چند سالی است که دانشگاههای مختلف کشور از سراسری گرفته تا پیام نور، آزاد و... گوی سبقت را در پذیرش دانشجو از یکدیگر ربودهاند. در این بین، دانشگاه آزاد اسلامی در اقدامی بیسابقه و نسنجیده اقدام به افزایش چند برابری پذیرش دانشجو در واحدهای خود کرده است. از زمانی که همزمان با اعلام ظرفیتهای آزمون دورههای دانشگاه آزاد، یکی از نمایندگان مجلس گفت که «افزایش هشت برابری ظرفیت دکترا در دانشگاه آزاد فاجعه است»، همه نگاهها بهسوی دانشگاه آزاد و این افزایش ظرفیت رفت. این بخش از سخنان علیرضا زاکانی که از وزارت علوم خواسته بود افزایش ظرفیت بدون فراهم کردن زیرساخت را که بدون مجوز شورای گسترش بوده ـ و بنابراین تخلفی آشکار محسوب میشود ـ پیگیری کند، همچون بمبی خبری در میان رسانهها چرخید و واکنشها و تحلیلهای بسیاری را بههمراه داشت. اما مسئله فقط افزایش ظرفیت دوره دکترا نیست بلکه افزایش بیسابقه ظرفیت دانشگاه آزاد در دوره کارشناسی ارشد نیز قابل توجه است.
طبق اعلام رئیس مرکز آزمون دانشگاه آزاد اسلامی، با تصویب رشتههای جدید در واحدهای دانشگاهی ساماندهیشده توسط دانشگاه آزاد، از مهرماه سال ۹۳ شاهد افزایش حدود ۲۰ هزار نفری ظرفیت پذیرش دانشجوی کارشناسی ارشد و دکترای تخصصی در این دانشگاه هستیم. البته مشخص نیست این مصوبه مورد اشاره از کجا آمده است؛ آیا شورای گسترش آموزش عالی که بالاترین مرجع تصمیمگیری در خصوص گسترش رشتههای دانشگاهی و گروههای آموزشی در دانشگاههای کشور است، چنین تصمیمی گرفته یا ابلاغیهای از سوی وزارت علوم یا حتی شورای عالی انقلاب فرهنگی وجود داشته یا باز هم مثل همیشه، مدیریت ویژه دانشگاه آزاد بهصورت خودجوش و جزیرهای، دست به تصویب مصوبهای مختص به خود زده است. چنانکه معاون دانشگاه آزاد در وصف این مصوبه غیرقانونی میگوید: «رسیدن به این سطح از تولیدات علمی و اخذ مجوز شاید نیازمند یک پروسه ۱۰ ساله بود که با این اقدام مدبرانه دکتر میرزاده ظرف مدت کمتر از یک سال محقق خواهد شد!» مدیریت خودجوش و جزیرهای دانشگاه آزاد، پیش از این نیز دست به اقدامات مشابهی زده بود؛ همانجا که برخلاف قانون اساسی و شرع مقدس اسلام، دست به وقف اموال دانشگاه آزاد زد؛ گویی که پیش از این دانشگاه ملک شخصی بوده و حالا جزو اموالی وقفی شده است!
مسئولان دانشگاه آزاد میگویند که پس از تجمیع واحدها در مقطع کارشناسی ارشد، ۱۰۰۰ رشته محل افزوده شد که با محاسبات آنها رشدی ۱۳۸ درصدی را در این مقطع شاهد هستیم. در مقطع دکترای تخصصی نیز پس از تجمیع، تعداد کل رشته محلهای مصوب، از ۳۴۲ به ۹۲۶ رشته محل افزایش پیدا کرده که باز هم با روش محاسباتی دانشگاه آزادیها، در این مقطع نیز شاهد رشدی ۲۷۱ درصدی هستیم. این اعلام آمار در حالی صورت گرفته که رئیس دانشگاه آزاد نیز بدون اینکه پاسخ بدهد که آیا افزایش ظرفیت سالهای اخیر مصوب قانونی داشته یا نه، در جایی گفته بود که دانشگاه متبوعش ظرفیت پذیرش دکترا را نسبت به سال گذشته، تنها ۱.۷۷ برابر کرده است.
وقتی ظرفیت ۳۰ برابر شد!
شاید در وهله اول این همه پذیرش جنبه منفی نداشته باشد و ممکن است برای خیلی از داوطلبان خوشحالکننده باشد که خیلیها نیز آرزوی دیرینه خود یعنی پذیرش در مقطع دکترا را دستیافتنیتر میبینند، ولی باید منتظر عواقب ناخوشایند این سونامی پذیرش در مقطع تخصصی دکترا بود.
رشتههای برق و معماری بیشترین افزایش ظرفیت را داشتهاند. با این حال، رشته معماری عجیبترین وضعیت را در این بین دارد چراکه پس از اعلام تکمیل ظرفیت، مشخص شد که در رشته «معماری و شهرسازی»، تعداد پذیرش دانشجوی تحصیلات تکمیلی تا ۳۰ برابر ظرفیت اصلی اعلام شده است! تا دهه قبل قبولی در رشته معماری حتی در مقطع کاردانی در دانشگاههای دولتی کار بسیار سختی بود. از آن سختتر، قبولی در مقطع کارشناسی ناپیوسته بود که الزاما رتبههای زیر ۳۰ پذیرش میشدند. پس با یک حساب سرانگشتی میتوان فهمید که نخبههای این رشته در مقاطع بالاتر پذیرش شده و کیفیت فارغالتحصیلان بسیار بالا بوده است. تا سال گذشته تنها سه واحد دانشگاهی تهران مرکزی، نجفآباد و علوم تحقیقات تهران و آن هم در تعداد بسیار کم (حدود ۲۰ نفر) پذیرش داشتند که قبول شدن در این آزمون کار بسیار سختی بوده و قبولشدگان مطمئنا دارای جنبههای مثبت بسیاری بودند که توانسته بودند در این ماراتن معماری پذیرفته شوند. اما امسال افزایش ظرفیت از ۲۰ نفر به حداقل ۳۰۰ نفر در ۲۸ واحد دانشگاهی از تبریز تا شیراز و از بروجرد تا کیش، مطمئنا نشان از کاری بدون برنامهریزی، از سوی برنامهریزان دانشگاه آزاد است.
همچنین طبق ادعای سایت تخصصی برقنیوز، ظرفیت پذیرش پنج دانشگاه برتر دولتی کشور در کارشناسی ارشد رشته مهندسی برق، بهاندازه ظرفیت پذیرش دانشجو در یکی از واحدهای بینام و نشان علمی دانشگاه آزاد هم نمیشود. براساس این ادعا، مجموع پذیرش دانشجویان کارشناسی ارشد برق در دانشگاههای صنعتی شریف، دانشگاه تهران، دانشگاه صنعتی امیرکبیر، دانشگاه علم و صنعت و دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی کمتر از پذیرش یک دانشگاه آزاد خمینیشهر است!
استناد عجیب دانشگاه آزاد به سیاستهای ابلاغی
مسئولان دانشگاه آزاد در توجیه خود از افزایش ظرفیت به بند ۲ـ۲ سیاستهای کلی «علم و فناوری» که توسط رهبر معظم انقلاب ابلاغ شد نیز اشاره دارند. در این بند از سیاستهای ابلاغی که در تاریخ ۲۹ شهریورماه ۹۳ در اجرای بند یک اصل ۱۱۰ قانون اساسی خطاب به روسای قوای سهگانه و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام منتشر شد، اصلاح نظام پذیرش دانشجو و توجه ویژه به استعداد و علاقهمندی دانشجویان در انتخاب رشته تحصیلی و افزایش ورود دانشجویان به دورههای تحصیلات تکمیلی بهعنوان یکی از نکات برجسته در بهینهسازی عملکرد و ساختار نظام آموزشی و تحقیقاتی کشور بهمنظور دستیابی به اهداف سند چشمانداز و شکوفایی علمی مطرح شده است.
نکته جالب در این بین این است که بند دوم سیاست ابلاغی رهبر انقلاب، هفت نکته دیگر را نیز در خود جای داده که دانشگاه آزاد کوچکترین تحرکی در راستای بهبود آنها انجام نداده است؛ نکاتی همچون ساماندهی و تقویت نظامهای نظارت، ارزیابی، اعتبارسنجی و رتبهبندی در حوزههای علم و فناوری، افزایش بودجه تحقیق و پژوهش به حداقل چهار درصد تولید ناخالص داخلی، حمایت از تاسیس و توسعه شهرکها و پارکهای علم و فناوری، شناسایی نخبگان، پرورش استعدادهای درخشان و حفظ و جذب سرمایههای انسانی. همچنین معلوم نیست افزایش ظرفیت دانشگاه آزاد که در میانه شهریور امسال انجام گرفته چه ارتباطی با فرمان رهبر انقلاب ـکه در روزهای آخر همین ماه ابلاغ شده ـ دارد؛ البته شاید مسئولان دانشگاه آزاد از قبل این سیاستها را از حفظ بودهاند...
افزایش ظرفیت برای حل مشکلات کشور
اگر بخواهیم به مسئله افزایش ظرفیت دانشگاه آزاد نگاه بدبینانه بیندازیم، در یک نگاه دمدستی، میتوان گفت که افزایش نفرات ورودی به دانشگاه آزاد، پول بیشتری در جیب مسئولان و دستاندرکاران این دانشگاه میریزد. برخی دیگر هم معتقدند از آنجایی که دانشگاه آزاد بیشترین نزدیکی فکری را با دولت فعلی دارد، با افزایش ظرفیت دورههای تحصیلات تکمیلی عملا در تعداد افراد آماده بهکار کشور یک ریزش ایجاد میشود و از این طریق ناخواسته میتواند آمار بیکاری کشور را بهبود ببخشد!
در آرزوی «دکتر» خطاب شدن!
بدون نگاه به افزایش ظرفیت دانشگاه آزاد از منظر کنشهای سیاسی، باید به زمینههای اجتماعی این اقدام نیز پرداخت. مسئله دیگر این است که چرا در کشور ما، اینقدر دکتر بودن افتخار است؟ و چرا تا این حد قشر جوان ما بهدنبال مدارک کارشناسی ارشد و دکترا هستند؟ یا تاکنون دیدهاید در رسانهای بینالمللی نوشته شود: «دکتر اوباما با مهندس پوتین دیدار کرد»؟ درحالیکه اوباما دکترای حقوق خود را از دانشگاه هاروارد با کسب درجه «افتخار» دریافت کرده و پس از فارغالتحصیلی از سال ۱۹۹۲ تا ۲۰۰۴ به تدریس دروس حقوق اساسی در دانشگاه شیکاگو اشتغال داشته است.
اصلا چهکسی تاکنون شنیده که کسی در مجامع عمومی، بانکیمون را "پروفسور بانکیمون" خطاب کند؟ درحالیکه دبیرکل سازمان ملل نیز در هاروارد درس خوانده، دکترا گرفته و دوباره از دانشگاه واشنگتن نیز دکترای حقوق کسب کرده است! وقتی ما در جامعه خود و در رسانههای مرتبط یکدیگر را با القاب خطاب میکنیم و بهطورمثال میگوییم: دکتر حسن روحانی، مهندس باهنر، دکتر لاریجانی و... ، دیگر از قشر جوان جامعه که بزرگان خود را الگو قرار دادهاند، چه توقعی میرود که بهدنبال این عنواین و القاب نباشند؟
افرایش نسبت تعداد استاد به دانشجو
یکی از نکاتی که از سوی مسئولان علمی کشور بهخصوص وزارت علوم مغفول مانده، نسبت تعداد استاد به دانشجوست. بدون توجه به این نکته، امروزه صحبت از جذب ۲۰ هزار دانشجوی دکترا براساس چشمانداز ۲۰ ساله میشود که کاملا امری غیرکارشناسی است. معلوم نیست دانشگاه آزاد با کدام هیئت علمی و چه تعداد استاد میخواهد اینچنین ظرفیت خود را افزایش دهد، درحالیکه نسبت تعداد استاد به دانشجو در استاندارد ملی کشور یک به ۱۵ عنوان شده است. البته با کمی مسامحه میتوان این نسبت را به یک به ۲۰ نیز تنزل داد که در این نسبت، اگر ۱۰ دانشجو را کارشناسی و شش دانشجو را کارشناسی ارشد در نظر بگیریم، نسبت استاد به دانشجو در دوره دکترا حداقل یک به چهار است. در این شرایط، برای جذب ۲۰ هزار دانشجوی دکترا که هریک پنج سال در دانشگاه میمانند، باید حداقل ۲۵ هزار هیئت علمی ذیصلاح در اختیار داشت که اغلب باید دانشیار، استاد یا استادیار باتجربه باشند.
مبارزه دانشگاه آزاد با فرار نخبگان!
یکی از مهمترین ادعاهای دانشگاه آزادیها درباره علت افزایش ظرفیت در دورههای تحصیلات تکمیلی که توسط علوی فاضل، معاون سنجش دانشگاه آزاد نیز به آن اشاره شده، مسئله مبارزه با فرار نخبگان از کشور است؛ ادعایی که کاملا نسنجیده است. بنا بر باور مسئولان دانشگاه آزاد، علت اصلی مهاجرت متقاضیان تحصیل به خارج از کشور، نبود ظرفیت در دانشگاههای داخلی قلمداد شده است. شاید واقعیت تلخ باشد، اما آیا طبق باور میرزاده و دوستانش، متقاضیان به تحصیل در مقاطع بالاتر در دانشگاههای خارج از کشور کسانی هستند که اگر دانشگاه آزاد به آنها بورسیه تحصیلی نیز میداد در ایران میماندند؟
مشاهدات میدانی هر فرد تحصیلکردهای نشان میدهد عموم کسانی که برای تحصیلات در مقاطع بالاتر به خارج از کشور مهاجرت میکنند، کسانی هستند که در صف نخبگان قرار داشته و عموما در دانشگاههای برتر کشور تحصیل میکنند.
اگرچه اعتماد صرف به آمارهای سازمانهای جهانی ـ بهسبب هدفدار بودن و یکطرفه بودن آنها ـ امری ناصواب است، آمار صندوق بینالمللی پول نشان میدهد که هماکنون بیش از ۲۵۰ هزار مهندس و پزشک ایرانی و بیش از ۱۷۰ هزار ایرانی با تحصیلات عالیه در آمریکا زندگی میکنند. بنیاد ملی نخبگان ایران نیز اعلام کرده که بین سالهای ۸۲ تا ۸۶، نزدیک به ۳۰۸ نفر از دارندگان مدالهای المپیادهای جهانی و بیش از ۳۵۰ نفر از نفرات برتر آزمون سراسری به قصد تحصیل به خارج از کشور مهاجرت کردهاند. همچنین طبق آماری که توسط سازمان مدیریت و برنامهریزی نیز بر آن صحه گذاشته شد، حدود ۹۰ نفر از ۱۲۵ دانشآموزی که در سه سال گذشته در المپیادهای جهانی رتبه کسب کردهاند، هماکنون در دانشگاههای کشور آمریکا تحصیل میکنند!
قرار نیست آیه یأس خوانده شود، اما سوال اینجاست که دانشگاه آزادی که به یکباره ظرفیت خود را اینچنین افزایش داده با کدام مزیت نسبی میخواهد مانع این حجم از خروج نخبگان شود؟ آیا دانشگاه آزاد قرار است با دریافت شهریههای چند میلیونی از این افراد، با دانشگاههای آمریکایی، آلمانی، کانادایی و... رقابت کند که حاضرند به نخبگان، کمکهزینه تحصیلی نیز بدهند تا بلکه این نخبگان با تواناییهای خود به یافتههای علمی جدید برای این کشورها دست پیدا کنند و چرخه علم آنها را شکوفاتر کنند؟ آیا دانشگاه آزاد در بودجه پژوهشی خود تجدید نظر اساسی کرده که این نخبگان بیایند و قید بودن در هاروارد، ماساچوست و... را بزنند و در دانشگاه آزاد نزدیک خانهشان به تحقیق و پژوهش بپردازند؟ آیا قرار است از این به بعد رسانهها بهجای پرداخت به بازیگران، ورزشکاران و تجلیل از آنها، به چهرههای علمی، استادان برجسته و دانشمندان توجه کنند که آن وقت توقع داشته باشیم نخبگان، ماندن در دانشگاه آزاد را به تحصیل در دانشگاههای برتر جهان ترجیح بدهند؟!
آفتابه لگن هفت دست...
دانشگاههای دولتی در تحصیلات تکمیلی از شرایط بهتری برخوردارند و با داشتن منابع بهتر آموزشی و اعضای هیئت علمی مشخص، دانشجویان کارشناسی ارشد و دکترا را در حد معینی پذیرش میکنند تا بتوانند حداقل معیارهای آموزشی و پژوهشی را نیز در تربیت آنها بهکار بگیرند. این در حالی است که افزایش بیرویه ظرفیت دانشگاه آزاد بدون داشتن زیرساختهای مناسب، انسان را به یاد آن داستان میاندازد که آفتابه، لگن هفت دست... ولی شام و ناهار هیچی! در جریان بحران اقتصادی سالهای گذشته در اروپا و در شرق آسیا، کشورهای توسعهیافتهای همچون آلمان، ژاپن و... مجبور شدند در ردیفهای بودجهای خود تجدید نظر کنند. با این حال تنها ردیف بودجهای که از سوی این کشورها به آن توجه شد و حتی در اوج بحران نیز افزایش یافت، بودجه مربوط به مراکز علمی و پژوهشی بود. در کشورهای توسعهیافته، دانشگاه بهعنوان موتور صنعت و اقتصاد فعالیت میکند و حجم قابل توجهی از بودجه دولتها و حتی سازمانهای غیردولتی به این مسئله اختصاص پیدا میکند.
این در حالی است که در کشور ما چیزی حدود ۱.۵ درصد از تولید ناخالص داخلی صرف نیازهای آموزشی کشور میشود که در مقایسه با دیگر کشورهای جهان در رتبه ۶۷ قرار دارد؛ اما نکته همین جاست که همین مقدار ناچیز نیز صرف خرید میز و صندلی و تجهیزات مورد نیاز و احداث مراکز علمی میشود تا خرج خود علم!
حال چگونه شده که دانشگاه آزادی که تا سال گذشته در پیدا کردن استاد برای دورههای دکترای خود با مشکل مواجه بود، حالا خود مرجع اعطای مدرک دکترای برق شده است؟! افزایش ناگهانی پذیرش دانشجو در بخش کارشناسی ارشد و دکترای دانشگاه آزاد هیچ توجیه منطقیای برای رشد و توسعه علمی نخواهد داشت. چراکه تجربه نشان داده دانشجویان پولی کیفیت علمی بسیار پایین دارند و اتفاقا بهدلیل قرار گرفتن در سمتهای مختلف مدیریتی و تصمیمگیری، منشأ تصمیمات نادرست و غلطی خواهند شد که نتیجه آن اضمحلال منابع مالی و انسانی کشور خواهد بود