از مهدی رحیمی چندین کتاب تاکنون منتشر شده است که از جمله آن میتوان به «رقص بر پل چینود»،«انار پابه ماه»، «بین الغزلین» و «تنهایی دسته جمعی» و ... نام برد که کتاب «تنهایی دسته جمعی» مجموعه ای از اشعار مناجاتی با موضوع ماه مبارک رمضان است.
خبرنامه دانشجویان ایران: در میان شاعرن آئینی کشور و همچنین اهالی شعر و ادب و علاقه مندان به ادبیات معاصر کمتر کسی است با مهدی رحیمی شاعر اهل دلیجان استان مرکزی آشنا نباشد.
به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ مهدی رحیمی چه در شعر آئینی و اهل بیت و چه در شعر اجتماعی و عاشقانه از جزو بهترین شاعران جوان کشور در سال های اخیر به شمار میآید که با پشتکار و خلاقیت در برخی موارد توانسته است مبدا برخی از سبک های و زمینه های شعری نیز باشد.
یکی از قالبهای شعری که این شاعران جوان و توانای کشورمان در فضای هیات بوجود آورده است«غزال» نام دارد که خوشبختانه مورد استقبال شاعران آئینی و همچنین اهالی هیات قرار گرفته است و شاعرا زیادی در این زمینه آثار زیبا و ماندگاری خلق کرده اند.
از مهدی رحیمی چندین کتاب تاکنون منتشر شده است که از جمله آن میتوان به «رقص بر پل چینود»، «انار پابه ماه»، «بین الغزلین» و «تنهایی دسته جمعی» و ... نام برد که کتاب «تنهایی دسته جمعی» مجموعه ای از اشعار مناجاتی با موضوع ماه مبارک رمضان است.
کتاب تنهایی دسته جمعی توسط انتشارات آرام دل در سال 89 به چاپ رسیده است و شامل 29 شعر مناجاتی برای شب های ماه مبارک رمضان می باشد.
مخاطب در این کتاب همراه با شاعر و اشعار پله پله و آرام آرام پیش میرود و هر شب با یک شعر مناجاتی که به زبان ساده و شیوا نوشته شده است با خدای خود به مناجات و راز و نیاز می پردازد و شب به شب زنگار از دل می زداید.
در ادامه ابیاتی از برخی از اشعار این کتاب را ملاحظه خواهید کرد...
لحظات دعا، خداحافظ
روزهای خدا، خداحافظ
لحظات غریب قبل سحر
بوی افطار هر شب مادر
ظهرهای کلافهی بیحال
جزءهای نخواندهی امسال
ذکرهای نهفته زیرِ لب
مثل تصمیمهای «از امشب...»
ذکرمان گشت ربنا، افطار
پای هر سفره آتنا، افطار
چهقدَر با خدات کردی حال؟
پلک بر هم زنی شده شوال
...
چشمهای به در، خداحافظ
لحظات سحر، خداحافظ
روزهای مقدس رمضان
لحظههای غریب تا به اذان
حال و احوال قبل افطاری
قدرهای بلند بیداری
چهقدَر مانده است تا ساحل
رمضان رفت، ای دل غافل!
...
راه باز است، تو نمیبینی
میوهی بغض را نمیچینی
خویشتن را بشوی پس با اشک
دست بر دامن توام، یا اشک!
اشک تنها چراغ این راه است
از مسیر درست آگاه است
دست خود را بده به دست چراغ
تا کبوتر شود دوباره کلاغ
تا پر و بال در حرم بزند
توی بابالرضا قدم بزند
شب بیست و نهم، چه مایوسی
تو که مثل کبوتر طوسی
گاه در پشت پنجره فولاد
گاه در کنج صحن گوهرشاد
دل تو سنگ مرمر حرم است
تا به اذن دخول، یک قدم است
السلام علیک! دلتنگم
ای بمیرم که مایهی ننگم
ای بمیرم که زائرت نشدم
بیست و نُه روز شاعرت نشدم
به من خسته هم نگاهی کن
دل من را دوباره راهی کن