به گزارش سرویس اقتصادی «خبرنامه دانشجویان ایران» مسعود براتی*/// تحریم اولین پالایشگاه کوچک چینی به دلیل خرید نفت از ایران را میتوان از دو منظر تحلیل کرد.
منظر اول اینکه آمریکا در چارچوب سیاست فشار حداکثری ترامپ، به دنبال کاهش فروش نفت ایران است و به همین دلیل، حلقههای بیشتری از زنجیره فروش نفت ایران به چین را تحریم میکند. این رویکرد در ماههای اخیر، بهویژه پس از عملیات «وعده صادق ۱»، در کنگره آمریکا مورد تأکید قرار گرفته و قانون «کشتی» نیز در همین راستا تصویب شده است. بیانیه «اوفک» پس از اعمال تحریمها و استناد آن به قوانین تحریمی، همراه با یادداشت اجرایی امنیت ملی رئیسجمهور آمریکا، گواه این ادعاست.
منظر دوم اینکه این تحریم را میتوان به تنش فزاینده چین و آمریکا مرتبط دانست. سالهاست که چین نفت ایران را خریداری میکند و آمریکا نیز از هویت خریداران (پالایشگاههای کوچک موسوم به «تیپاتها») و شبکه تسویه مالی این معاملات آگاه بوده است. با این حال، تاکنون علیرغم وجود ابزارهای حقوقی لازم، اقدامی برای تحریم این پالایشگاهها انجام نداده بود. این نشان میدهد که تصمیم اخیر آمریکا بیش از آنکه ناشی از تحریمهای نفتی ایران باشد، متأثر از تغییر روابط آمریکا و چین است.
پالایشگاههای کوچک چین کمترین تعامل را با نظام مالی بینالمللی دارند و عمدتاً با بانکهای غیربزرگ چینی کار میکنند. همچنین دارایی مشخصی در آمریکا ندارند؛ بنابراین، ابزارهای تحریمی آمریکا (مانند مسدودسازی داراییها یا قطع دسترسی به نظام مالی این کشور) تأثیر محسوسی بر آنها ندارد. این پالایشگاهها با آگاهی از خطر تحریم، به خرید نفت ایران ادامه میدهند و تحریمهای فعلی تغییری در رفتارشان ایجاد نخواهد کرد.
اما اگر آمریکا تحریمها را به مؤسسات مالی چینی که به این پالایشگاهها خدمات میدهند گسترش دهد، با توجه به ساختار تحریمهای ریسک محور گامی جدی در اعمال فشار برداشته است. در این صورت، مؤسسات مالی بزرگ چین در معرض ریسک تحریم قرار خواهند گرفت. در شرایط کنونی، تنها تصمیم دولت چین است که میتواند بر رفتار پالایشگاههای کوچک تأثیر بگذارد.
سؤال کلیدی که مطرح است اینست که دولت چین در واکنش به این تحریمها چه تصمیمی خواهد گرفت؟ پاسخ به این پرسش به برداشت مقامات چینی از انگیزه آمریکا بستگی دارد. به عبارت دیگر، رفتار چین به این بستگی دارد که تحریم پالایشگاههای کوچک را بخشی از کدام برنامه راهبردی آمریکا بداند: برنامه راهبردی علیه ایران، یا برنامه راهبردی علیه چین؟
دیدگاه اول:آمریکا قصد دارد با این اقدام به چین هشدار دهد تا روابط خود با ایران را کاهش دهد و مطابق خواست واشنگتن تنظیم کند. این دیدگاه چین را ترغیب میکند که برای جلوگیری از تشدید تحریمها، همکاری کند و خرید نفت از ایران را محدود سازد. در این صورت، دولت چین ممکن است به پالایشگاههای کوچک دستور دهد خرید نفت ایران را کاهش دهند. دیدگاه دوم:
این تحریم بخشی از سیاست خصمانه فزاینده آمریکا علیه چین است. در این دیدگاه، آمریکا به بهانه نقض تحریمهای ایران، در حال تشدید فشار بر چین است و هدف نهایی آن مهار رشد روزافزون پکن در صحنه بینالمللی است. شواهد متعددی از جمله تحریمهای گسترده در سالهای اخیر با بهانههایی مانند قاچاق مواد مخدر، تبعیض تجاری، نقض تحریمهای روسیه و ایران، از این دیدگاه حمایت میکند.
چین در گذشته نیز چنین تحلیلی را مبنای تصمیم قرار داده است. برای مثال، در ماجرای تحریم هواوی به بهانه نقض تحریمهای ایران، دولت چین این اقدام را بخشی از سیاست خصمانه آمریکا دانست و به جای تسلیم، به تقویت هواوی و کاهش وابستگی آن به فناوری غربی پرداخت. هنوز روشن نیست که چین کدام دیدگاه را مبنای تصمیمگیری قرار خواهد داد. در ماههای اخیر، پس از تحریم یک بندر چینی خریدار نفت ایران، تغییراتی تاکتیکی در فرآیند فروش مشاهده شد، اما نمیتوان آن را به معنای همراهی چین با آمریکا دانست، زیرا کاهش جزئی خرید نفت ایران تأثیری در سیاست فشار حداکثری واشنگتن ندارد.
ایران چه سیاستی باید در پیش گیرد؟صرف نظر از دیدگاه چین، دیپلماسی ایران باید فعالانه در جهت تقویت دیدگاه دوم (مقابله با فشارهای آمریکا) و تعریف همکاریهای راهبردی با چین حرکت کند. این دیپلماسی باید در سطح عالی (رئیسجمهور و معاون اول) با اقتدار و هماهنگی بالا هدایت شود. متأسفانه در این زمینه ضعفهای جدی وجود دارد. ایران میتواند با ارائه پیشنهادهای جذاب در زمینه امنیت آبراهها و همکاری در غرب آسیا، چین را متقاعد کند که همراهی با سیاستهای ضدایرانی ترامپ به ضرر منافعش است. حضور چین در منطقه بدون همکاری با ایران دشوار خواهد بود، و این اهرمی است که دیپلماسی ایران باید از آن بهره ببرد.