به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ نشست علمی «بحران سوریه در آینه علوم انسانی» با ارایه علیرضا بلیغ، عضو پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی به همت موسسه رسانه ای فکرت برگزار شد.
حمیدرضا مقصودی؛ عضوهیات علمی دانشگاه قم، در این نشست ابراز داشت: انسان مجاهد، فاتح و مقاوم اگر پیوستار اقتصادی نداشته باشد، طبیعتاً سرزمین تثبیت نمیشود. در مورد انسان مجاهد هم به نسبت هر مکتبی جهادی وجود دارد. لذا امروزهنگاه ما در جبهه مقاومت اقتصاد نیست؛ ولی آیا پیوستار اقتصاد دارد یا نه؟ بنده در سوریه و لبنان هیچ اثری از اقتصاد و ایران در جبهه مقاومت ندیدم
حکمرانی اقتصادی ترکیه
تفاوت سطح رفاهی ایران و لبنان یا ایران و سوریه غیر قابل تصور است. حتی اقتصاددانهای ما اطلاعی هم از این ندارند؛ حکمرانی ما حتی اطلاعی از وضعیت اقتصادی سوریه و لبنان ندارد، چه رسد به اینکه احاطهای داشته باشد، چه رسد به اینکه نفوذی داشته باشد، چه رسد به اینکه تذکری داده باشد؛ البته تذکر از جنس حکمرانی وقتی باشد، یک چیز دیگر است و پیوستی از حرکت و قدرت دنبالش است؛ حال این را مقایسه کنید با حرکت اردوغان؛ حرکت اردوغان اقتصادی است حتی اقتصادی که پیوست نظامی هم ندارد؛ بعد ببینید ما در سوریه و عراق فاتحتر هستیم یا اردوغان؛ به این سؤال خیلی باید جدی بپردازیم؛ در لبنان اردوغان فاتحتر است یا ما؟ او با نوک حمله اقتصادی حرکت کرده و آنجا را فرا گرفته و مردمی را با خودش همراه کرده، مردمی که انگیزهها و انگیختههای اقتصادی دارند.
آنها را با خودش همراه کرده. البته ایدئولوژی تکفیر را هم ارتزاق میکند. ولی اینکه این ایدئولوژی را او تولید کرده یا نه محل بحث است؛ باید به آن فکر کرد. ولی میبینی ما در جبهه مقاومت گاهی داریم رخنهپوش اینها میشویم. یعنی زحمت میکشیم سرزمین را بهدست میآوریم و او بدون نیاز به تلاش میآید و سوار میشود و حاکم میشود. مثلا داعش را ما از شمال عراق جمع کردیم، صدها شهید، هزاران شهید دادیم، جبهه مقاومت دههاهزار شهید داده، میبینیم «توتال» فرانسه در اربیل روی چاههای نفت حاکم است. شهادت ما تثبیتکنندهتر است یا حضور اقتصادی «توتال» در آنجا؟ ما ساختار را آزاد میکنیم، زیرساخت را آنها بهدست میگیرند.
فرض کنید یک زمین گندم است، آن را آتش میزنند، ما آتش را خاموش میکنیم، بیرون میرویم و بقیه با کمباین داخل آن میشوند. از استعمار انتظاری جز این نیست. نمیگویم ما کمباین وارد زمین کنیم؛ ما باید چکار کنیم؟ طرح اقتصاد مقاومتی در آنجا چیست؟ طرح ما استعماری نیست، طرح ما چیست؟ تا این لحظه هیچ طرحی نداریم، مگر اینکه بخش خصوصی را ترغیب کنیم در کشورهای همسایه سرمایهگذاری کنند، اینها وسط آتش سرمایهگذاری میکنند؟ آیا «توتال» یک بخش خصوصی است که آنجا سرمایهگذاری میکند؟
یا در یک حصار سنگین نیروهای میلیتاریستی چند کشور است که به آنجا میآید و سرمایهگذاری میکند؟ در اوج ماجرای جنگ ما و داعش و النصره آمریکا با کردهای آنجا که همراه ما میجنگیدند، برای رهایی از داعش همپیمان میشود، ما اخراج میشویم، و روی چاههای نفت سوریه حاکم میشود، سوریه از منابع انرژی تخلیه میشود؛ مردمی که در سوریه مسئول تباهی اقتصادشان که در رسانه اینگونه به آنها معرفی شده که ایران است، فاقد هرگونه منابع انرژی میشوند، مازوت را که ما اینجا برای فروشش به دنیا به قیمت ۱۰سنت هم مشکل داریم، با قیمت یک دلار هر لیتر میخرند که بتوانند خانه خودشان را گرم کنند و چون درآمد ماهیانهشان ماهی ۵۰دلار تا ۷۰ دلار است نمیخرند؛ لذا سرد است. این دو هفتهای که آنجا بودم، کلا سرد بود، یعنی ما نتوانستیم به هیچ وسیله گرمایشی نزدیک شویم.
کنشگری در اقتصاد لازمه وجودی جریان مقاومت
این پیوستار که تحت عنوان اقتصاد مقاومتی است، که مقام معظم رهبری سالهاست تلاش میکنند این به جبهه مقاومت و ایران وصل شود. چه بسا این اصلا متصل نیست. اقتصاد لیبرال حاکم بر حکمرانی ما هم اساساً چون طراحی شده برای استعمارپذیری، نه برای مقاومت و نه برای استعمارگری، چون لیبرالیسم ما لیبرالیسم استعمارگر هم نیست، استعمارپذیر است؛ لذا شما همان مزرعه گندم را خالی هم به آن بدهید، کمباین نمیبرد، انگلیس را خبر میکند میگوید کمباینت را بیاور اینجا را کمباین کن. همچنانکه ما در نفتمان همین کار را میکنیم. این نفت ما چاههای آرتیزیان که با فشارش در خط لوله تا اصفهان میرود را میگوییم ما تکنولوژی برداشت نداریم، بیا برداشت کن؛ لیبرالیسم استعمارپذیر هم هیچ میلی به الصاق به این جبهه ندارد.
حکمرانی دولتی ما هم در نظریه اقتصاد سیاسی باید از بین برود. و چیزی از آن باقی نمیماند. یک دولت غیر کارآمد نادولت ناچیز، یعنی هر شاخص اندازه دولت شما محاسبه کنید، دولت ایران کوچک است، که نیست اصلاً؛ هیچ ابتکار عملی بهجز پرداخت دستمزدهای حداقلی ندارد. لذا این دولت هم نمیتواند کنار جبهه مقاومت قرار بگیرد. برای همین با یک نیروی نظامی مواجهیم که این نیروی نظامی کنشهای اقتصادی درون کشور نه در سطح بینالملل انجام میدهد، مثلا دانشگاه و پتروشیمی تأسیس میکند. درآمدی دارد در کنار سایر اجزای رانتی اقتصاد کشور، که این پول را خرج بخش نظامیاش میکند. البته چون با اخلاص است و نیروی مقاوم و انقلابی ماست، جغرافیای سرزمینها را تغییر میدهد، ولی نه در مقصد و نه در مبدأ، هیچ پیوستار اقتصادی مبتنیبر نظریه انقلاب اسلامی ندارد.
لزوم مردمی سازی مقاومت
وقتی که جغرافیای منطقه را به هم میریزی، اگر سیدحسن نصرالله هم بود، که با عمق وجودش فرهنگ انقلاب اسلامی را فهمید، اگر سیدحسن نصرالله بود که توانست نظریه مقاومت نظامی را طراحی کنند، اگر سیدحسن نصرالله بود که توانست حداقلهای از اقتصاد را، چون اقتصاد حزبالله هم یک اقتصاد بحرانزده است، اگر یک سیدحسن وجود داشت، این حرکت ما امتداد پیدا میکند، اگر سیدحسنی وجود نداشت، این یک اتفاق بدون پایان میشود. شما میلیتاریستیک حرکتی انجام دادی؛ البته چون میلیتاری توأم با روحیه مجاهدت انقلابی و شهادتطلبی است و نیت خالص است، یک نفر از شما دویست نفر را حریف میشود، با تعداد اندکی سرزمینی را اشغال میکنی، برای همین رهبری در نظریه مقاومت تنزل میکنند به اینکه اگر مردمی نباشد ما دستمان بسته است.
درحالیکه اگر پیوستارها باشد مردمسازی میکند. من باید بروم مردمسازی کنم و تنزل میدهیم فرمایشات مقام معظم رهبری را گاهی اوقات از اینکه بروید و مردم بسازید، به پیشبینیهایی به این محتوا که مردم ساخته خواهند شد. فقط پیشبینی میکنیم؛ اسرائیل ممحو خواهد شد؛ وقتی میخواهی بروی که محوش کنی، وقتی میخواهی بروی که انسانش را بسازی، جبههاش را بسازی، باید نظریه را تولید کنی، توأم با پیوستها، مثل پیوست فرهنگی.
در سوریه لبنان منهای منطقه مقاومت، که به برکت حضور خود حزبالله لبنان می باشد ، هیچ اثر فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی از ایران نمیبینید و این اواخر به نظرم اثر نظامی هم نمیشد دید؛ چون این نظامی وقتی پشتیبانیهای حداقلی هم از آن صورت نگیرد، که معمولاً با تغییر دولتها این اتفاق میافتد، همین هم نمیتواند برود؛ همین هم درمانده میشود. بالاخره یک ایرانایر باید حرکت کند برود آنجا بنشیند که یک ماجرایی دنبالش راه بیفتد؛ برای همین ما در دو نقطه مشکل داریم، یکی این حرکتی که اتفاق میافتد در نوک حمله خودش پیوستهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اعتقادیاش را داشته باشد. دو اینکه خود این حرکت هم بپذیرد که این نقص را دارد. من این دومی را هم نمیبینم.
تأکید رهبری بر موضوعات اقتصادی
نیروهای خط مقدم ما، به اعتقاد من خودشان به این اضطرار نرسیدند که به سایر ابعاد هم نیاز دارند؛ به همین جهت حداقل در حوزه تخصصی خودم ندیدم که بدنهای از کنشگران اقتصادی، اقتصاددانان انقلابی، یا حتی سکولار یا حتی لیبرال به این مجاهدین فی سبیل الله الصاق شده باشند. نیروهای جهادی که در این ماجرا وارد میشوند، در این ماجرای کمکرسانی به ناظرین با امتناع جدی دولت، نیرو و خود حزبالله مواجه میشوند. میگویند شما بیاید خرابکاری میکنید، اصلاً نباید بیاید؛ لذا شما ارتباط نخبگانی، ارتباط شعبی، ارتباط فرهنگی، ارتباط سیاسی و ارتباط اقتصادی در نواحی مختلف جبهه مقاومت نمیبینید که ایجاد شده باشد؛ نگاه من آسیبشناسانه است.
اصلا دنبال انکار پیروزیهای جبهه مقاومت نیستم. ما الآن دنبال آسیبشناسی شکست حاضر هستیم. این شکست نباید به عراق تصری پیدا کند، بلکه باید ورق برگردد؛ وقتی بخواهد ورق برگردد باید این اتفاق بیفتد، یک نگاه آسیبشناسانه باید به وضعیت عراق کرد؛ ما این نگاه را داریم؟ یعنی اگر دو روز دیگر این اتفاق بخواهد در عراق تکرار شود، آیا این پشتیبانها، این نظام بکاپ برای مجاهدان میدان وجود دارد؟ یا نه اینها وجود ندارد، پس ما باید آنجا را هم خالی کنیم؟
لاجرم ما از بازگشت به یک سری تفکرات بنیادین هستیم. شهید صدر کتابی دارد به اسم «الاسلام یقود الحیات»، اسلام قیادت حیات را بر عهده دارد. در شهید صدر آنجا عمیقترین نکات اقتصادی را بیان میکند. عمیقترین نکاتش در حوزه حکمرانی را آنجا میگوید. بسیار کتاب عجیبی است، یعنی گویا شهید شیره تفکرش را آنجا ارائه میکند و اینکه شهید نهایتاً متمرکز میشود بر موضوع اقتصاد، شاید ادراک این نقص تاریخی ما بوده که ما در دوران مدرن بارها از این سوراخ گزیده شدیم و تأکید عجیب و غریب حضرت امام بر موضوعات اقتصادی و تأکید بینهایت رهبری بر موضوعات اقتصادی، که هر ساله ما لحظه سال تحویل چیزی جز شرمندگی نداریم.
هر سال من امیدوارم که ایشان دیگر امسال نگویند اقتصاد؛ باز یک سال شرمندگی برای ما که در فضای اقتصاد زندگی میکنیم را ایشان رقم میزنند، همه اینها حکایت میکند از اینکه ما یک جایی باید جلوی پیچ تاریخی را بگیریم، تا بتوانیم این سرزمین را به آن حیات تاریخی خودش برسانیم. این نکته خیلی مهمی است و اینکه عرض کردم حرکت اردوغان میلیتاریستی نیست، ولی اقتصادی است و با جغرافیای اقتصادی در حال تغییر سرزمین است؛ یک کیس است که شاید بشود به نحوههای دیگری از حضور مجاهدانه در منطقه فکر کرد.
چند روز است به این فکر میکنم که ما نیروی قدس اقتصادی، نیروی قدس فرهنگی، نیروی قدس اجتماعی، اینها چیست؟ آیا به چنین فضاهایی میتوانیم فکر کنیم؟ هرچند اردوغان خود نیشناستیتش را عامل تغییرهای منطقهاش قرار داده؛ برای ما الگو نیست فقط این یک شاهد است؛ نمیگویم ما آن کار را بکنیم. ما با سرتاپای آن جنس از تفکر مشکل داریم.
تداوم نا امنی در ایران خواستگاه کشورهای منطقه
نکته بعدی اینکه تفکر تاریخی، کشورهای حاشیه ما را به این نتیجه رسانده که در سایه ناامنی ما، قابلیت پیشرفت برای آنها حاصل میشود. ما بهعنوان مغز سرزمین میانه، هرگاه اقتدار داشته باشیم، بهینه تاریخی را رقم میزنیم، ولی بهینه فوق ایران است، ولی با آدرس غلط دادنی که دنیای استعمار در منطقه ما ایجاد کرده،این را در ذهن منطقه لاجرم پیش میبرد که در سایه تداوم ناامنی در نفس ایران شما از حاشیه بهرهمند میشوید؛ لذا قطر، بحرین، امارات و من این مخاطره را اعلام میکنم: عراق، اینها دارند به این نتیجه میرسند که سر پیشرفتشان تداوم ناامنی در ایران، در خود ایران است و در این صورت است که آنها مسیر بهینه خواهند شد. کریدور آیمن در هیچ استراتژی بهجز ناامنی ایران بهینه نمیشود. کریدور بصره ـ ترکیه در هیچ استراتژی بهجز ناامنی ایران بهینه نمیشود.
یک مقدار حتی بالا بروم، کریدور زنگزور در هیچ استراتژی بهجز ناامنی ایران بهینه نمیشود و کریدور ارغوان، لاجورد در هیچ استراتژی بهجز ناامنی مسیر اصلی بهینه نمیشوند. مسیرهای فرعی در ناامنی مسیر اصلی بهینه میشوند. این چیزی است که در ذهن منطقه اقتصاد سرمایهداری دارد پیادهسازی میکند، تبدیل میکند به یک تئوری؛ بازیهایی را حول ما طراحی میکند که در آن بازیها بهرهمندیهای مستقل از ایران برای تکتک کشورهای منطقه ایجاد کند؛ از جمله در وانبلت چین، مسیر میانه پاکستان که منتهی به دریای عمان از بندرهای پاکستان میشود، دارد یک مسیر بهینه میشود.
در ماجرای افغانستان حرکت به سمت روسیه دارد یک مسیر بهینه میشود. اطراف ما مستقل از ما دارند این طراحی را انجام میدهند. البته یک طراحی فریب است؛ هیچگاه این اتفاق نخواهد افتاد. گلخانههایی مثل امارات، قطر و کویت، گلخانههای پایا، تاریخی، اثربخش، اثرگذار و قابل توسعه نیستند؛ ولی گلخانههایی هستند که ایدههایی را برای منطقه تولید کردند.
بازطراحی نظام حکمرانی منطقه
این تئوری به نظر میآید دارد به سمت همگرایی منطقهای و بهنفع ناامنی در ایران پیش میرود. روبهروی این تئوری من این حرکت اخیرمان را میتوانم یک پدافند هم ببینم؛ ما منطقه را امن میکردیم، که اینها راه بیفتند. در لحظهای از تاریخ تصمیم گرفتیم کاری کنیم که مثل پلیسی که وسط میدان ایستاده، در حال تنظیم چهارراه است، هر کسی بهرهمند میشود یک دود هم به پلیس میدهد، منطقه ما چنین چیزی شده، از محل بهرهمندیشان دود و سر و صدایش برای پلیس میماند؛ پلیس تصمیم میگیرد در یک لحظه از تاریخ بیرون بکشد؛ چهار راه بهم میریزد. الآن چهارراه بهم ریخته؛ با این بهم ریختگی چهار راه ما باید نظریه را دوباره تنظیم کنیم. این فرصت را میگیریم که نظریه را بازتنظیم کنیم. الآن این بهم ریختگی را میشود تصمیم تمدنی ایران علمداد کرد، با یک نگاه کاملا ماتریالیستی این مسئله را تحلیل میکنم.
لذا الآن که چهارراه بهم ریخته ما یک فرصت کوتاه داریم برای بازسازی درون، باید درون را بازسازی کنیم، این بازسازی درون نیاز بازطراحی نظام حکمرانی ماست؛ به نفع آن جبهه مقاومت، به نفع آن ساختار اقتصادی ـ فرهنگی جبهه مقاومت، ما لاجرمِ از تصریح در این ماجرا هستیم.
یعنی یک حکمرانی پمپاژکننده و مبلغ نئولیبرالیسم را باید به سرعت تبدیل کنیم به یک حکمرانی مولد انسان مقاوم، انسان فاتح و انسان مجاهد و این انسان مجاهد یکی از چهرههایش ؟؟؟ یک انسان مقاوم باید اقتصاددان و کنشگر مجاهد داشته باشد. فرهنگشناس و کنشگر فرهنگی مجاهد داشته باشد. سیاستمدار و کنشگر سیاسی مجاهد داشته باشد. نیازمند تکثیر امیرعبداللهیان هستیم. این لاجرم این منطقه است که این اتفاق برای ما بیفتد؛ از این جهت بله؛ نمیتوانیم بگوییم مرکز پمپاژ مجاهدت فاقد عنصر مجاهدت باشد و بتواند سرزمین را به نقطه نهایی خودش برساند.