خبرنامه دانشجویان ایران:حمید پناهی مدرس موسیقی ندا آقا سلطان تنها کسی است که از دقایقی پیش از حادثه تا زمان مرگ وی در کنار او بوده است.پناهی در گفت و گو با «اعتماد» ضمن بازگویی آخرین دقایق مرگ ندا نکات تازه یی از آنچه در این چهل روز گذشته است را روایت می کند.
به گزارش«خبرنامه دانشجویان ایران»به نقل ازجهان، پناهی در این گفتگو با مرور و تشریح دوباره حادثه کشته شدن ندا می گوید: چند روزی بود به خاطر تجمعات در خیابان کارگر کلاس های ما تشکیل نمی شد. آن روز هم کلاس امکان تشکیل نیافت و ما برای دیدن تظاهرات به خیابان رفتیم. ندا و ما همه خود را تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می دانیم. فکر نمی کنم ندا از طرف راهنمایی و رانندگی هم یک بار جریمه شده باشد.
کمتر از 50 دقیقه. ما در خیابان کارگر شمالی کنار پمپ بنزین رو به روی مسجد امیر(ع) بودیم بعد هم رفتیم داخل خیابان خسروی که اصلاً تظاهراتی نبود. 10 یا 15 نفر بودند که مثل ما در حال بازگشت از تجمع بودند.
من وقتی ندا تیر خورد درگیر انتقال او به بیمارستان شدم و در صحنه حضور نداشتم ولی بعد شنیدم یک نفر را دستگیر کرده اند.
وی با رد شایعات بسیاری که درباره چگونگی و عوامل قتل ندا منتشر شده گفته است: من در این فیلم ها فرد خاصی را ندیدم که اسلحه به دست باشد یا کمین کرده باشد. به همین دلیل ابهام زیادی درباره قتل وجود دارد. من فکر می کردم تیر از جلو شلیک شده اما افرادی که تحقیق می کردند، گفتند تیر از پشت سر شلیک شده است.
آنهایی که می گویند قتل از پیش برنامه ریزی شده است باید به این ابهامات هم پاسخ بدهند که در وهله اول ندا باید یک فعال سیاسی سرشناس یا یک معترض شناخته شده می بود در حالی که هیچ کدام از این موضوعات درباره ندا صدق نمی کند. ندا نه نویسنده بود، نه خطیب بود بنابراین انگیزه سیاسی برای قتل ندا وجود نداشت. یا اینکه باید خصومت شخصی با کسی داشته باشد که به گواه تمام آشنایان و دوستانش او نه تنها با هیچ احدی مشکل نداشت بلکه بسیار مورد توجه دوستانش بود. من علاوه بر اینکه معلم موسیقی ندا بودم از دوستان خانوادگی آنها هستم و در جریان همه مسائل خانوادگی او بودم. اگر مساله یی وجود داشت من هم در جریان بودم.
فکر می کنم کسی که دست به این اقدام زده، فرد عاقلی نبوده است. هر قتلی باید برای ضارب و قاتل منافعی داشته باشد. مرگ ندا چه منفعتی می تواند به قاتل و ضارب برساند.
پناهی همچنین، با تکذیب ادعاهای آرش حجازی و داستان سازی های وی درباره کشته شدن شاگرد خود می می گوید: 10 ، 15 نفر بیشتر در خیابان خسروی حضور نداشتند. کسی هم شعار نمی داد. بعد از این آقای دکتر حجازی در مصاحبه هایشان با رسانه های خارجی گفتند مردم یک نفر را دستگیر کرده اند. من ندیده ام و نمی توانم کسی را محکوم کنم.
پناهی درادامه چگونگی ورود حجازی به این ماجرا را این گونه روایت می کند: ایشان آمد و گفت من پزشک هستم. بعد گفت دستت را بگذار روی محل اصابت تیر و دهانش را باز بگذار. آن موقع نمی دانستم ایشان کیست. بعد ایشان را در فیلم هایی که از او منتشر شد شناختم.