به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ فاطمه سادات موسوی نسب/// غزه، واژهای سه حرفی که اگر وجدانی بیدار و جانی نیک سرشت داری با شنیدن نامش غصه دار میشوی. فرقی نمیکند که هم شهری و هم وطن و هم خون ما نیستند. یک چیز مهم است. انسان بودنشان، مسلمان بودنشان، خدا پرستیشان، و در نهایت درد کشیدنشان. ما حتی نمیتوانیم تصور کنیم چگونه میشود داغ چند عزیز را دید و باز ادامه داد، جنگید، صبر کرد.
چگونه میتوان گرسنگی فرزندان خود را دید و جان نداد.؟ خیلی از ما حتی طاقت دیدن تصاویری که هر روز در غزه عدهی زیادی لمس میکنند هم نداریم. دم از انسانیت میزنیم، مردی برایمان مهم است، یدک کش غیرت میشویم ولی در برابر چنین فاجعهی هولناک و وحشیانهای سکوت میکنیم و حتی حاضر نیستیم به زبان هم که شده احساس همدردی کنیم. دور از جان شما ولی حیف نام آدمیزاد که روی بعضیها بگذارند. آنهایی که نمیدانم چرا اما برای قاتلین این تعداد گسترده از کودکان و مردم بی گناه دل میسوزانند و جانب داری میکنند.
گاهی همین که ساکت نباشیم و مانند خیلی ها خودمان را به کری و کوری و نفهمی نزنیم دنیایی است. دنیایی که دلت را آرام میکند تو یک انسانی با وجدان بیدار و جانی آگاه.



