء بنت عمیس، آیه 35 سوره احزاب نازل شد: )انّ المسلمین والسلمات ...(؛ که بیانگر فضیلت و جایگاه و مقام مرد و زن مسلمان و مؤمن است.