به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران» یادداشت از علیرضا معشوری*/// سیاست خارجی هر کشور آیینهای از برداشت آن کشور از محیط امنیتی، ظرفیتهای قدرت ملی و درک واقعیاش از رفتار بازیگران بینالمللی است.
برای ایران که در یکی از پیچیدهترین مناطق ژئوپلیتیکی جهان قرار دارد و همواره هدف فشارهای مستقیم و غیرمستقیم قدرتهای بزرگ بوده اهمیت این موضوع دوچندان است. اتخاذ هر تصمیم دیپلماتیک، ارسال هر پیام سیاسی و حتی نوع ادبیات وزارت امور خارجه میتواند بر محاسبات دشمن تأثیر بگذارد.
اما برخی رفتارها و رویکردهای سیاست خارجی ایران، به ویژه در قبال آمریکا، اروپا و برخی از همسایگان نشان داده که فاصلهای معنادار میان اصول اعلام شده و عملکرد دستگاه سیاست خارجی شکل گرفته است.
در این چارچوب یکی از مهمترین چالشها عملکرد وزارت خارجه ایران در قبال مذاکره با آمریکا در شرایطی است که این کشور به طور مستقیم یا از طریق متحدانش اقداماتی خصمانه علیه ایران انجام داده است.
پس از بمباران مراکز هستهای ایران توسط آمریکا و همچنین حمله اسرائیل در جنگ دوازده روزه که با پشتیبانی آشکار واشنگتن و دقیقا در بحبوحه مذاکرات صورت گرفت، تداوم صحبت از «آمادگی برای مذاکره» با منطق امنیت ملی همخوانی نداشته و پیام ضعف و پیشبینیپذیری را به دشمن منتقل میکند. دشمنی که همزمان هم میز مذاکره را حفظ میکند و هم از ابزار نظامی برای افزایش فشار استفاده میکند، دقیقا به دنبال آزمودن میزان هزینهپذیری طرف مقابل است.
اینکه آمریکا بارها اعلام کرده که بمباران مراکز هستهای ایران موفق بوده و ایران دیگر تهدیدی محسوب نمیشود بخشی از یک جنگ روانی است که هدف آن القای ناتوانی ایران و کشاندن کشور به روندی از امتیازدهی تدریجی است.
به همین دلیل تکرار مداوم بازبودن باب مذاکره از سوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران پس از چنین حملاتی، دقیقا همان چیزی است که آمریکا میخواهد و پیشبینی کرده؛ اینکه ایران «خط قرمز عملیاتی» ندارد و حتی در شرایط اوج تهدید نیز مسیر گفتوگوی یکطرفه را ادامه میدهد.
از سوی دیگر تکیه مداوم به اروپا در حالی که تجربه نشان داده است اروپا در موضوعات کلیدی بازیگری مستقل نبوده و دنبالهرو سیاستهای آمریکا میباشد، امری نادرست و هزینهزا است. سفر وزیر امورخارجه ایران به فرانسه برای گفتوگو، آن هم پس از اقدام این کشور در فعالسازی اسنپبک و اظهارات تند و غیرمحترمانه وزیر خارجه فرانسه علیه ایران، نمونهای روشن از ارسال پیام ضعف در حوزه دیپلماسی است.
درست در زمانی که ایران باید با رویکردی فعال و عزتمندانه، اروپا را از هزینههای اقدامات خصمانه خود آگاه میکرد، این سفر پیامی معکوس ارسال کرد؛ پیامی که اعلام میکرد ایران حاضر است حتی پس از رفتارهای خصمانه، باز هم برای گفتوگو پیشقدم شود. چنین رفتاری هم اصل بازدارندگی را تضعیف میکند و هم باعث میشود اروپا مطمئن باشد هر اقدام یکجانبهای علیه ایران تبعات جدی نخواهد داشت.



