به گزارش خبرنگار تشکلهای دانشجویی «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ بسیج دانشجویی دانشگاه امیرکبیر در یادداشتی تحلیلی، به بررسی تحولات پس از آتشبس غزه و تغییر معادلات منطقهای در غرب آسیا پرداخت.
متن کامل یادداشت به شرح زیر است:
اسرائیل؛ پسا آتشبس!
غرب و رژیم صهیونسیتی به طور مداوم، درحال جابه جایی میان جنگ و صلح بوده و حتی شاید بتوان گفت صلح، برای آنها پیروزیهای بیشتری را به ارمغان آورده است. اتفاقی که در غرب از اعتراض دانشجویان در حمایت از فلسطین آغاز شد و تا امروز نیز به طور گسترده ادامه دارد و حتی منجر به حرکتی مانند کاروان صمود شد؛ بیشک از ثمرات هفتم اکتبر بود، ولی برای خنثیسازی آن بهترین تدبیر، راهکار به رسمیت شناختن کشور فلسطین بود. غیر از فریب افکار عمومی، تصویب این قطعنامه ایجاد مجرای قانونی برای از بین بردن حماس و کرانهی باختریسازی غزه میباشد. از تشکیل شورای صلح به ریاست ترامپ و اعزام نیروی نظامیِ این شورا تا بازسازی و دموکراتیک کردن ساختار غزه به مدل غربی، از اهداف اصلی این قطعنامه میباشد. رژیم پس از هفت اکتبر مشخصاً دکترین نظامی خود را تغییر داد، اگر پیش از آن ضعیف ساختن دشمن در زیرساختها، ایجاد بازدارندگی و رصد و پایش مطرح بود در حال حاضر «تحمل صفر» و حذف تهدید از منبع آن سیاست فعلی آنها میباشد. خطی که در حال حاضر برای آنها اهمیت داشته و در حال پیگیری هستند، این است که اولاً بتوانند دستاوردهای پیشین خود را که در این دو سال به دست آوردهاند، حفظ کنند و ثانیاً عادیسازی وپیمان ابراهیم ادامه داده و گسترش دهند. بر این اساس میتوان گفت غیر از عاجز شدن آنها در نابودی حماس، پیش بردن اهداف به صورت غیرمستقیم و طریق ساختارهای دموکراتیک، توجه به دیگر جبههها از جمله لبنان، مهمترین دلیل آتشبس بود.
حزبالله بعد از سیدحسن!
برای همگان واضح است که حزبالله ضربات سختی را از اسرائیل خورد ولی در این میان هم حضور قالیباف بعد از شهادت سید حسن و هم لاریجانی برای موضوع خلع سلاح، شرایط را حداقل متعادلتر کرد. همین حزبالله توانست جنوب را از تهاجم رژیم صهیونسیتی در امان نگه داشته و به ظاهر صلحی برقرار شود. در یک سال اخیر بعد از آتشبس بین حزبالله و رژیم و دولت لبنان به عنوان واسطه، طبق گزارشات یونیفل هیچ نقضی از طرف حزب صورت نگرفته درحالی که اسرائیل بارها آن را نقض کرده است. این سکوت و مدارا صفتی است که همواره میبایست در مقاومت وجود داشته باشد؛ مقاومت باید بتواند پیوست اجتماعی با مسئلهی خود را ایجاد کرده و تودههای مختلف مردمی را با ارادهی خود همراه سازد. اینگونه است که چنین سکوتی، معنایی به خود میبخشد، معنایی از جنس آگاهسازی مردم! حزبالله باید نشان دهد که امنیت ملی لبنان را در مواجهه با رژیم و حفظ جنوب لبنان او نگه میدارد و سلاح او، جزء لاینفک تأمین این مهم میباشد. با این حال برخلاف تمام تصورات مطرح شدن مسئلهی خلع سلاح، نشانگر آن است که حزبالله همچنان یک خطر وجودی برای اسرائیل میباشد. بعد از آتشبس میان رژیم و حماس، تمرکز آنها تماماً بر لبنان معطوف گشته و آغاز به ترور و نقطهزنی در آنجا کردهاند. این تمرکز، مجدد نوید بازیابی توان حزبالله را داده و دو خط دنبالی اسرائیل را عیان میسازد. با افزایش فشار سیاسی روی دولت لبنان خلع سلاح مقاومت را بتواند رقم زند یا عرصه را به یک جنگ داخلی بکشاند و اگر پاسخ لازم را نگرفتند، با درگیری چند روزه توان ایجاد شده را از بین ببرند. لازم به ذکر است بیانیهی اخیر حزبالله با بیانی صریح و قاطع علاوه بر ایستادگی علیه خلع سلاح، احتمال ورود به درگیری با رژیم را روشن ساخت. از زمان دبیرکل شدن شیخ نعیم قاسم، ورود به لایههای جدی سیاسی در لبنان و ایفای نقش موثر، بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته و چنین بازیگری اقتضائات خاص خود را میطلبد.



