خبرنامه دانشجویان ایران:کبر گنجی در روز ۱۱ بهمن ۱۳۳۸ در کوی سیزده آبان شهر ری ، تهران به دنیا آمد. وی دردوران انقلاب ۱۳۵۷ایران از فعالین خیابانی بود که بعدها با تشکیل سپاه پاسداران به آن پیوست . اکبر گنجی از مخالفین ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر بود وی در سال ۱۳۶۲ در یک سخنرانی علنی در پادگان ولی عصر و در حضور محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه، به سیاست ادامه جنگ اعتراض کرد و آن را بیفایده دانست. سخنرانی وی واکنش شدیدی در سپاه در حال جنگ ایجاد کرد. دادستانی سپاه این برخورد را تمرد در شرایط جنگی دانست و برای گنجی خواستار اشد مجازات یعنی حکم اعدام شد. اما با وساطت آیت الله منتظری و آیت الله یوسف صانعی این موضوع منتفی شد. وی در سال ۱۳۶۳ از سپاه استعفا داد و از آنجا بیرون آمد. . او بعد از کنار رفتن از سپاه چند سالی رابط فرهنگی سفارت ایران در ترکیه بود .1
اکبر گنجی و فعالیت مطبوعاتی
با پایان جنگ و پس از ورود به دانشگاه، از اوایل دههٔ هفتاد گنجی به حلقهٔ کیان پیوست. حلقهای که پس از جدا شدن خاتمی و شمس الواعظین و اعضای چپ مذهبی گرداننده روزنامه کیهان از آن نهاد به نشریه کیان روی آوردند و عبدالکریم سروش در آن زمان ،آنان را به لحاظ فکری تغذیه میکرد اکبر گنجی در سال 1369 تحصیلات ناتمام خود را به پایان رساند و لیسانس ارتباطات خود را گرفت و در سال 1371 نیز فوق لیسانس خود را در همان رشته به پایان برد. او که پیش از این در کنار مصطفی رخ صفت، رضا تهرانی، ماشاء الله شمس الواعظین و دیگر نویسندگان و مدیران موسسه کیهان تا قبل از مهدی نصیری در نشریه کیهان فرهنگی کار می کرد، یکی از جنجالی ترین مقالاتش را با « عنوان هایدگر علیه هایدگر» در سال 1365 در کیهان فرهنگی چاپ کرده بود. در آن سالها هایدگر به عنوان فیلسوف مقبول اصولگرایان فعلی شناخته می شد که از طریق دکتر احمد فردید و شاگردانش تلاش می کردند تا با اندیشه های طرفدار جامعه باز، از جمله دیدگاه های پوپر که توسط دکتر عبدالکریم سروش به اندیشمندان ایرانی شناخته شده بود، مبارزه کنند. چنین بود که هایدگر به عنوان فیلسوفی متاله و احمد فردید به عنوان سرحلقه فیلسوفان و متفکران انقلابی شناخته می شد. شاگردان دکتر احمد فردید مانند دکتر رضا داوری، محمد رضا جوزی، محمد مددپور، برادران رجبی، یوسفعلی میرشکاک و برخی دیگر، تفسیر تازه دکتر سروش را از دین و اندیشه دینی خطرناک می دانستند و کیهان فرهنگی پایگاهی بود که در آن اندیشه های سروش مورد پذیرش قرار گرفته بود و از همین رو این نشریه مقبولیت بسیار نزد روشنفکران یافته بود. اکبر گنجی چندی با کیهان فرهنگی همکاری کرد و مدتی نیز مقالاتی را در روزنامه سلام نوشت. او از زمان تاسیس کیان همیشه در آن نشریه به عنوان یکی از اعضای شورای سردبیری بود و مقالات تئوریک خود را در کیان که توسط کسانی که از کیهان بیرون آمده بودند، چاپ می کرد. کیان توسط پیروان دکتر سروش و به سردبیری شمس الواعظین منتشر می شد.
اکبر گنجی در سال 1369 تحصیلات ناتمام خود را به پایان رساند و لیسانس ارتباطات خود را گرفت و در سال 1371 نیز فوق لیسانس خود را در همان رشته به پایان برد. او که پیش از این در کنار مصطفی رخ صفت، رضا تهرانی، ماشاء الله شمس الواعظین و دیگر نویسندگان و مدیران موسسه کیهان تا قبل از مهدی نصیری در نشریه کیهان فرهنگی کار می کرد، یکی از جنجالی ترین مقالاتش را با « عنوان هایدگر علیه هایدگر» در سال 1365 در کیهان فرهنگی چاپ کرده بود. در آن سالها هایدگر به عنوان فیلسوف مقبول اصولگرایان فعلی شناخته می شد که از طریق دکتر احمد فردید و شاگردانش تلاش می کردند تا با اندیشه های طرفدار جامعه باز، از جمله دیدگاه های پوپر که توسط دکتر عبدالکریم سروش به اندیشمندان ایرانی شناخته شده بود، مبارزه کنند. چنین بود که هایدگر به عنوان فیلسوفی متاله و احمد فردید به عنوان سرحلقه فیلسوفان و متفکران انقلابی شناخته می شد. شاگردان دکتر احمد فردید مانند دکتر رضا داوری، محمد رضا جوزی، محمد مددپور، برادران رجبی، یوسفعلی میرشکاک و برخی دیگر، تفسیر تازه دکتر سروش را از دین و اندیشه دینی خطرناک می دانستند و کیهان فرهنگی پایگاهی بود که در آن اندیشه های سروش مورد پذیرش قرار گرفته بود و از همین رو این نشریه مقبولیت بسیار نزد روشنفکران یافته بود. اکبر گنجی چندی با کیهان فرهنگی همکاری کرد و مدتی نیز مقالاتی را در روزنامه سلام نوشت. او از زمان تاسیس کیان همیشه در آن نشریه به عنوان یکی از اعضای شورای سردبیری بود و مقالات تئوریک خود را در کیان که توسط کسانی که از کیهان بیرون آمده بودند، چاپ می کرد. کیان توسط پیروان دکتر سروش و به سردبیری شمس الواعظین منتشر می شد.2
گنجی از همشهری تا دوم خرداد
در سال 1371 شهرداری تهران که در آن روزها با مدیریت غلامحسین کرباسچی اداره میشد، روزنامه ای به نام همشهری را منتشر کرد. این روزنامه از چند جهت در میان مطبوعات ایران یگانه بود؛ این روزنامه اولین روزنامه رنگی کشور بود، و نه از ابتدا که پس از مدتی با صفحه بندی ماشینی بسته می شد، روزنامه ای با موضوعات اجتماعی بود و به شیوه ای مدرن اداره می شد. همشهری در سالهای اول نه تنها برای شهرداری تهران هزینه ای نداشت، بلکه به دلیل سازمان آگهی و نیازمندی های گسترده اش به موسسه ای درآمدزا و ثروتمند تبدیل شده بود. زمان زیادی طول نکشید که این سیاست روزنامه همشهری روزنامه کیهان را که در آن دوره جذب کننده اصلی آگهی های کشور بود، به ورطه ورشکستگی، کاهش شدید تیراژ و از دست دادن مشتریان سی ساله سنتی کشاند. کسانی که این روزنامه را اداره می کردند، اکثرا انقلابی های تجدیدنظرطلبی بودند که پس از رسیدن به بن بست در کار با حکومت، از سازمانهای حکومتی بیرون آمده و در جستجوی رسانه ای برای نقد وضع موجود بودند. در فهرست مدیران و کارکنان اولیه همشهری عجیب نیست اگر این اسامی را بخوانیم؛ ماشاء الله شمس الواعظین، احمد ستاری، سعید پورعزیزی، اکبر گنجی، بهروز گرانپایه، سید ابراهیم نبوی، فریدون عموزاده خلیلی، فاطمه راکعی، محسن اشرفی، علی اصغر رمضانپور و بسیاری دیگر که بعدها جنبش مطبوعات اصلاح طلب را شکل دادند. اکبر گنجی از ابتدای کار روزنامه همشهری به عنوان دبیر گروه اندیشه این روزنامه به کار مشغول شد. عمر این گروه تحریریه چندان طولانی نشد،. دادگاه این ماهنامه را به دلیل اهانت به رهبری توقیف کرد. از سوی دیگر مجلس از کرباسچی خواست تا نام سردبیر و ماهیت روزنامه را تغییر دهد. کرباسچی در دفتر روزنامه حضور پیدا کرد و اعلام کرد که نظر مجلس را برای تغییرات جدی در روزنامه همشهری پذیرفته است. اکبر گنجی همان روز از روزنامه همشهری استعفا داد و بیرون رفت.3
اکبر گنجی ودوم خرداد
با پیروزی محمد خاتمی در دوم خرداد ۱۳۷۶ و در انتخابات ریاست جمهوری، یاران او که اکبر گنجی نیز در میان آنها بود به نام اصلاح طلبان شهره شدند و فعالیتهای گستردهٔ سیاسی و اجتماعی را پی گرفتند. زندانی شدن اکبر گنجی به دلیل سخنرانی با عنوان واکاوی فاشیسم مذهبی در دانشگاه شیراز و انتشار هفته نامه راه نو از رویدادهای چشمگیر این دوران زندگی اوست. اکبر گنجی عضو شورای سردبیری صبح امروز، خرداد، فتح و برخی روزنامه های دیگرهم شد. همچنین پیگیری پرونده قتلهای زنجیرهای طی داستان-گزارش هایی به نام تاریکخانه اشباح و عالیجناب سرخپوش و عالیجنابان خاکستری که اولین گام او برای جدایی کامل از طیف اصلاح طلبان طرفدار حکومت ولایت فقیه به شمار میرود از مهمترین نوشتههای وی در این دوران است.4
اکبر کنجی از جمله افراد حلقه کیان بود که سالها در کلاس درس سروش به آموزش لیبرالیسم و سکولاریسم و پلورالیسم پرداختند و پس از دوم خرداد 76 درسایه وزرات فرهنگ وارشاد اسلامی به عملیاتی کردن آموخته های ضد دینی خود پرداختند. گنجی و هم فکرانش با دریافت موقعیت مناسب با ایجاد فضای تسامح وتساهل توسط دولت اصلاح طلب خاتمی تلاش نمودند فضای رسانه ای ضد دینی و انقلابی بوجود آورده و بنیاد های دینی حکومت اسلامی را به چالش بکشانند.کنجی درطول دوران اصلاحات تلاش داشت چهره حکومت اسلامی را مخدوش نموده و اثبات نماید که حکومت اسلامی کارایی لازم را برای اداره جامعه ندارد. لذا وی با خصومتی بی نظیر تلاش داشت خشونت و ظلم وستم را درذات حکومت اسلامی معرفی نماید. وی همزمان با آغاز ماه محرم درسال 78 در مقاله ای با عنوان (( خون به خون شستن محال آمد محال )) سعی کرد تا اساس قیام امام حسین و مظلومیت آن حضرت را زیر سئوال ببرد . اکبر گنجی تلاش داشت چنین وانمود کند که عاشورا معلول تعارض های قومی وبالاخص نتیجه خشونت پیامبر در جنگ بدر وخیبر و ...... است. وی در این زمینه نوشت:
((دعوت نباید توام با خشونت باشد وبه عبارت دیگردعوت وتبلیغ نمی تواند توام با اکراه اجبارباشد. ...... جنگ بدر و احد جندق وخیبر و موته و...تعدادی از جنگ های مومنان به دین اسلام ومنکران آن است. در این جنگ ها تعداد زیادی کشته شدند ...... در هنگام در امدن کاروان اسیران کربلا وی (یزید) می گفت : کاش بزرگان من در بدر حاضر شدند وگزند تیرهای خزرج را دیدند امروز در چنین مجلسی حاضر بودند...... مختار به دست مصعب بن زبیر و مصعب به امر عبدالملک بن مروان به قتل رسید وبا هریک از این فرماندهان گروهی وبلکه گروه هایی کشته گردیدند. سرحسین بن علی را نزد عبید الله اوردند. سر عبد الله را نزد مختار و سر مختار را نزد مصعب وسر مصعب را به پیش روی عبدالملک نهاده شد. همه این حوادث در کمتر از ده سال رخ داد. در مدت چهاده سال پس از فاجعه کربلا کوفه همیشه در حال درگیری و خون ریزی بود. خشونت فرزند خشونت است ودرخت خشونت میوه ای جز خشونت ببار نمی آورد .هیچ کس حق ندارد به صرف اینکه خود راحق ودیگران راباطل می داند دست به خشونت بزند ودر صدد نابودی مخالفان خود از طریق حذف فیزیکی بر آید. .... کینه ها و عقده های به جا مانده از بدر و حنین در کجا سر یاز خواهند کرد؟ )) 5
نشریه راه نو و تخریب مبانی حکومت دینی
اکبر گنجی با دریافت مجوز انتشار نشریه راه نو به طور مستقیم به تخریب مبانی حکومت دینی پرداخت. ، نشریه ای تئوریک که در هر شماره اش یک جنجال تئوریک به راه می افتاد. این نشریه از سال 1377 آغاز به انتشار کرد و تا 21 شماره به صورت ماهنامه منتشر شد. وی در این نشریه با انتشار افکاری که به طور مستقیم به تخریب ولایت فقیه می پرداخت ضدیت خود و همفکران خود را با اندیشه حضرت امام روشن و اشکار ساخت . نشریه راه نو ولایت مطلقه فقیه را انکار میکرد و فقه را فاقد توانایی در تدبیر حکومت معرفی میکرد. از طرف دیگر وی مروج اندیشه دموکراسی لیبرال و سکولاریسم بود. مطالب ذیل از نشریه راه نو نقل میگردد که نشانه اهداف و افکار منحرف وضد حکومت دینی گنجی و همفکران اوست.
(( دین اسلام آن طور که در بسط تاریخی خودش را نشان داده است نظامهایی که در همه عصر ها بتوان با آن زندگی کرد نداشته است و هیچ دینی نمی تواند چنان نظامهایی داشته باشد.))6
((علم فقه و تعیین حلال و حرام فقهی نمی تواند برنامه حکومت را معین کند.))7
((این تعبیر که مدیریت دینی در دنیای امروز ممکن است تعبیری ایدئولوژیک و بی معناست. ))8
((آیت الله خویی :: در عصر غیبت ولایت برای فقیه با هیچ دلیلی اثبات نمی شود. ))9
((عدالت اجتماعی را چیزی بجز فرمولی پوچ نمی دانم که عادتا برای طرح ادعایی خاص بدون اقامه هیچ دلیلی به کار می رود.))10
((ولایت فقیه بر مردم در حوزه عمومی اجماعی نیست. ))11
((ولایت انتصابی مطلقه فقیه بر مردم فاقد مستند معتبر نقلی (روایات آیات و اجماع ) است برای اثبات آن چاره ای جز مراجعه به ادله عقلی نداریم)) 12
گنجی و قتلهای زنجیره ای
وقوع قتل های زنجیره ای در آذرماه سال 1377 بحرانی در مطبوعات ایران ایجاد کرد. تا زمانی که معلوم نشده بود عامل قتلهای زنجیره ای نیروهای وزارت اطلاعات هستند، اطلاعات جسته و گریخته ای که چندان جدی نمی نمود در مطبوعات منتشر شده بود، اما بتدریج این موضوع آشکار شد. اطلاعیه وزارت اطلاعات وتایید موضوع یک انفجار مطبوعاتی به دنبال داشت. اکبر گنجی پیشرو تر از سایر روزنامه نگاران به پیگیری خبرهای قتل های زنجیره ای پرداخت. او ابتدا به فاش کردن قتلهای زنجیره ای پرداخت و آنگاه تلاش کرد تا به کشف عوامل اصلی قتلهای زنجیره ای بپردازد. گنجی و همفکرانش تلاش داشتند خاتمی را تحت فشار قرار دهند تا او به اهداف مغرضانه آنها درا فشای قتلهای زنجیره ای کمک کند. معروف است که وقتی برخی از کسانی که می خواستند خاتمی در آن دوران به فاش کردن رازهای قتلهای زنجیره ای کمک کند، با رئیس جمهور وقت ملاقات کرده بودند، وی گفته بود که این آقایان گنجی و باقی از من انتظار دارند همه کسانی که از مشروطه تا به حال کشته شده اند، مجازات کنم. اکبر گنجی در روز 29 دی ماه 1378 با انتشار مقاله « عالیجناب سرخپوش» در روزنامه صبح امروز جنگ خود را که تا آن روزها در حد فلاحیان، وزیر سابق اطلاعات پیش برده بود، به سطحی بالاتر کشاند. او در اولین جمله مقاله نوشت « آقای هاشمی رفسنجانی و بیت محترمشان تصویری پارادوکسیکال از ایشان به تصویر می کشند.» در این مقاله او هاشمی رفسنجانی را تحت فشاری گذاشته بود تا یا بپذیرد که قتلهای زنجیره ای با اجازه او رخ داده است، یا چنان بگوید که معلوم شود عامل تعیین کننده این قتلها رهبری حکومت بوده است. چاپ این مقاله از سوی دیگر برای بسیاری از رهبران میانه روی اصلاحات بهت آور بود. آنان نمی خواستند در فاصله یک ماه مانده به انتخابات مجلس ششم هاشمی رفسنجانی را که اگر رو در روی اصلاحات نبود، حداقل با اصلاح طلبان درگیر نبود و اکثر نیروهای مهم اصلاح طلبان و کابینه خاتمی به نوعی از کارگزاران او بودند، رودرروی اصلاحات قرار دهند. این مقاله رفسنجانی و کارگزاران را قربانی جنگ انتخاباتی کرد.. انتخابات مجلس ششم با پیروزی کامل لیست مطبوعات اصلاح طلب و انتخاب هاشمی رفسنجانی که تا پیش از آن همیشه اولین منتخب تهران بود در جایگاه سی ام منتخبین، پایان یافت. چند روز پس از اعلام نتایج انتخابات هاشمی رفسنجانی که جایگاه مناسبی در میان منتخبین تهران نداشت از نمایندگی مجلس استعفا داد.گنجی و همفکرانش از جریان قتلهای زنجیره ای برای متهم کردن حکومت اسلامی به خشونت و عدم آزادی بیان نهایت استفاده راکردند . در واقع عمل جنایت آمیز چند عنصر خودسر در وزارت اطلاعات که در واقع ضربه به حیثیت نظام بود دستاویز مناسبی برای امثال اکبر گنجی بود تا نظام اسلامی را به استبداد و فاشیسم دینی متهم نمایند.13
اکبر گنجی و کنفرانس برلین
اکبر گنجی همراه با گروهی از نویسندگان اصلاح طلب دینی و برخی از نویسندگان لائیک کشور با دعوت سبزهای فرانسه در کنفرانس برلین حاضر شدند. ترکیبی که در برلین کنار گنجی نشسته بودند، چنان ترکیب نامتجانسی بودند که تصور همنشینی آنان در یک جلسه تا آن روز غیرممکن بود.کنفرانس برلین یک کنفرانس ضد انقلابی بود که با هدف نزدیکی و پیوند ضد انقلاب اپوزیسیون و اصلاح طلبان درون نظام در دوره خاتمی توسط حزب سبز آلمان برگزار گردید. فضای غالب این کنفرانس یک فضای ضد نظام بود و انتظار نمی رفت کسانی که داعیه اصلاح طلبی دارند و دردرون نظام اسلامی هم دارای جایگاه قانونی هشتند دراین کنفرانس شرکت نمایند. اما کسانی چون اکبر گنجی ، جمیله کدیور، یوسفی اشکوری ، عزت الله سحابی ، علی افشاری ، علیرضا علوی تبار ، در این کنفرانس شرکت کردند و همراه با ضد انقلابیون خارج نشین در ضدیت با دین وولایت فقیه سخنرانی کردند. مینا اوحدی که سازمان دهنده تجمع ضد انقلاب در بیرون کنفرانس وعضو کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری بود در این کنفرانس کفت:
(( اعلام می کنم جمهوری اسلامی رفتنی است و تقلاهای جبهه دوم خرداد بیهوده است. )) 14
اکبر گنجی در این کنفرانس از اصلاحات دفاع کرد و حکومت را نظامی اصلاح پذیر خواند و گفت:
«کسانی این رژیم را ذاتا یک رژیم اصلاح ناپذیر می دانند و به دنبال آنند که با تروریسم این رژیم را براندازند. اما به گمان من رژیم جمهوری اسلامی ایران، رژیمی اصلاح پذیر است و شاهد مدعای من انتخابات ریاست جمهوری در سال 1376، انتخابات شوراها در سال 1377 و انتخابات مجلس شورای اسلامی در سال 1378 می باشد. علاوه بر اینها حضور مطبوعات متنوع، نشر کتاب، بهبود وضعیت حقوق بشر، تحمل مخالفان و فعالیتهایشان برخی دیگر از شواهدی است که نشانگر اصلاحات در ایران است.....در واقع انتخابات، روز قیامت و روز داوری درباره حاکمان است. اگر کسانی بخواهند به روشهایی غیر از گفت و گو و رایزنی جمعی به اهداف خود دست بیایند، به راه بیهوده ای می روند که هیچ گاه به دموکراسی هم دست نخواهد یافت.... در قانون اساسی ایران نهاد رهبری انقلاب اختیاراتش محدود است. یک مجلس نظارتی هم که منتخب مردم است می تواند وی را عزل کند. این ابزار تا به حال بکار گرفته نشده است. تا کنون رهبر انقلاب خود را بالاتر از قانون و قانون اساسی قرار داده است و حال ما خواسته ایم در محدوده قانون اساسی عمل شود. آقای خامنه ای هم با این امر موافقت دارد. ما در چارچوب قانون اساسی فعلی هم می توانیم یک نظام کاملا دموکراتیک در ایران برقرار کنیم. ... ما نظرات امام خمینی را به گونه ای بازخوانی می کنیم که با دموکراسی سازگار باشد....»15
سخنان گنجی در واقع نوعی امید بود که گنجی به ضد انقلابیون میداد که اصلالح طلبان درصددند اصلاحات مورد نظر آنان را در کشور ایجاد کنند. این سخنان گنجی نه تنها جمعیت را ضد انقلاب را ، آرام نکرد، بلکه آنان را خشمگین تر نیز کرد. چرا که آنان با اساس نظام اسلامی مشکل داشتند و تلاس اصلاح طلبان برای تبدیل معاند به مخالف حرف مفت بود. در این کنفرانس درحال سخنرانی اکبر گنجی یک زن و مرد جلو دوربین بصورت لخت مادر زاد ظاهرشدند وبه رقص وپایکوبی پرداختند و اعلام داشتند که ما این گونه آزادی را طلب می نماییم. فلیم این کنفرانس و فضاحت های آن همان زمان از صدا وسیمای جمهوری اسلامی پخش گردید.
ادامه دارد.
منابع
1- دایره المعارف اینترنتی ویکیپدیا
2- سایت روز آن لاین http://www.roozonline.com
3- سایت روز آن لاین http://www.roozonline.com
4- دایره المعارف اینترنتی ویکیپدیا
5- روزنامه صبح امروز – 24فروردین 1378
6- ماهنامه راه نو صاحب امتیاز و مدیر مسئول اکبر گنجی – شماره 19 7 شهریور 1377- مقاله قرائت رسمی از دین بحرانها چالشها راه حلها در گفتگو با محمد مجتهد شبستری
7- ماهنامه راه نو صاحب امتیاز و مدیر مسئول اکبر گنجی – شماره 19 7 شهریور 1377- مقاله قرائت رسمی از دین بحرانها چالشها راه حلها در گفتگو با محمد مجتهد شبستری
8- ماهنامه راه نو صاحب امتیاز و مدیر مسئول اکبر گنجی – شماره 19 7 شهریور 1377- مقاله قرائت رسمی از دین بحرانها چالشها راه حلها در گفتگو با محمد مجتهد شبستری
9- ماهنامه راه نو صاحب امتیاز و مدیر مسئول اکبر گنجی – شماره 21- 7 شهریور 1377- ص16
10- ماهنامه راه نو صاحب امتیاز و مدیر مسئول اکبر گنجی – شماره 19 -7 شهریور 1377- ص9
11- ماهنامه راه نو صاحب امتیاز و مدیر مسئول اکبر گنجی – شماره 19- 7 شهریور 1377- بررسی ادله نقلی ولایت فقیه – محسن کدیور
12- ماهنامه راه نو صاحب امتیاز و مدیر مسئول اکبر گنجی – شماره 19 7- شهریور 1377- بررسی ادله نقلی ولایت فقیه – محسن کدیور
13- روزنامه صبح امروز – 29 دی 1378
14- دو هفته نامه صبح- شماره 118 -14 اردیبهشت 1379
15- روز آن لاین http://www.roozonline.com
اکبر گنجی و فعالیت مطبوعاتی
با پایان جنگ و پس از ورود به دانشگاه، از اوایل دههٔ هفتاد گنجی به حلقهٔ کیان پیوست. حلقهای که پس از جدا شدن خاتمی و شمس الواعظین و اعضای چپ مذهبی گرداننده روزنامه کیهان از آن نهاد به نشریه کیان روی آوردند و عبدالکریم سروش در آن زمان ،آنان را به لحاظ فکری تغذیه میکرد اکبر گنجی در سال 1369 تحصیلات ناتمام خود را به پایان رساند و لیسانس ارتباطات خود را گرفت و در سال 1371 نیز فوق لیسانس خود را در همان رشته به پایان برد. او که پیش از این در کنار مصطفی رخ صفت، رضا تهرانی، ماشاء الله شمس الواعظین و دیگر نویسندگان و مدیران موسسه کیهان تا قبل از مهدی نصیری در نشریه کیهان فرهنگی کار می کرد، یکی از جنجالی ترین مقالاتش را با « عنوان هایدگر علیه هایدگر» در سال 1365 در کیهان فرهنگی چاپ کرده بود. در آن سالها هایدگر به عنوان فیلسوف مقبول اصولگرایان فعلی شناخته می شد که از طریق دکتر احمد فردید و شاگردانش تلاش می کردند تا با اندیشه های طرفدار جامعه باز، از جمله دیدگاه های پوپر که توسط دکتر عبدالکریم سروش به اندیشمندان ایرانی شناخته شده بود، مبارزه کنند. چنین بود که هایدگر به عنوان فیلسوفی متاله و احمد فردید به عنوان سرحلقه فیلسوفان و متفکران انقلابی شناخته می شد. شاگردان دکتر احمد فردید مانند دکتر رضا داوری، محمد رضا جوزی، محمد مددپور، برادران رجبی، یوسفعلی میرشکاک و برخی دیگر، تفسیر تازه دکتر سروش را از دین و اندیشه دینی خطرناک می دانستند و کیهان فرهنگی پایگاهی بود که در آن اندیشه های سروش مورد پذیرش قرار گرفته بود و از همین رو این نشریه مقبولیت بسیار نزد روشنفکران یافته بود. اکبر گنجی چندی با کیهان فرهنگی همکاری کرد و مدتی نیز مقالاتی را در روزنامه سلام نوشت. او از زمان تاسیس کیان همیشه در آن نشریه به عنوان یکی از اعضای شورای سردبیری بود و مقالات تئوریک خود را در کیان که توسط کسانی که از کیهان بیرون آمده بودند، چاپ می کرد. کیان توسط پیروان دکتر سروش و به سردبیری شمس الواعظین منتشر می شد.
اکبر گنجی در سال 1369 تحصیلات ناتمام خود را به پایان رساند و لیسانس ارتباطات خود را گرفت و در سال 1371 نیز فوق لیسانس خود را در همان رشته به پایان برد. او که پیش از این در کنار مصطفی رخ صفت، رضا تهرانی، ماشاء الله شمس الواعظین و دیگر نویسندگان و مدیران موسسه کیهان تا قبل از مهدی نصیری در نشریه کیهان فرهنگی کار می کرد، یکی از جنجالی ترین مقالاتش را با « عنوان هایدگر علیه هایدگر» در سال 1365 در کیهان فرهنگی چاپ کرده بود. در آن سالها هایدگر به عنوان فیلسوف مقبول اصولگرایان فعلی شناخته می شد که از طریق دکتر احمد فردید و شاگردانش تلاش می کردند تا با اندیشه های طرفدار جامعه باز، از جمله دیدگاه های پوپر که توسط دکتر عبدالکریم سروش به اندیشمندان ایرانی شناخته شده بود، مبارزه کنند. چنین بود که هایدگر به عنوان فیلسوفی متاله و احمد فردید به عنوان سرحلقه فیلسوفان و متفکران انقلابی شناخته می شد. شاگردان دکتر احمد فردید مانند دکتر رضا داوری، محمد رضا جوزی، محمد مددپور، برادران رجبی، یوسفعلی میرشکاک و برخی دیگر، تفسیر تازه دکتر سروش را از دین و اندیشه دینی خطرناک می دانستند و کیهان فرهنگی پایگاهی بود که در آن اندیشه های سروش مورد پذیرش قرار گرفته بود و از همین رو این نشریه مقبولیت بسیار نزد روشنفکران یافته بود. اکبر گنجی چندی با کیهان فرهنگی همکاری کرد و مدتی نیز مقالاتی را در روزنامه سلام نوشت. او از زمان تاسیس کیان همیشه در آن نشریه به عنوان یکی از اعضای شورای سردبیری بود و مقالات تئوریک خود را در کیان که توسط کسانی که از کیهان بیرون آمده بودند، چاپ می کرد. کیان توسط پیروان دکتر سروش و به سردبیری شمس الواعظین منتشر می شد.2
گنجی از همشهری تا دوم خرداد
در سال 1371 شهرداری تهران که در آن روزها با مدیریت غلامحسین کرباسچی اداره میشد، روزنامه ای به نام همشهری را منتشر کرد. این روزنامه از چند جهت در میان مطبوعات ایران یگانه بود؛ این روزنامه اولین روزنامه رنگی کشور بود، و نه از ابتدا که پس از مدتی با صفحه بندی ماشینی بسته می شد، روزنامه ای با موضوعات اجتماعی بود و به شیوه ای مدرن اداره می شد. همشهری در سالهای اول نه تنها برای شهرداری تهران هزینه ای نداشت، بلکه به دلیل سازمان آگهی و نیازمندی های گسترده اش به موسسه ای درآمدزا و ثروتمند تبدیل شده بود. زمان زیادی طول نکشید که این سیاست روزنامه همشهری روزنامه کیهان را که در آن دوره جذب کننده اصلی آگهی های کشور بود، به ورطه ورشکستگی، کاهش شدید تیراژ و از دست دادن مشتریان سی ساله سنتی کشاند. کسانی که این روزنامه را اداره می کردند، اکثرا انقلابی های تجدیدنظرطلبی بودند که پس از رسیدن به بن بست در کار با حکومت، از سازمانهای حکومتی بیرون آمده و در جستجوی رسانه ای برای نقد وضع موجود بودند. در فهرست مدیران و کارکنان اولیه همشهری عجیب نیست اگر این اسامی را بخوانیم؛ ماشاء الله شمس الواعظین، احمد ستاری، سعید پورعزیزی، اکبر گنجی، بهروز گرانپایه، سید ابراهیم نبوی، فریدون عموزاده خلیلی، فاطمه راکعی، محسن اشرفی، علی اصغر رمضانپور و بسیاری دیگر که بعدها جنبش مطبوعات اصلاح طلب را شکل دادند. اکبر گنجی از ابتدای کار روزنامه همشهری به عنوان دبیر گروه اندیشه این روزنامه به کار مشغول شد. عمر این گروه تحریریه چندان طولانی نشد،. دادگاه این ماهنامه را به دلیل اهانت به رهبری توقیف کرد. از سوی دیگر مجلس از کرباسچی خواست تا نام سردبیر و ماهیت روزنامه را تغییر دهد. کرباسچی در دفتر روزنامه حضور پیدا کرد و اعلام کرد که نظر مجلس را برای تغییرات جدی در روزنامه همشهری پذیرفته است. اکبر گنجی همان روز از روزنامه همشهری استعفا داد و بیرون رفت.3
اکبر گنجی ودوم خرداد
با پیروزی محمد خاتمی در دوم خرداد ۱۳۷۶ و در انتخابات ریاست جمهوری، یاران او که اکبر گنجی نیز در میان آنها بود به نام اصلاح طلبان شهره شدند و فعالیتهای گستردهٔ سیاسی و اجتماعی را پی گرفتند. زندانی شدن اکبر گنجی به دلیل سخنرانی با عنوان واکاوی فاشیسم مذهبی در دانشگاه شیراز و انتشار هفته نامه راه نو از رویدادهای چشمگیر این دوران زندگی اوست. اکبر گنجی عضو شورای سردبیری صبح امروز، خرداد، فتح و برخی روزنامه های دیگرهم شد. همچنین پیگیری پرونده قتلهای زنجیرهای طی داستان-گزارش هایی به نام تاریکخانه اشباح و عالیجناب سرخپوش و عالیجنابان خاکستری که اولین گام او برای جدایی کامل از طیف اصلاح طلبان طرفدار حکومت ولایت فقیه به شمار میرود از مهمترین نوشتههای وی در این دوران است.4
اکبر کنجی از جمله افراد حلقه کیان بود که سالها در کلاس درس سروش به آموزش لیبرالیسم و سکولاریسم و پلورالیسم پرداختند و پس از دوم خرداد 76 درسایه وزرات فرهنگ وارشاد اسلامی به عملیاتی کردن آموخته های ضد دینی خود پرداختند. گنجی و هم فکرانش با دریافت موقعیت مناسب با ایجاد فضای تسامح وتساهل توسط دولت اصلاح طلب خاتمی تلاش نمودند فضای رسانه ای ضد دینی و انقلابی بوجود آورده و بنیاد های دینی حکومت اسلامی را به چالش بکشانند.کنجی درطول دوران اصلاحات تلاش داشت چهره حکومت اسلامی را مخدوش نموده و اثبات نماید که حکومت اسلامی کارایی لازم را برای اداره جامعه ندارد. لذا وی با خصومتی بی نظیر تلاش داشت خشونت و ظلم وستم را درذات حکومت اسلامی معرفی نماید. وی همزمان با آغاز ماه محرم درسال 78 در مقاله ای با عنوان (( خون به خون شستن محال آمد محال )) سعی کرد تا اساس قیام امام حسین و مظلومیت آن حضرت را زیر سئوال ببرد . اکبر گنجی تلاش داشت چنین وانمود کند که عاشورا معلول تعارض های قومی وبالاخص نتیجه خشونت پیامبر در جنگ بدر وخیبر و ...... است. وی در این زمینه نوشت:
((دعوت نباید توام با خشونت باشد وبه عبارت دیگردعوت وتبلیغ نمی تواند توام با اکراه اجبارباشد. ...... جنگ بدر و احد جندق وخیبر و موته و...تعدادی از جنگ های مومنان به دین اسلام ومنکران آن است. در این جنگ ها تعداد زیادی کشته شدند ...... در هنگام در امدن کاروان اسیران کربلا وی (یزید) می گفت : کاش بزرگان من در بدر حاضر شدند وگزند تیرهای خزرج را دیدند امروز در چنین مجلسی حاضر بودند...... مختار به دست مصعب بن زبیر و مصعب به امر عبدالملک بن مروان به قتل رسید وبا هریک از این فرماندهان گروهی وبلکه گروه هایی کشته گردیدند. سرحسین بن علی را نزد عبید الله اوردند. سر عبد الله را نزد مختار و سر مختار را نزد مصعب وسر مصعب را به پیش روی عبدالملک نهاده شد. همه این حوادث در کمتر از ده سال رخ داد. در مدت چهاده سال پس از فاجعه کربلا کوفه همیشه در حال درگیری و خون ریزی بود. خشونت فرزند خشونت است ودرخت خشونت میوه ای جز خشونت ببار نمی آورد .هیچ کس حق ندارد به صرف اینکه خود راحق ودیگران راباطل می داند دست به خشونت بزند ودر صدد نابودی مخالفان خود از طریق حذف فیزیکی بر آید. .... کینه ها و عقده های به جا مانده از بدر و حنین در کجا سر یاز خواهند کرد؟ )) 5
نشریه راه نو و تخریب مبانی حکومت دینی
اکبر گنجی با دریافت مجوز انتشار نشریه راه نو به طور مستقیم به تخریب مبانی حکومت دینی پرداخت. ، نشریه ای تئوریک که در هر شماره اش یک جنجال تئوریک به راه می افتاد. این نشریه از سال 1377 آغاز به انتشار کرد و تا 21 شماره به صورت ماهنامه منتشر شد. وی در این نشریه با انتشار افکاری که به طور مستقیم به تخریب ولایت فقیه می پرداخت ضدیت خود و همفکران خود را با اندیشه حضرت امام روشن و اشکار ساخت . نشریه راه نو ولایت مطلقه فقیه را انکار میکرد و فقه را فاقد توانایی در تدبیر حکومت معرفی میکرد. از طرف دیگر وی مروج اندیشه دموکراسی لیبرال و سکولاریسم بود. مطالب ذیل از نشریه راه نو نقل میگردد که نشانه اهداف و افکار منحرف وضد حکومت دینی گنجی و همفکران اوست.
(( دین اسلام آن طور که در بسط تاریخی خودش را نشان داده است نظامهایی که در همه عصر ها بتوان با آن زندگی کرد نداشته است و هیچ دینی نمی تواند چنان نظامهایی داشته باشد.))6
((علم فقه و تعیین حلال و حرام فقهی نمی تواند برنامه حکومت را معین کند.))7
((این تعبیر که مدیریت دینی در دنیای امروز ممکن است تعبیری ایدئولوژیک و بی معناست. ))8
((آیت الله خویی :: در عصر غیبت ولایت برای فقیه با هیچ دلیلی اثبات نمی شود. ))9
((عدالت اجتماعی را چیزی بجز فرمولی پوچ نمی دانم که عادتا برای طرح ادعایی خاص بدون اقامه هیچ دلیلی به کار می رود.))10
((ولایت فقیه بر مردم در حوزه عمومی اجماعی نیست. ))11
((ولایت انتصابی مطلقه فقیه بر مردم فاقد مستند معتبر نقلی (روایات آیات و اجماع ) است برای اثبات آن چاره ای جز مراجعه به ادله عقلی نداریم)) 12
گنجی و قتلهای زنجیره ای
وقوع قتل های زنجیره ای در آذرماه سال 1377 بحرانی در مطبوعات ایران ایجاد کرد. تا زمانی که معلوم نشده بود عامل قتلهای زنجیره ای نیروهای وزارت اطلاعات هستند، اطلاعات جسته و گریخته ای که چندان جدی نمی نمود در مطبوعات منتشر شده بود، اما بتدریج این موضوع آشکار شد. اطلاعیه وزارت اطلاعات وتایید موضوع یک انفجار مطبوعاتی به دنبال داشت. اکبر گنجی پیشرو تر از سایر روزنامه نگاران به پیگیری خبرهای قتل های زنجیره ای پرداخت. او ابتدا به فاش کردن قتلهای زنجیره ای پرداخت و آنگاه تلاش کرد تا به کشف عوامل اصلی قتلهای زنجیره ای بپردازد. گنجی و همفکرانش تلاش داشتند خاتمی را تحت فشار قرار دهند تا او به اهداف مغرضانه آنها درا فشای قتلهای زنجیره ای کمک کند. معروف است که وقتی برخی از کسانی که می خواستند خاتمی در آن دوران به فاش کردن رازهای قتلهای زنجیره ای کمک کند، با رئیس جمهور وقت ملاقات کرده بودند، وی گفته بود که این آقایان گنجی و باقی از من انتظار دارند همه کسانی که از مشروطه تا به حال کشته شده اند، مجازات کنم. اکبر گنجی در روز 29 دی ماه 1378 با انتشار مقاله « عالیجناب سرخپوش» در روزنامه صبح امروز جنگ خود را که تا آن روزها در حد فلاحیان، وزیر سابق اطلاعات پیش برده بود، به سطحی بالاتر کشاند. او در اولین جمله مقاله نوشت « آقای هاشمی رفسنجانی و بیت محترمشان تصویری پارادوکسیکال از ایشان به تصویر می کشند.» در این مقاله او هاشمی رفسنجانی را تحت فشاری گذاشته بود تا یا بپذیرد که قتلهای زنجیره ای با اجازه او رخ داده است، یا چنان بگوید که معلوم شود عامل تعیین کننده این قتلها رهبری حکومت بوده است. چاپ این مقاله از سوی دیگر برای بسیاری از رهبران میانه روی اصلاحات بهت آور بود. آنان نمی خواستند در فاصله یک ماه مانده به انتخابات مجلس ششم هاشمی رفسنجانی را که اگر رو در روی اصلاحات نبود، حداقل با اصلاح طلبان درگیر نبود و اکثر نیروهای مهم اصلاح طلبان و کابینه خاتمی به نوعی از کارگزاران او بودند، رودرروی اصلاحات قرار دهند. این مقاله رفسنجانی و کارگزاران را قربانی جنگ انتخاباتی کرد.. انتخابات مجلس ششم با پیروزی کامل لیست مطبوعات اصلاح طلب و انتخاب هاشمی رفسنجانی که تا پیش از آن همیشه اولین منتخب تهران بود در جایگاه سی ام منتخبین، پایان یافت. چند روز پس از اعلام نتایج انتخابات هاشمی رفسنجانی که جایگاه مناسبی در میان منتخبین تهران نداشت از نمایندگی مجلس استعفا داد.گنجی و همفکرانش از جریان قتلهای زنجیره ای برای متهم کردن حکومت اسلامی به خشونت و عدم آزادی بیان نهایت استفاده راکردند . در واقع عمل جنایت آمیز چند عنصر خودسر در وزارت اطلاعات که در واقع ضربه به حیثیت نظام بود دستاویز مناسبی برای امثال اکبر گنجی بود تا نظام اسلامی را به استبداد و فاشیسم دینی متهم نمایند.13
اکبر گنجی و کنفرانس برلین
اکبر گنجی همراه با گروهی از نویسندگان اصلاح طلب دینی و برخی از نویسندگان لائیک کشور با دعوت سبزهای فرانسه در کنفرانس برلین حاضر شدند. ترکیبی که در برلین کنار گنجی نشسته بودند، چنان ترکیب نامتجانسی بودند که تصور همنشینی آنان در یک جلسه تا آن روز غیرممکن بود.کنفرانس برلین یک کنفرانس ضد انقلابی بود که با هدف نزدیکی و پیوند ضد انقلاب اپوزیسیون و اصلاح طلبان درون نظام در دوره خاتمی توسط حزب سبز آلمان برگزار گردید. فضای غالب این کنفرانس یک فضای ضد نظام بود و انتظار نمی رفت کسانی که داعیه اصلاح طلبی دارند و دردرون نظام اسلامی هم دارای جایگاه قانونی هشتند دراین کنفرانس شرکت نمایند. اما کسانی چون اکبر گنجی ، جمیله کدیور، یوسفی اشکوری ، عزت الله سحابی ، علی افشاری ، علیرضا علوی تبار ، در این کنفرانس شرکت کردند و همراه با ضد انقلابیون خارج نشین در ضدیت با دین وولایت فقیه سخنرانی کردند. مینا اوحدی که سازمان دهنده تجمع ضد انقلاب در بیرون کنفرانس وعضو کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری بود در این کنفرانس کفت:
(( اعلام می کنم جمهوری اسلامی رفتنی است و تقلاهای جبهه دوم خرداد بیهوده است. )) 14
اکبر گنجی در این کنفرانس از اصلاحات دفاع کرد و حکومت را نظامی اصلاح پذیر خواند و گفت:
«کسانی این رژیم را ذاتا یک رژیم اصلاح ناپذیر می دانند و به دنبال آنند که با تروریسم این رژیم را براندازند. اما به گمان من رژیم جمهوری اسلامی ایران، رژیمی اصلاح پذیر است و شاهد مدعای من انتخابات ریاست جمهوری در سال 1376، انتخابات شوراها در سال 1377 و انتخابات مجلس شورای اسلامی در سال 1378 می باشد. علاوه بر اینها حضور مطبوعات متنوع، نشر کتاب، بهبود وضعیت حقوق بشر، تحمل مخالفان و فعالیتهایشان برخی دیگر از شواهدی است که نشانگر اصلاحات در ایران است.....در واقع انتخابات، روز قیامت و روز داوری درباره حاکمان است. اگر کسانی بخواهند به روشهایی غیر از گفت و گو و رایزنی جمعی به اهداف خود دست بیایند، به راه بیهوده ای می روند که هیچ گاه به دموکراسی هم دست نخواهد یافت.... در قانون اساسی ایران نهاد رهبری انقلاب اختیاراتش محدود است. یک مجلس نظارتی هم که منتخب مردم است می تواند وی را عزل کند. این ابزار تا به حال بکار گرفته نشده است. تا کنون رهبر انقلاب خود را بالاتر از قانون و قانون اساسی قرار داده است و حال ما خواسته ایم در محدوده قانون اساسی عمل شود. آقای خامنه ای هم با این امر موافقت دارد. ما در چارچوب قانون اساسی فعلی هم می توانیم یک نظام کاملا دموکراتیک در ایران برقرار کنیم. ... ما نظرات امام خمینی را به گونه ای بازخوانی می کنیم که با دموکراسی سازگار باشد....»15
سخنان گنجی در واقع نوعی امید بود که گنجی به ضد انقلابیون میداد که اصلالح طلبان درصددند اصلاحات مورد نظر آنان را در کشور ایجاد کنند. این سخنان گنجی نه تنها جمعیت را ضد انقلاب را ، آرام نکرد، بلکه آنان را خشمگین تر نیز کرد. چرا که آنان با اساس نظام اسلامی مشکل داشتند و تلاس اصلاح طلبان برای تبدیل معاند به مخالف حرف مفت بود. در این کنفرانس درحال سخنرانی اکبر گنجی یک زن و مرد جلو دوربین بصورت لخت مادر زاد ظاهرشدند وبه رقص وپایکوبی پرداختند و اعلام داشتند که ما این گونه آزادی را طلب می نماییم. فلیم این کنفرانس و فضاحت های آن همان زمان از صدا وسیمای جمهوری اسلامی پخش گردید.
ادامه دارد.
منابع
1- دایره المعارف اینترنتی ویکیپدیا
2- سایت روز آن لاین http://www.roozonline.com
3- سایت روز آن لاین http://www.roozonline.com
4- دایره المعارف اینترنتی ویکیپدیا
5- روزنامه صبح امروز – 24فروردین 1378
6- ماهنامه راه نو صاحب امتیاز و مدیر مسئول اکبر گنجی – شماره 19 7 شهریور 1377- مقاله قرائت رسمی از دین بحرانها چالشها راه حلها در گفتگو با محمد مجتهد شبستری
7- ماهنامه راه نو صاحب امتیاز و مدیر مسئول اکبر گنجی – شماره 19 7 شهریور 1377- مقاله قرائت رسمی از دین بحرانها چالشها راه حلها در گفتگو با محمد مجتهد شبستری
8- ماهنامه راه نو صاحب امتیاز و مدیر مسئول اکبر گنجی – شماره 19 7 شهریور 1377- مقاله قرائت رسمی از دین بحرانها چالشها راه حلها در گفتگو با محمد مجتهد شبستری
9- ماهنامه راه نو صاحب امتیاز و مدیر مسئول اکبر گنجی – شماره 21- 7 شهریور 1377- ص16
10- ماهنامه راه نو صاحب امتیاز و مدیر مسئول اکبر گنجی – شماره 19 -7 شهریور 1377- ص9
11- ماهنامه راه نو صاحب امتیاز و مدیر مسئول اکبر گنجی – شماره 19- 7 شهریور 1377- بررسی ادله نقلی ولایت فقیه – محسن کدیور
12- ماهنامه راه نو صاحب امتیاز و مدیر مسئول اکبر گنجی – شماره 19 7- شهریور 1377- بررسی ادله نقلی ولایت فقیه – محسن کدیور
13- روزنامه صبح امروز – 29 دی 1378
14- دو هفته نامه صبح- شماره 118 -14 اردیبهشت 1379
15- روز آن لاین http://www.roozonline.com
اکبر گنجی و همجنس گرایی
اکبر گنجی که دارای تفکر محض لیبرالیستی است ، براساس همین مبانی لیبرالیستی از مظاهر فساد و تباهی انسان که توسط انسان انجام میپذیرد دفاع می نماید و این عمل غیر انسانی و کثیف را که حتی در میان حیوانات دیده نمی شود به عنوان یک رفتار انسانی به رسمیت شناخته و از آن دفاع میکند . وی در مقاله ای به نام (( همجنس گرایی اقلیتی ناحق وفاقد حقوق)) كه مستقیما در پاسخ به آرای «محسن كدیور» درباره عدم جواز عقلی و شرعی همجنسگرایی در روشنفكری دینی نوشته شده پس از ذكر آرای او مینویسد:
((كدیور میگوید مجازات شدید همجنسگرایان از احكام ثابت و دائمی شرعی است. ملاك و معیار تمایز احكام موقت از دائمی چیست تا بر اساس آن ملاك گفته شود مسألهای جزو احكام دائمی اسلام است؟كدیور میگوید مسلمانی مطلقاً با همجنسگرایی نمیسازد. ملاك و معیار مسلمانی چیست تا بر مبنای آن ملاك بفهیمم چه چیز با مسلمانی سازگار است و چه چیز ناسازگار؟………
كدیور همجنسگرایی را امری غیرعقلانی، غیرانسانی، انحراف از مسیر صحیح بشری و تأسف بار به شمار میآورد. اما هیچ دلیلی برای موجه كردن مدعای خود ارائه نمیكند. پرسش این است: مسیر صحیح بشری چیست؟ مگر فقط یك راه صحیح وجود دارد كه بشریت باید آن را طی كند؟ آیا نفی پلورالیسم و قبول انحصار گرایی معرفتی و اجتماعی لازمهی منطقی این مدعا نیست؟
تا آنجا كه من میفهمم، هر رفتاری كه از آدمیان سر میزند (خوب و بد) عملی انسانی است؛ نه غیرانسانی یا حیوانی. انسان همان موجودی است كه در تاریخ خود را محقق كرده (انسان واقعی مطابق تعاریف پسینی( نه انسانی آرمانی كه وجود خارجی ندارد (انسان خیالی مطابق تعاریف پیشینی( .........همجنسگرایی همان قدر انسانی است كه ناهمجنسگرایی. عدالتورزی همان قدر انسانی است كه ظلم و بیداد. با این تفاوت كه عدالت از نظر اخلاقی فضیلت است و ظلم رذیلت.))17
اکبر گنجی و جنبش سبز
اکبر گنجی که بعد آزادی از زندان به دامن غرب همان آبشخور فکری خود پناه برده است یکی از سران گرداننده انقلاب مخملی در جریان انتخابات ریاست جمهوری دهم بوده است وی که فبلا با نوشتن مانفیست جمهوری خواهی اهداف و راه اصلی جنبش سبز را ترسیم کرده بود با آغاز انتخابات ریاست جمهوری تلاشهای وسیعی را در عرصه مطبوعات و رسانه های ماهوارهای برای زیر سئوال بردن انتخابات در ایران انجام داد. این اعمال برای ایجاد جو روانی و زمینه سازی برای اغتشاشات و ناآرامی ها بعد از انتخابات بود. وقتی با اقدامات غیرقانونی و ساختارشکنانه بعضی از کاندیداهای ریاست جمهوری فضا ملتهب گردیده و اغتشاشات آغاز گردید افرادی مثل اکبر کنجی تلاش نمودند تا از این آب گل آلود ماهی بگیرند لذا اقداماتی را در خارج از کشور در جهت هدایت و حمایت از جنبش سبز انجام دادند.
تحصن در برابر مقر سازمان ملل: اولین اقدام در این زمینه که با پشتوانه رسانهای قوی توسط حامیان صهیونیستی همراه بود, تحصن در مقابل مقر سازمان ملل متحد در نیویورک بود. این اقدام توسط عنصر معلوم الحالی چون اکبر گنجی - که پیش از این با نفی الهی بودن قرآن کریم تا مرز ارتداد پیش رفته است - مدیریت شد. به دعوت اکبر گنجی از روز چهارشنبه ۳۱ تیر تا ۲ مرداد ماه (۲۲ تا ۲۴ جولای)، تعدای از ضد انقلابیون فراری در مقابل مقر سازمان ملل متحد در نیویورک به اعتصاب غذا دست زدند.
در فراخوان مشترک اکبر گنجی و 26 شخصیت ضد انقلاب دیگر که در تاریخ 21/4/88 صادر شده، آمده است:
((مردم شریف ایران با حضور گسترده خود در انتخابات ۲۲ خرداد نشان دادند که علی رغم نقایص اساسی نظام انتخاباتی در ایران ترجیح می دهند که سرنوشت خود را به شیوه های مسالمت آمیز و دموکراتیک تغییر دهند. متأسفانه دولت حاکم بر ایران حق مشارکت مؤثر شهروندان ایرانی را در تعیین سرنوشت شان پاس نداشت و با تقلبی گسترده این حق اساسی مردم ایران را به نحو گسترده نقض کرد، و آشکارا علیه مردم خود دست به کودتا زد.
و تأسف بیشتر آنکه دولت برآمده از کودتا در برابر موج اعتراضات گسترده اما آرام و صلح جویانه مردم نسبت به نقض آشکار حقوق اساسی شان دست به سرکوبی بسیار خشونت آمیز و بیرحمانه زده است و شمار زیادی از فعالان سیاسی، روشنفکران، روزنامه نگاران، و مردم عادی در خیابانها را بر خلاف رویه های قانونی بازداشت و راهی سلولهای انفرادی کرده است، و بنا به اطلاعات موثق آنها را تحت انواع فشارهای شدید روحی و جسمانی قرار می دهد تا به جرائم ناکرده اعتراف کنند.
ما امضاکنندگان این نامه برای اعلام پشتیبانی از جنبش سبز مردم ایران، محکوم کردن تقلب گسترده درانتخابات، سرکوب بی رحمانه اعتراضات مردمی، و بازداشت غیرقانونی صدها شهروند و فعال سیاسی و اجتماعی در ایران به مدّت سه روز از ۳۱ تیر تا ۲ مرداد ماه (۲۲ تا ۲۴ جولای) در برابر مقر سازمان ملل متحد در نیویورک دست به اعتصاب غذا خواهیم زد تا صدای مظلومیت مردم شریف ایران زمین را به گوش جهانیان برسانیم، و از اعضای مسؤول جامعه جهانی بخواهیم که مصرانه و بجدّ از دولت جمهوری اسلامی بخواهند که تمامی بازداشت شدگان را بسرعت و بدون هیچ قید و شرطی آزاد نمایند. با توجه به وضعیت نگران کننده ی در معرض خطر بودن جان و سلامتی بازداشت شدگان اخیر، خواستار دیدار نماینده ی دبیر کل سازمان ملل متحد با بازداشت شدگان و آزادی فوری نامبردگان هستیم.)) 18
در پایان از ایرانیان مقیم آمریکا خواسته شده بود تا به این تجمع بپیوندند.
اکبر گنجی همچنین در گفتگو با رادیو فردا درباره اهداف برگزاری اعتصاب غذا در مقابل سازمان ملل متحد گفت:
((ما برای اینکه صدای اعتراض مردم ایران و زندانیها را به گوش جهان برسانیم، تصمیم گرفتیم یک اعتصاب غذای سه روزه در برابر مقر سازمان ملل در نیویورک برگزار کنیم. خواست اصلی ما محکوم کردن سرکوب ها، بازداشتها و شکنجه در ایران است و خواستار آزادی سریع تمامی بازداشت شدهها و تمام زندانیان سیاسی- عقیدتی هستیم.)) 19
پس از انتشار خبر تجمع، موجی از فعالیت رسانهای برای بزرگنمایی این تجمع چندین نفره صورت گرفت و تلاش شد تمامی مخالفین از بازیگران و خوانندگان فاسد رژیم پهلوی تا ضد انقلابیون به نام, و حتی روشنفکران وابسته و قلم بدستان دیروز روزنامههای زنجیرهای که امروز به دامن غرب پناهنده شدهاند را در جبههای واحدگردهم آورده و بر علیه نظام اسلامی و رای 40 میلیونی ملت متحد سازند.
"گوگوش" خواننده فاسد دوران پهلوی، "ابی" خواننده منحرف، "شهره آغداشلو" بازیگر فاسد، "فرامرز اصلانی" خواننده و آهنگساز، "شهیار قنبری" شاعر و ترانه سرا، " شیرین عبادی"، "سیمین بهبهانی"، "اسماعیل خویی"، "داریوش اقبالی"؛ "رضا براهنی", "رضا فانی"، "عبدالعلی رضایی"، "بنا عزیزی"، "شیرین نشاط"، "فرامز اصلانی"، و ... عناصر معلوم الحال دیگری بودند که در این مراسم حاضر شده و حمایت خود را از این جمع چندین نفره اعلام کردند.
نکته قابل توجه در مورد این تجمع اینکه در حالی که میلیونها ایران در آمریکا زندگی میکنند و علیرغم تبلیغات و اطلاعرسانی وسیعی که توسط رسانههای آمریکایی از این تجمع صورت گرفته بود، تنها تعداد معدودی که آمار آنها از چند ده نفر تجاوز نمیکرد، آن هم بطور پراکنده در مراسم حضور یافتند
- نامه به کمیساریای عالی حقوق بشر: یکی دیگر اقدامات اکبر گنجی نوشتن نامه ای خطاب به خانم "ناوانتم پیلی" کمیساریای عالی حقوق بشر" سازمان ملل متحد است که مملو از اتهامات ناروا علیه مسئولین نظام اسلامی است و نشان از آن دارد که اکبر گنجی وسایر تنظیم کنندگان آن دلی سرشار از کینه نسبت به جمهوری اسلامی داشته و بطور کامل در خدمت بیگانگان و دشمنان انقلاب اسلامی قرار گرفتهاند.
در بخشی از این نامه(19/5/88) که در حالتی فراخوان از ایرانیان سراسر جهان خواسته شده است تا پای آن را امضا نمایند, آمده است:
((این رژیمی است که به طور سازمان یافته مخالفان و منتقدان را بازداشت و در سلول های انفرادی سپاه پاسداران، وزرات اطلاعات، نیروی انتظامی، حفاظت اطلاعات قوه ی قضائیه، سازمان زندانها و بسیج شکنجه می کند. این رژیمی است که زنان را به دلیل درخواست برابری حقوقی با مردان بازداشت و مجبور به اعتراف به جرائم ناکرده میکند. این رژیمی است که نقض نهادینه و گسترده ی حقوق همه ی اقشار از جمله ی کارگران، دانشجویان، معلمان، جوانان و هنرمندان و نویسندگان و روزنامه نگاران را به اعمال جاری دولت تبدیل کرده است. این رژیمی است که به باور میلیون ها ایرانی در انتخابات اخیر ریاست جمهوری رأی مردم را ربود، آنها را مورد ضرب و شتم قرار داد، دهها تن را به شهادت رساند، هزاران تن را بازداشت و در سلول های انفرادی تحت فشارهای جسمی و روانی قرار داده است که به مرگ برخی از زندانیان منجر شده است.))20
.
نویسندگان وابسته و وطن فروش در ادامه جهت وارد ساختن فشارهای بین المللی به جمهوری اسلامی, خواستار جلوگیری از ورود رئیس جمهوری ایران زمین به نشست سالیانه مجمع عمومی سازمان در سپتامبر پیش رو(شهریور 1388) می شود. این خائنین به وطن، کار را به آنجا میرساند که حتی جلوتر از رژیم صهیونیستی خواستار معرفی سران نظام اسلامی به عنوان "جنایت کار" شده و دستگیری و بازداشت رئیس جمهوری 5/24 میلیونی ملت ایران را از دشمنان وطن خواستار میگردند. در این باره در متن این نامه آمده است:
((ما از شما درخواست می کنیم تا پرونده ی نقض برنامه ریزی شده و گسترده ی حقوق اساسی مردم ایران را به شورای امنیت بسپارید تا شورا پرونده ی سران رژیم را به عنوان “جنایت علیه بشریت” تصویب کرده و به دادگاه بین المللی کیفری ارسال نماید. مطابق قانون اساسی ایران، رئیس جمهور شخص دوم کشور و مجری قانون اساسی است. احمدی نژاد در سرکوب مردم ایران نقش مستقیم داشته و دارد. به همین دلیل، ما درخواست می کنیم تا محمود احمدی نژاد، و دیگر افرادی را که در سرکوب مردم نقش مستقیم داشته و دارند، به محض خروج از ایران بازداشت و به دست عدالت بسپارید.)) 21
اکبر گنجی که این بار هم نقش محوری در این اقدام تبلیغی را برعهده دارد در گفتگو با خبرنگار دویچهوله درباره چگونگی تنظیم این نامه میگوید:
((پس از موفقیت برنامهجمعی اعتصاب غذا مقابل سازمان ملل، دوستان قرار گذاشتند فعالیتهای جمعی دیگری در این راستا داشته باشیم تا همه ایرانیان بتوانند با تنوع و تکثر برای رعایت حقوق بشر در ایران تلاش کنند. این رژیم به صورت سازمانیافته و برنامه ریزی شده، گروههای اجتماعی را سرکوب میکند و طبق اساسنامه دیوان کیفری لاهه، سرکوبهایی از این دست، جنایت علیه بشریت به شمار میرود.)) 22
وی ناامید از به ثمر رسیدن اینگونه اقدامات خائنانه در ضربه زدن به جایگاه و اعتبار جهانی نظام اسلامی در پاسخ به این سوال خبرنگار که "وقتی منافع سیاسی و اقتصادی بسیاری کشورها ایجاب میکند که کاری به دولت ایران نداشته باشند، چه چشمانداز امیدوارکنندهای برای این فعالیتها میتوان متصور شد؟" میگوید:
((ما در دنیای تراژیکی زندگی میکنیم که عدالت در آن به خصوص در روابط بینالملل وضع نامناسبی دارد. اما اینکه عدالت به امری واقعی در روابط بینالمللی تبدیل نشده، باعث نمیشود ما خواست عدالت را کنار بگذاریم.)) 23
نامه به دبیرکل سازمان ملل: آخر نمونه از این دست اقدامات وطن فروشان بیخانمانی که زندگی در غرب را به بهای خیانت به ملت برگزیدهاند, نوشتن نامهای تکراری این بار به آقای "بان کی مون" دبیرکل سازمان ملل بود. این نامه بعد از یک ماه لابیگری و دریوزگی، به امضای تعدادی از اساتید دانشگاههای آمریکا و اروپا رسیده است و این در حالی است که اغلب آنها اطلاعات صحیحی از وضعیت سیاسی کشور ایران نداشته و اذهان آنها با اخبار نادرست منتقل شده توسط افرادی منحرفی چون اکبرگنجی و محسن سازگارا شکل گرفته است.
گنجی در این نامه خواستههای 6 گانه خود از دبیرکل سازمان ملل را بیان میدارد. این خواسته ها که نشان از ماهیت وطن فروشانه گنجی دارد, عباراتی است که حتی از زبان بسیاری از دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامی نیز بطور رسمی بیان نگردیده است. اینکه چطور چنین درخواستهایی از زبان یکی از فعالان جبهه دوم خرداد بیان میشود و واکنشی از سوی سران این جریان مشاهده نمیشود, به خوبی حکایت از اغراض پنهان سران کودتای سبز دارد. این خواستهها به شرح زیر است:
«۱- تشکیل یک کمیته بین المللی حقیقت یاب به منظور بررسی فرآیند رأی گیری، شمارش آرا و اعلام نتایج موارد تقلب و دستکاری در آرای مردم.
۲- اعمال فشار به دولت ایران جهت ابطال انتخابات تقلبی و برگزاری انتخابات آزاد،رقابتی و منصفانه زیر نظر سازمان ملل متحد.
۳- اعمال فشار به دولت ایران جهت آزادی کلیه زندانیان اعتراض های اخیر.
۴- اعمال فشار به دولت ایران جهت رفع توقیف از رسانه های تعطیل شده در روزهای اخیر، و به رسمیت شناختن حق مردم ایران در زمینه آزادی اظهار نظر و اعتراض مسالمت آمیز به نتایج انتخابات اخیر.
۵- اعمال فشار به دولت ایران جهت ممانعت از هرگونه سرکوب و اعمال خشونت علیه مردم ایران.
۶- به رسمیت نشناختن دولت کودتایی احمدی نژاد و عدم همکاری با آن از سوی تمامی دولت ها و مجامع بینالمللی.» 24
اکبر گنجی درپی سلسله اقدامات خائنانه خود همراه با افردی همچون محسن کدیور- عطاء الله مهاجرانی - اقدام به صدور بیانیه مشترک نمودند و خود را اعضاء اتاق فکر جنبش سبز معرفی کردند این یعنی اینکه مبانی فکری جنبش سبز را آنان تعیین میکنند. البته چند روز بعد از صدور این بیانیه ، انکار امام زمان(عج) و نفی معصومیت ائمه (ع) توسط گنجی در مصاحبه با شبکه امریکایی بی بی سی موجب رسوایی هرچه بیشتر این جریان گردید. این انکار نشان میدهد که این جمع که خود را اعضای اتاق فکر جنبش سبز میدانند چقدر به مبانی دینی واصول اساسی اسلام اعتقاد دارند.
اکبرگنجی که ً اظهاراتش علیه مهدویت موجب رسوایی هرچه بیشتر جنبش سبز گردید . با انتشار مقالهای در وب سایت بیبیسی ادعاهای بیپایهای را علیه حضرت امام خمینی(ره) عنوان کرد. وی در این یادداشت اهانتآمیز، با تفسیر به رأی و تأویلهای غیرعلمی و غیرمنطقی از بیانات امامخمینی(ره) به زعم خود تطورات اندیشهای ایشان را مورد بررسی قرار داده و با اعلام مرگ خدا(!) ادعا کرده: آیتالله خمینی دولت را جانشین خدا کرد.
گنجی در این یادداشت ضمن رد هر گونه نسبت بین امام خمینی(ره) و فرقه سبز، تصریح کرده:
(( آیتالله خمینی که ولایت فقیه را تئوریزه میکرد، مقتدای فقهای سنتی است. آیتالله خمینی که ولایت مطلقه فقیه را تئوریزه و آن را به خدای جدید تبدیل ساخت، مطلوب پیروان و مریدان آیتالله علی خامنهای است و این دو آیتالله تنها نمیتوانند الگوی جنبش سبز باشند 25((
17- http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8704070448 خبر گزاری فارس نیوز
18- "بیانیه اعلام و دعوت به اعتصاب غذا در برابر سازمان ملل"، سایت اکبرگنجی، 21/4/88
19-بهروز کارونی، گفتگو با اکبر گنجی، سایت رادیو فردا، 20/4/88.
20- فراخوان به مجازات آمران سرکوب و مصاحبه های مرتبط"، سایت اکبر گنجی، 19/5/88.
21- فراخوان به مجازات آمران سرکوب و مصاحبه های مرتبط"، سایت اکبر گنجی، 19/5/88.
22- مصاحبه با دویچه وله: فراخوان به مجازات آمران سرکوب"، .www.dw-world.de
23- مصاحبه با دویچه وله: فراخوان به مجازات آمران سرکوب"، .www.dw-world.de
24-"متن کامل نامه اکبر گنجی به بان کی مون (۲۰۰۹)"، سایت اکبر گنجی, 21/5/88.
25- http://www.khabaronline.ir/news-39096.aspx سایت خبر انلاین
اکبر گنجی که دارای تفکر محض لیبرالیستی است ، براساس همین مبانی لیبرالیستی از مظاهر فساد و تباهی انسان که توسط انسان انجام میپذیرد دفاع می نماید و این عمل غیر انسانی و کثیف را که حتی در میان حیوانات دیده نمی شود به عنوان یک رفتار انسانی به رسمیت شناخته و از آن دفاع میکند . وی در مقاله ای به نام (( همجنس گرایی اقلیتی ناحق وفاقد حقوق)) كه مستقیما در پاسخ به آرای «محسن كدیور» درباره عدم جواز عقلی و شرعی همجنسگرایی در روشنفكری دینی نوشته شده پس از ذكر آرای او مینویسد:
((كدیور میگوید مجازات شدید همجنسگرایان از احكام ثابت و دائمی شرعی است. ملاك و معیار تمایز احكام موقت از دائمی چیست تا بر اساس آن ملاك گفته شود مسألهای جزو احكام دائمی اسلام است؟كدیور میگوید مسلمانی مطلقاً با همجنسگرایی نمیسازد. ملاك و معیار مسلمانی چیست تا بر مبنای آن ملاك بفهیمم چه چیز با مسلمانی سازگار است و چه چیز ناسازگار؟………
كدیور همجنسگرایی را امری غیرعقلانی، غیرانسانی، انحراف از مسیر صحیح بشری و تأسف بار به شمار میآورد. اما هیچ دلیلی برای موجه كردن مدعای خود ارائه نمیكند. پرسش این است: مسیر صحیح بشری چیست؟ مگر فقط یك راه صحیح وجود دارد كه بشریت باید آن را طی كند؟ آیا نفی پلورالیسم و قبول انحصار گرایی معرفتی و اجتماعی لازمهی منطقی این مدعا نیست؟
تا آنجا كه من میفهمم، هر رفتاری كه از آدمیان سر میزند (خوب و بد) عملی انسانی است؛ نه غیرانسانی یا حیوانی. انسان همان موجودی است كه در تاریخ خود را محقق كرده (انسان واقعی مطابق تعاریف پسینی( نه انسانی آرمانی كه وجود خارجی ندارد (انسان خیالی مطابق تعاریف پیشینی( .........همجنسگرایی همان قدر انسانی است كه ناهمجنسگرایی. عدالتورزی همان قدر انسانی است كه ظلم و بیداد. با این تفاوت كه عدالت از نظر اخلاقی فضیلت است و ظلم رذیلت.))17
اکبر گنجی و جنبش سبز
اکبر گنجی که بعد آزادی از زندان به دامن غرب همان آبشخور فکری خود پناه برده است یکی از سران گرداننده انقلاب مخملی در جریان انتخابات ریاست جمهوری دهم بوده است وی که فبلا با نوشتن مانفیست جمهوری خواهی اهداف و راه اصلی جنبش سبز را ترسیم کرده بود با آغاز انتخابات ریاست جمهوری تلاشهای وسیعی را در عرصه مطبوعات و رسانه های ماهوارهای برای زیر سئوال بردن انتخابات در ایران انجام داد. این اعمال برای ایجاد جو روانی و زمینه سازی برای اغتشاشات و ناآرامی ها بعد از انتخابات بود. وقتی با اقدامات غیرقانونی و ساختارشکنانه بعضی از کاندیداهای ریاست جمهوری فضا ملتهب گردیده و اغتشاشات آغاز گردید افرادی مثل اکبر کنجی تلاش نمودند تا از این آب گل آلود ماهی بگیرند لذا اقداماتی را در خارج از کشور در جهت هدایت و حمایت از جنبش سبز انجام دادند.
تحصن در برابر مقر سازمان ملل: اولین اقدام در این زمینه که با پشتوانه رسانهای قوی توسط حامیان صهیونیستی همراه بود, تحصن در مقابل مقر سازمان ملل متحد در نیویورک بود. این اقدام توسط عنصر معلوم الحالی چون اکبر گنجی - که پیش از این با نفی الهی بودن قرآن کریم تا مرز ارتداد پیش رفته است - مدیریت شد. به دعوت اکبر گنجی از روز چهارشنبه ۳۱ تیر تا ۲ مرداد ماه (۲۲ تا ۲۴ جولای)، تعدای از ضد انقلابیون فراری در مقابل مقر سازمان ملل متحد در نیویورک به اعتصاب غذا دست زدند.
در فراخوان مشترک اکبر گنجی و 26 شخصیت ضد انقلاب دیگر که در تاریخ 21/4/88 صادر شده، آمده است:
((مردم شریف ایران با حضور گسترده خود در انتخابات ۲۲ خرداد نشان دادند که علی رغم نقایص اساسی نظام انتخاباتی در ایران ترجیح می دهند که سرنوشت خود را به شیوه های مسالمت آمیز و دموکراتیک تغییر دهند. متأسفانه دولت حاکم بر ایران حق مشارکت مؤثر شهروندان ایرانی را در تعیین سرنوشت شان پاس نداشت و با تقلبی گسترده این حق اساسی مردم ایران را به نحو گسترده نقض کرد، و آشکارا علیه مردم خود دست به کودتا زد.
و تأسف بیشتر آنکه دولت برآمده از کودتا در برابر موج اعتراضات گسترده اما آرام و صلح جویانه مردم نسبت به نقض آشکار حقوق اساسی شان دست به سرکوبی بسیار خشونت آمیز و بیرحمانه زده است و شمار زیادی از فعالان سیاسی، روشنفکران، روزنامه نگاران، و مردم عادی در خیابانها را بر خلاف رویه های قانونی بازداشت و راهی سلولهای انفرادی کرده است، و بنا به اطلاعات موثق آنها را تحت انواع فشارهای شدید روحی و جسمانی قرار می دهد تا به جرائم ناکرده اعتراف کنند.
ما امضاکنندگان این نامه برای اعلام پشتیبانی از جنبش سبز مردم ایران، محکوم کردن تقلب گسترده درانتخابات، سرکوب بی رحمانه اعتراضات مردمی، و بازداشت غیرقانونی صدها شهروند و فعال سیاسی و اجتماعی در ایران به مدّت سه روز از ۳۱ تیر تا ۲ مرداد ماه (۲۲ تا ۲۴ جولای) در برابر مقر سازمان ملل متحد در نیویورک دست به اعتصاب غذا خواهیم زد تا صدای مظلومیت مردم شریف ایران زمین را به گوش جهانیان برسانیم، و از اعضای مسؤول جامعه جهانی بخواهیم که مصرانه و بجدّ از دولت جمهوری اسلامی بخواهند که تمامی بازداشت شدگان را بسرعت و بدون هیچ قید و شرطی آزاد نمایند. با توجه به وضعیت نگران کننده ی در معرض خطر بودن جان و سلامتی بازداشت شدگان اخیر، خواستار دیدار نماینده ی دبیر کل سازمان ملل متحد با بازداشت شدگان و آزادی فوری نامبردگان هستیم.)) 18
در پایان از ایرانیان مقیم آمریکا خواسته شده بود تا به این تجمع بپیوندند.
اکبر گنجی همچنین در گفتگو با رادیو فردا درباره اهداف برگزاری اعتصاب غذا در مقابل سازمان ملل متحد گفت:
((ما برای اینکه صدای اعتراض مردم ایران و زندانیها را به گوش جهان برسانیم، تصمیم گرفتیم یک اعتصاب غذای سه روزه در برابر مقر سازمان ملل در نیویورک برگزار کنیم. خواست اصلی ما محکوم کردن سرکوب ها، بازداشتها و شکنجه در ایران است و خواستار آزادی سریع تمامی بازداشت شدهها و تمام زندانیان سیاسی- عقیدتی هستیم.)) 19
پس از انتشار خبر تجمع، موجی از فعالیت رسانهای برای بزرگنمایی این تجمع چندین نفره صورت گرفت و تلاش شد تمامی مخالفین از بازیگران و خوانندگان فاسد رژیم پهلوی تا ضد انقلابیون به نام, و حتی روشنفکران وابسته و قلم بدستان دیروز روزنامههای زنجیرهای که امروز به دامن غرب پناهنده شدهاند را در جبههای واحدگردهم آورده و بر علیه نظام اسلامی و رای 40 میلیونی ملت متحد سازند.
"گوگوش" خواننده فاسد دوران پهلوی، "ابی" خواننده منحرف، "شهره آغداشلو" بازیگر فاسد، "فرامرز اصلانی" خواننده و آهنگساز، "شهیار قنبری" شاعر و ترانه سرا، " شیرین عبادی"، "سیمین بهبهانی"، "اسماعیل خویی"، "داریوش اقبالی"؛ "رضا براهنی", "رضا فانی"، "عبدالعلی رضایی"، "بنا عزیزی"، "شیرین نشاط"، "فرامز اصلانی"، و ... عناصر معلوم الحال دیگری بودند که در این مراسم حاضر شده و حمایت خود را از این جمع چندین نفره اعلام کردند.
نکته قابل توجه در مورد این تجمع اینکه در حالی که میلیونها ایران در آمریکا زندگی میکنند و علیرغم تبلیغات و اطلاعرسانی وسیعی که توسط رسانههای آمریکایی از این تجمع صورت گرفته بود، تنها تعداد معدودی که آمار آنها از چند ده نفر تجاوز نمیکرد، آن هم بطور پراکنده در مراسم حضور یافتند
- نامه به کمیساریای عالی حقوق بشر: یکی دیگر اقدامات اکبر گنجی نوشتن نامه ای خطاب به خانم "ناوانتم پیلی" کمیساریای عالی حقوق بشر" سازمان ملل متحد است که مملو از اتهامات ناروا علیه مسئولین نظام اسلامی است و نشان از آن دارد که اکبر گنجی وسایر تنظیم کنندگان آن دلی سرشار از کینه نسبت به جمهوری اسلامی داشته و بطور کامل در خدمت بیگانگان و دشمنان انقلاب اسلامی قرار گرفتهاند.
در بخشی از این نامه(19/5/88) که در حالتی فراخوان از ایرانیان سراسر جهان خواسته شده است تا پای آن را امضا نمایند, آمده است:
((این رژیمی است که به طور سازمان یافته مخالفان و منتقدان را بازداشت و در سلول های انفرادی سپاه پاسداران، وزرات اطلاعات، نیروی انتظامی، حفاظت اطلاعات قوه ی قضائیه، سازمان زندانها و بسیج شکنجه می کند. این رژیمی است که زنان را به دلیل درخواست برابری حقوقی با مردان بازداشت و مجبور به اعتراف به جرائم ناکرده میکند. این رژیمی است که نقض نهادینه و گسترده ی حقوق همه ی اقشار از جمله ی کارگران، دانشجویان، معلمان، جوانان و هنرمندان و نویسندگان و روزنامه نگاران را به اعمال جاری دولت تبدیل کرده است. این رژیمی است که به باور میلیون ها ایرانی در انتخابات اخیر ریاست جمهوری رأی مردم را ربود، آنها را مورد ضرب و شتم قرار داد، دهها تن را به شهادت رساند، هزاران تن را بازداشت و در سلول های انفرادی تحت فشارهای جسمی و روانی قرار داده است که به مرگ برخی از زندانیان منجر شده است.))20
.
نویسندگان وابسته و وطن فروش در ادامه جهت وارد ساختن فشارهای بین المللی به جمهوری اسلامی, خواستار جلوگیری از ورود رئیس جمهوری ایران زمین به نشست سالیانه مجمع عمومی سازمان در سپتامبر پیش رو(شهریور 1388) می شود. این خائنین به وطن، کار را به آنجا میرساند که حتی جلوتر از رژیم صهیونیستی خواستار معرفی سران نظام اسلامی به عنوان "جنایت کار" شده و دستگیری و بازداشت رئیس جمهوری 5/24 میلیونی ملت ایران را از دشمنان وطن خواستار میگردند. در این باره در متن این نامه آمده است:
((ما از شما درخواست می کنیم تا پرونده ی نقض برنامه ریزی شده و گسترده ی حقوق اساسی مردم ایران را به شورای امنیت بسپارید تا شورا پرونده ی سران رژیم را به عنوان “جنایت علیه بشریت” تصویب کرده و به دادگاه بین المللی کیفری ارسال نماید. مطابق قانون اساسی ایران، رئیس جمهور شخص دوم کشور و مجری قانون اساسی است. احمدی نژاد در سرکوب مردم ایران نقش مستقیم داشته و دارد. به همین دلیل، ما درخواست می کنیم تا محمود احمدی نژاد، و دیگر افرادی را که در سرکوب مردم نقش مستقیم داشته و دارند، به محض خروج از ایران بازداشت و به دست عدالت بسپارید.)) 21
اکبر گنجی که این بار هم نقش محوری در این اقدام تبلیغی را برعهده دارد در گفتگو با خبرنگار دویچهوله درباره چگونگی تنظیم این نامه میگوید:
((پس از موفقیت برنامهجمعی اعتصاب غذا مقابل سازمان ملل، دوستان قرار گذاشتند فعالیتهای جمعی دیگری در این راستا داشته باشیم تا همه ایرانیان بتوانند با تنوع و تکثر برای رعایت حقوق بشر در ایران تلاش کنند. این رژیم به صورت سازمانیافته و برنامه ریزی شده، گروههای اجتماعی را سرکوب میکند و طبق اساسنامه دیوان کیفری لاهه، سرکوبهایی از این دست، جنایت علیه بشریت به شمار میرود.)) 22
وی ناامید از به ثمر رسیدن اینگونه اقدامات خائنانه در ضربه زدن به جایگاه و اعتبار جهانی نظام اسلامی در پاسخ به این سوال خبرنگار که "وقتی منافع سیاسی و اقتصادی بسیاری کشورها ایجاب میکند که کاری به دولت ایران نداشته باشند، چه چشمانداز امیدوارکنندهای برای این فعالیتها میتوان متصور شد؟" میگوید:
((ما در دنیای تراژیکی زندگی میکنیم که عدالت در آن به خصوص در روابط بینالملل وضع نامناسبی دارد. اما اینکه عدالت به امری واقعی در روابط بینالمللی تبدیل نشده، باعث نمیشود ما خواست عدالت را کنار بگذاریم.)) 23
نامه به دبیرکل سازمان ملل: آخر نمونه از این دست اقدامات وطن فروشان بیخانمانی که زندگی در غرب را به بهای خیانت به ملت برگزیدهاند, نوشتن نامهای تکراری این بار به آقای "بان کی مون" دبیرکل سازمان ملل بود. این نامه بعد از یک ماه لابیگری و دریوزگی، به امضای تعدادی از اساتید دانشگاههای آمریکا و اروپا رسیده است و این در حالی است که اغلب آنها اطلاعات صحیحی از وضعیت سیاسی کشور ایران نداشته و اذهان آنها با اخبار نادرست منتقل شده توسط افرادی منحرفی چون اکبرگنجی و محسن سازگارا شکل گرفته است.
گنجی در این نامه خواستههای 6 گانه خود از دبیرکل سازمان ملل را بیان میدارد. این خواسته ها که نشان از ماهیت وطن فروشانه گنجی دارد, عباراتی است که حتی از زبان بسیاری از دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامی نیز بطور رسمی بیان نگردیده است. اینکه چطور چنین درخواستهایی از زبان یکی از فعالان جبهه دوم خرداد بیان میشود و واکنشی از سوی سران این جریان مشاهده نمیشود, به خوبی حکایت از اغراض پنهان سران کودتای سبز دارد. این خواستهها به شرح زیر است:
«۱- تشکیل یک کمیته بین المللی حقیقت یاب به منظور بررسی فرآیند رأی گیری، شمارش آرا و اعلام نتایج موارد تقلب و دستکاری در آرای مردم.
۲- اعمال فشار به دولت ایران جهت ابطال انتخابات تقلبی و برگزاری انتخابات آزاد،رقابتی و منصفانه زیر نظر سازمان ملل متحد.
۳- اعمال فشار به دولت ایران جهت آزادی کلیه زندانیان اعتراض های اخیر.
۴- اعمال فشار به دولت ایران جهت رفع توقیف از رسانه های تعطیل شده در روزهای اخیر، و به رسمیت شناختن حق مردم ایران در زمینه آزادی اظهار نظر و اعتراض مسالمت آمیز به نتایج انتخابات اخیر.
۵- اعمال فشار به دولت ایران جهت ممانعت از هرگونه سرکوب و اعمال خشونت علیه مردم ایران.
۶- به رسمیت نشناختن دولت کودتایی احمدی نژاد و عدم همکاری با آن از سوی تمامی دولت ها و مجامع بینالمللی.» 24
اکبر گنجی درپی سلسله اقدامات خائنانه خود همراه با افردی همچون محسن کدیور- عطاء الله مهاجرانی - اقدام به صدور بیانیه مشترک نمودند و خود را اعضاء اتاق فکر جنبش سبز معرفی کردند این یعنی اینکه مبانی فکری جنبش سبز را آنان تعیین میکنند. البته چند روز بعد از صدور این بیانیه ، انکار امام زمان(عج) و نفی معصومیت ائمه (ع) توسط گنجی در مصاحبه با شبکه امریکایی بی بی سی موجب رسوایی هرچه بیشتر این جریان گردید. این انکار نشان میدهد که این جمع که خود را اعضای اتاق فکر جنبش سبز میدانند چقدر به مبانی دینی واصول اساسی اسلام اعتقاد دارند.
اکبرگنجی که ً اظهاراتش علیه مهدویت موجب رسوایی هرچه بیشتر جنبش سبز گردید . با انتشار مقالهای در وب سایت بیبیسی ادعاهای بیپایهای را علیه حضرت امام خمینی(ره) عنوان کرد. وی در این یادداشت اهانتآمیز، با تفسیر به رأی و تأویلهای غیرعلمی و غیرمنطقی از بیانات امامخمینی(ره) به زعم خود تطورات اندیشهای ایشان را مورد بررسی قرار داده و با اعلام مرگ خدا(!) ادعا کرده: آیتالله خمینی دولت را جانشین خدا کرد.
گنجی در این یادداشت ضمن رد هر گونه نسبت بین امام خمینی(ره) و فرقه سبز، تصریح کرده:
(( آیتالله خمینی که ولایت فقیه را تئوریزه میکرد، مقتدای فقهای سنتی است. آیتالله خمینی که ولایت مطلقه فقیه را تئوریزه و آن را به خدای جدید تبدیل ساخت، مطلوب پیروان و مریدان آیتالله علی خامنهای است و این دو آیتالله تنها نمیتوانند الگوی جنبش سبز باشند 25((
17- http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8704070448 خبر گزاری فارس نیوز
18- "بیانیه اعلام و دعوت به اعتصاب غذا در برابر سازمان ملل"، سایت اکبرگنجی، 21/4/88
19-بهروز کارونی، گفتگو با اکبر گنجی، سایت رادیو فردا، 20/4/88.
20- فراخوان به مجازات آمران سرکوب و مصاحبه های مرتبط"، سایت اکبر گنجی، 19/5/88.
21- فراخوان به مجازات آمران سرکوب و مصاحبه های مرتبط"، سایت اکبر گنجی، 19/5/88.
22- مصاحبه با دویچه وله: فراخوان به مجازات آمران سرکوب"، .www.dw-world.de
23- مصاحبه با دویچه وله: فراخوان به مجازات آمران سرکوب"، .www.dw-world.de
24-"متن کامل نامه اکبر گنجی به بان کی مون (۲۰۰۹)"، سایت اکبر گنجی, 21/5/88.
25- http://www.khabaronline.ir/news-39096.aspx سایت خبر انلاین



