به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ بعد از بازی های جام جهانی همه منتظر بودند ببیند صدا و سیما برای نگه داشتن مخاطبانش پای گیرنده چه سریال هایی رو می کند. هفت سنگ و بازپخش سریال های قدیمی جذابیتی برای مردم نداشت اما مدینه مخاطبان زیادی را به خود جذب کرد.
سیروس مقدم مچ اندازی سختی با جام جهانی کرد و زمانی کمتر از 6 ماه پس از آخرین ساخته اش یعنی پایتخت 3 سریالی را به مخاطبان نشان داد که نه رنگ و بوی پایتخت را داشت و نه نشانه هایی برای خنداندن.
مدینه زندگی سینوسی را تعریف می کرد که خیلی از مردم این روزها با آن درگیر هستند. سینوس ها و انحناهایی که مقدم برایش 2 نقطه عطف نزولی و صعودی برای سریال در نظر گرفته بود. نزول و کار حلال.
ربا اگر مسئولان بدشان نیاید و خوانندگان محترم هم قبول کنند این روزها بدجور در تار و پود زندگی مردم پیچیده است. صدی پنج صدی هفت و ... این روزها به اصطلاحات رایج بازار تبدیل شده است. اصطلاحاتی که همه سود نزول یا همان ربا را نشان می دهد.
اما مقدم خیلی واقعی می خواهد نشان دهد که نزول آتش زندگی است نه با شعار و حدیث خوانی! البته کارها و حرفهای مدینه قرابت نزدیکی با همان احادیث درباره نزول و ربا داشت. مقدم مثل بعضی سریال های کلیشه ای کتاب مساله ربای شهید مطهری را نشان نمی دهد تا جوانی که برای راه انداختن کار دنبال نزول رفته است تنبیه شود. بلکه بهمن در سریال مدینه در شرایطی سخت وارد بازی نزول می شود بازی دوسر باخت!
بهمن که غیرتش به جوش آمده و نه چشم دیدن خواستگاری کلاشی به نام عبدی را از مادرش روحی را دارد و نه دل از دست دادن کارخانه را دارد. هیچ راهی به جز نزول برای خودش پیدا نمی کند. نزول 7 میلیاردی که کارش را سخت تر می کند و همه چیز را باید از دست بدهد.
بهمن در راه نزول همه چیز را از دست می دهد کار کارخانه خانه زندگی و ... این همان اثر نزول است که واقعیتش در زندگی بهمن صبور سیروس مقدم به خوبی نشان داد.
اما نزول به پاک کردن و تسویه نزول تمام نمی شود! باید بهمن انقدر سختی می کشید که بفهمد به یک لقمه نان حلال راضی باشد و کار ناجی اوست. ماجرای بیتا مشفق چاهی بود که بعد از نزول باید در آن سقوط می کرد تا در زمانی که مدینه مایوس به دنبال راهی برای فرار از کوری و نابینایی آینده اش است، هم دستش را نگیرد.
مدینه زنی از متوسط های کم در آمد بود که از قضا معصوم هم نبود و خودش اعتراف می کرد دربرابر دیدن 2 طفل کوچک که حسادت همسر سابقش را بر می انگیخته چگونه آرزوی مرگ آنها را داشته است.
بقول مقدم مدینه زنی است که استقلال اقتصادی دارد، تحصیلکرده است، یک خانواده را خوب اداره میکند، اما همین زن لحظاتی دارد که در آن لحظات اعتقاداتش او را به چالش میکشد. او مثل هر انسانی با چالشهای متعددی روبهروست مثل لحظهای که پسر خودش را به پلیس لو میدهد. اگر مدینه یک شخصیت سفید، مثبت و بدون اشتباه باشد این لحظات در زندگی او نباید جایی داشته باشد.
اما مدینه زنی بود که نا مانتویی بود نه بی خدا و نه بی جنم و گوشه نشین! زنی که حتی عموی بهمن هم اعتراف می کند که مایه رشد جهان مدینه بوده است. زنی چادری ک از گوشه در می آید دست رقیبش را می گیرد برای روزی حلال مایوس نمی شود و ابایی ندارد که کار کند اما به حرام و نزول نیفتد.
قربانی شدن اخلاقیات و حریم و حرمت انسانها به واسطه منفعتخواهی و مال دوستی به عنوان یکی از اساسیترین مسائل روز جامعه که گاه تا حد ارتکاب به جرم و انجام جنایت نیز گسترش پیدا میکند، از جدیترین حرفهای سریال مدینه است.
مدینه می خواهد بگوید این شعار که برای درآمد باید حرام خورد واقعیت امروز جامعه است اما واقعیتی تلخ و مشمئره کننده که انتهایش پوچی است. برای رسیدن به هدف به هر نحوی در این سریال نشان داده شد از نزول تا به هم ریختن خانواده یکی دیگر. کاری که بیتا مشفق انجام داد و انتهایش مرگ توسط کسی بود که دیوانه وار به او عشق می ورزید.
مقدم شعار نداد نگفت همه مردم مدینه هستند ولی نشان دادن مدینه ها می توانند بنیان خانه و خانواده را حفظ کنند و البته روحی هایی هم هستند که قلاده را دورن گردن یک سگ انداخته اند تا شر را بو بکشد.
پایان خوش و خوب مدینه شاید برای آنها که این روزها به همت سینمای خاکستری و سیاه عادت به پایان تلخ کرده اند عجیب بود ولی این واقعیت است که هر وقت به سمت خیر بروی خوشی هایت بیشتر است و شر فقط اخم و رنج و زندگی فلاکت بار می آورد.
شاید سریال مدینه را جدال 2 طیف صفر تا صدی اصلی ترین قسمت خانواده یعنی مادر می توان دانست. هر 2 دلسوزند اما یکی راه میانبر می خواهد و راحت الحلقوم و یکی حاضر نیست برای رفاه زودگذر حرام را حلال کند و چه خوب بود که روحی خودش بدون اجبار مدینه بلکه بر اساس تقدیر روزگار دستهایش را به نشانه تسلیم بالا برد!