به گزارش خبرنگار«خبرنامه دانشجویان ایران»؛ امام محمد باقر(ع) در نخستین روز ماه رجب سال 57 هجری در مدینه پا به دنیای خاکی نهاد؛ گفتنی است که آن حضرت در سن چهار سالگی در کربلا حضور داشت و همراه با کاروان اسراء به شام برده شد.
حدود بیست سال بعد از شهادت امام سجاد(ع) اما در هفتم ذیالحجه سال 114 هجری در مدینه امام باقر(ع) نیز در سن 57 سالگی به وسیله زهر جفا به شهادت رسیدند.
روایتی تکان دهنده از امام باقر(ع) درباره «قیامت»
چون روز قیامت بر پا شود، خداوند همه مردم راعریان و پابرهنه در زمین هموارى جمع میکند؛ و آنها را در راه محشر به قدرى متوقف میدارند که همگى عرق بسیارى مى کنند و نفَسهاى آنان به شدت میزند، و به قدرى که خداوند اراده کرده است درنگ مىکنند؛ و این است معناى گفتار خداوند تعالى: «فَلَا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْسًا؛ و در آن وقت (اى پیامبر) نمى شنوى مگر صداى آرام و بدون صوت را.»
در این حال منادى از عرش ندا میکند: کجاست پیامبر امّى؟ خلایق میگویند: این صداى تو به همه رسید و همه شنیدند، آن پیامبر را با اسمش صدا کن!
منادى ندا میدهد: کجاست پیامبر رحمت: محمد بن عبدالله؟ رسولالله(ص) بر پا مى ایستد، و از همه مردم جلوتر مى آید تا اینکه مى رسد به حوضى که طول آن به قدر مسافت ما بین أیْلَة و صَنْعَاء است، و در کنار حوض مى ایستد. و پس از آن صاحب شما را ندا مى کنند؛ او هم به جلو مى آید، و در برابر مردم با رسول الله وقوف مى کند.
سپس به مردم اجازه داده مى شود و آنان به حرکت در مى آیند. و در آن وقت، مردم به دو دسته تقسیم مى شوند: جماعتى در حوض وارد مى شوند، و جماعتى را از حوض دور مى کنند و چون رسولالله(ص) ببیند که از محبان ما اهلبیت کسى را از حوض دور کنند گریه میکند و میگوید: اى پروردگار من! شیعه على! اى پروردگار من! شیعه على!
در این حال خداوند فرشتهاى را مى گمارد که از آن حضرت بپرسد: اى محمد! سبب گریه شما چیست؟! رسول الله میگوید: چگونه نگریم بر جماعتى که از شیعیان برادرم علىّ بن ابى طالب هستند، و من آنان را مى نگرم که از حوض دورشان کرده اند، و به جانب أصحاب دوزخ روان ساخته اند!؟
خداوند عز و جل میگوید: اى محمد! من از گناهان آنها گذشتم، و همه را به تو بخشیدم. و من آنان را به تو و به کسانى که از ذریه تو هستند، و آنان آن ذرّیه را دوست دارند و ولایت آنها را برعهده گرفته اند، ملحق ساختم، و آنها را از زمره و جمعیت تو قرار دادم و در حوض تو وارد کردم و شفاعت تو را درباره آنان پذیرفتم و به همین دلیل تو را مکرم و گرامى داشتم.
و حضرت باقر(ع) گفتند: در آن روز چه بسیار از مردان و زنان گریه کنندهاى که چون این جریان را ببینند، فریاد مى زنند: یامحمداه! و هیچ یک از موالیان ما و از محبان ما نمى ماند مگر آنکه در حزب ما قرار مىگیرد و با ما وارد در حوض ما مى شود.
کسی که بود شکافندۀ تمام علوم
هزار حیف که از زهر کینه شد مسموم
سر تو باد سلامت ایا رسول الله
وصِّی پنجم تو کشته شد ولی مظلوم
گهی به زخم زبان قلب حضرتش خستند
گهی به خانه اش از کینه خصم برد هجوم
بسان مادر و آباء رنج دیدۀ خویش
همیشه بود زحقّ و حقوق خود محروم
به غربت علی و خاندان اوسوگند
امام ما زجهان رفت با دلی مغموم
هماره قصّۀ مظلومی اش بخاک بقیع
بود زغربت قبرش برای ما معلوم
زدردهای نهانی که بود در دل او
کسی نداشت خبر غیر خالق قیّوم
حیات او همه با درد و رنج و غصّه گذشت
که بود ظلم به اولاد مصطفی مرسوم
نه طاقت است زبان را به وصف غم هایش
نه قدرت است قلم را مه تا کند مرقوم
بگو به امّت اسلام، این سخن (میثم)
به مرگ حضرت باقر یتیم گشت علوم
غلامرضا سازگار
****
بسته ام عهد دیرینه با باقرالعلوم
حک شده بر دلم ذکر یا باقرالعلوم
ای حلمت بی حد و سوز تو در نوای ما
ای علمت همچنان بحر بی حدّ و انتها
علم تو مهر روشنگری، نور مکتب است
حافظ دین اسلام و قرآن و مذهب است
در سوگت ای کرامات و لطف تو بی کران
ذلحجّه، خود محرم شده بهر عاشقان
یا مولا ای به قربان قبر خراب تو
شد دلها ای گل سرخ زهرا(س) خراب تو
کشته ی زهر ظلم و جفا باقرالعلوم
مسموم کینه ی اشقیا باقرالعلوم
کنار قبر تو با غم و اشک و زمزمه
میخواند روضه بهر تو مهدی فاطمه(س)
یا جدّا جان به قربان اندوه و غربتت
کسی نیست تا کند در عزایت زیلرتت
حاجیان جمله در مکه آن وادی خدا
مجلس روضه ی تو به پا گشته در منا
آقا جان گرچه بر تو جفا گشته بیکران
اگر چه جان سپردی به دست حرامیان
شکر حق که ز پیکر سر تو جدا نشد
رأس تو زینت مطبخ و نیزه ها نشد
شکر حق پیکرت بی کفن بر زمین نماند
قاتلت اسب کینه روی جسم تو نراند
بمیرم از برای شهیدان تشنه لب
نفرین بر زادگان لعین ابولهب
ناگهان از حرم بین زنها و بچه ها
زینب دید یک سری رفته بر روی نیزه ها
****
گشته پرپر گل یاسمن
تسلیت حجت بن الحسن
گشته مسموم کینه مولا
به جنت نوحه گر شد زهرا(س)
دل به غم مبتلا گردیده
مدینه کربلا گردیده
چشم دل خونفشان داغت
فاطمه(س) نوحه خوان داغت
عزیزم از چه مضطر گشتی
مثل آلاله پرپر گشتی
به قربان دو چشم ترت
ورم کرده چرا پیکرت
چونکه دل بر غم تو دادم
یاد بازوی خود افتادم
شکست از ضربه ای پهلویم
ورم کرد از جفا بازویم
ستم بین دیوار و در شد
گل نشکفته ام پرپر شد
****
میثم مطیعی:: نگاه کودکیات دیده بود قافله را (روضه)
میثم مطیعی:: ز غربت تو مدینه غوغاست، زائرت امشب حضرت زهراست (زمینه)
میثم مطیعی:: یا باقرالعلوم(ع)! بین نماز وقت دعا گریه میکنی (نجوا)
محمود کریمی:: خداحافظ ای معنی علم و ایمان – (92)
محمود کریمی:: زیبا فراوان دیده ام اما – (92)
محمود کریمی:: روا نما حاجات ما – (92)
محمود کریمی:: زان یار دلنوازم شکریست با شکایت – (92)
مهدی صدقی:: خشکی ام رفت و وصل دریا شد – (93)
سید مهدی میرداماد:: یادگار کربلا منم عزادار کربلا منم - (92)
سید مهدی میرداماد:: منم و دل خونم منم و قلب مجنونم - (92)
عبدالرضا هلالی:: مردی از خانواده خورشید
عبدالرضا هلالی:: تو بیکران تو بلندی تو آسمان تو سروری
با اقتباس از :: کتاب «بشارة المصطفى»