به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ «خبرنامه کاغذی دانشجویان ایران» با پرونده ویژهای درباره شخصیت، راه و میراث شهید آیتالله دکتر سیدابراهیم رئیسی منتشر شد. در این شماره از ماهنامه خبرنامه کاغذی دانشجویان ایران، گفتگوها و یادداشتهایی از فعالین دانشجویی کشور درباره ابعاد مختلف زندگی، اندیشه و مدیریت شهید رئیسی منتشر شده است.
در ادامه یادداشت ملیکا پرتابیان، فعال سابق نشریات دانشجویی، با عنوان "رنج و ارج" را میخوانید.
بعد از فقدان این عزیز، من دیدم تقریبا همهی روزنامهها، همهی مطبوعات، در فضای مجازی، اشخاص گوناگون از جریانهای مختلف، از خدمات او و تلاشهای شبانهروزی او حرف میزنند، از او تمجید میکنند، تعریف میکنند؛ دلم سوخت؛ دلم برای رئیسی سوخت؛ [بعضی از] اینها در زمان حیات او حاضر نبودند یک کلمه از این حرفها را بگویند؛ در زمان حیات او این برجستگیها را میدیدند اما کتمان میکردند، بلکه عکس آن را میگفتند و او را میآزردند.
خدای متعال درجات این مرد عزیز و مغتنم را عالی کند.
امام خامنهای (مدظلهالعالی)-14/03/1403
فقدان جامعالاطراف
هر کسی در این کرهی خاکی آنقدر کار درست نیست که بتوان او را جامعالاطراف دانست و نامید. رئیسی عزیز، چگونه باید بود که جامعالاطراف باشیم؟ اهل فن جامعالاطرافی و جامعالاطراف، چگونه در بردارندهی همهی جوانب شدی؟ کارت درست بود که این کارِ سخت را کردی و ما چگونه تو را درک نکردیم؟ شاید کار سختتر را ما کردیم که در جلوی چشممان بودی و ما ناتوان در دیدنت؟ شاید کار سختتر را ما کردیم که خادمِ جمهورمان را نشناختیم و به دنبال آن میگشتیم، غافل از اینکه جلوی چشممان برای آبادی ایران میکوشد؟ شاید کار سختتر را ما کردیم که حرفهای نگفته اما فریاد زدهات را نشنیدیم؟ شاید ... شاید کار سختتر را ما کردیم که در غم فقدانت هنوز هم نمیدانیم رئیسی عزیز که بود.
دل روشن
دعا و توسل، ذکر و گریه، به درگاه خداوند تعالی روشنی دل میآورد و انسان را نجات میدهد؛ انسان را در دستان نگه میدارد، انسان را در راه خدا، ثابت قدم میکند و رو به جلو حرکت میدهد. انسان که به خداوند وصل شود و از او مدد بجوید، خداوند مدیر برنامهی او میشود و در راه پیش رو، او را بالا میبرد و او را اجر میدهد. دل که روشن شد، آدمی خیر میخواهد و خیر میکند، آدمی بالا میرود، فرای دنیای مادی میاندیشد و ابر آدمی میشود. دل روشن، راه را روشن میکند و پایان را روشن میکند و آغاز را روشن میکند. آری، پایان را و سپس آغاز را؛ چون رئیسی عزیز.
منتخب شهادت
برای شهید شدن، باید شهید بود و کسی منتخب شهادت میشود، که شهید باشد.
خستگی نمیشناختی و شاید همین نشناختنِ خستگی کلید رسیدن تو به آنچه میخواستی بود رئیسی عزیز؛ آری شاید نشناختن خستگی در راه خدا، آن کلیدی است که تو را انتخابِ خدا کرد و عزیزِ خلق خدا. عزیزِ خلق؟ آری عزیزِ خلق؛ نشانِ عزیزیِ تو برای خلایق، اشکهای دانه دانهی آنها است که در لحظات پرکشیدنت از میان آنها به سمت آسمانها بر چهرههایشان عیان میشد؛ نشانِ عزیزیِ تو برای خلایق، قلبهای اندوهداری بود که به بدرقهی تو، برای آرام گرفتن در دستان امام هشتم آمده بودند ...
رنج و ارج
در وسط میدان بودی، میدان خدمت؛ مشغول کار و در حال تلاش، برای خدمت؛ کار و تلاش بیوقفه، و وقتی کار و تلاش بیوقفه میشود، شب و روز جدا نمیشود؛ شب و روز معنایی ندارد؛ شب و روز شناخته نمیشود. اینها ویژگی تو بود رئیسی عزیز و این ویژگیها کافی است که ارج بیاورد برای شخص دارای این ویژگیها، چرا که این ویژگیها ریشههای امید و اعتماد را در کشور تقویت میکند و این بس بزرگ سرمایهای برای کشور است؛ و آری، تو بس بزرگ سرمایهای برای کشور بودی. آیا شایسته است کسی چنین سرمایهای را رنج بدهد؟ آیا شایسته است کسی چنین سرمایهای را زخم زبان بزند؟ آیا شایسته است کسی ناسپاس شود بر چنین سرمایهای؟ علاوه بر آن، سرمایهای چون رئیسی عزیز که نه تنها ایجادکننده و تقویتکنندهی ریشههای امید و اعتماد بود، بلکه حتی اهل مدارا بود با کسانی که اختلاف نظر با او داشتند ...
متاسفانه باید گفت هستند و بودند کسانی که، زخم زبان بزنند؛ ناسپاس باشند و رنج بدهند سرمایهای ناب را.
آری؛ به تو زخم زبان زدند! تو را رنج دادند و ناسپاسی کردند بر تو؛ و تازه بعد از شهادتت بود که زبانهایشان به تمجید تو چرخید ... اینجا است که ما با اماممان همصدا میشویم و میگوییم: دلم/دلمان برای رئیسی سوخت ...
دلمان برای رئیسی عزیزِ فداکار، که یکی از بهترینها در زیر آسمان خداوند بود سوخت و ما او را از دست دادیم.
سوختن دل
دلمان سوخت رئیسی، کاممان تلخ شد.
در این حادثه تلخ ملت ایران خدمتگزار صمیمی و مخلص و با ارزشی را از دست داد(امام خامنهای(مدظلهالعالی)-31/02/1403). رئیس جمهور انقلاب، خدمتگزارِ صمیمی، مخلص، باارزش، کجا باید مرهمِ دردِ رفتنت را جست؟ کجا باید دل سوخته را تسکین داد؟ ما را تحمل درد، تو را چه شد؟ امام رئوفمان، امام هشتم (ع)، را دیدی؟ در کنار او آرام گرفتی؟ پایان خانه به دوشیات چه زیبا بود رئیسی عزیز
آری، ما را چارهای نیست؛ تحمل میکنیم؛ ادامه میدهیم؛ تا برسیم، برسیم به اهداف انقلابمان، برسیم به قدس، برسیم به ...
تا ببینیم دوباره تو را. دعا کن اینبار آگاهانه بیابیم تو را؛ وعدهی ما، در صف یاران عزیز امام عصرمان (روحی و ارواحنا فداه)، دعا کن که یار حضرت باشیم، دست تو باز است، برای ماندنمان در راه خدا دعا کن رئیسی عزیز ...