در این باره نکاتی قابل توجه است که در ذیل می آید:
یکم؛ خیلی برای معاویه مطلوب بود که امام حسین بیاید در خود مسجد دمشق بنشیند و فقه درس بدهد، تفسیر درس بدهد، معارف اسلامی درس بدهد، توحید درس بدهد، تفسیر آیات قرآن و سیره پیغمبر و هر چه دلش می خواهد درس بدهد. بودجه اش هم کاملا تامین است! فقط به آن «کارهای سیاسی» که برای امام «سبُک» است! کاری نداشته باشد.
دوم؛ اروپاییها وقتی خواستند اندلس را از مسلمانان پس بگیرند، اقدامی بلند مدّت کردند. آنها به فاسد کردن جوانان پرداختند و در این راستا انگیزههای مختلف مسیحی، مذهبی یا سیاسی داشتند. یکی از کارها این بود که تاکستانهایی را وقف کردند تا شراب آنها را بهطور مجّانی در اختیار جوانان قرار دهند! جوانان را به سمت زنان و دختران خود سوق دادند تا آنها را به شهوات آلوده کنند! و در اقدام نهایی برای حمله به شهر و برای اینکه از اوضاع شهر با خبر شوند عده ای را فرستادند تا در مرکز شهر قرآن ها را آتش زنند! قرآن ها در برابر دیدگان مردم سوخت اما کسی واکنش نداد... این واقعه باعث شد تا فرماندهان نظامی مطمئن گردند که حمله به شهر کمترین واکنش ها را دارد و سقوط اندلس حتمی است و شد آنچه شد.
سوم؛ طلبه ای در ایام مشروطه در فکر فرو رفته بود که چطور می شود سر فرزند رسول خدا(ص) چند دهه پس از ایشان به نیزه برود و خانواده ایشان نیز به اسارت کشیده شود اما به تعبیری آب از آب تکان نخورد! وی در همین فکر بود که جماعتی را دید که از میدان شهر باز می گردند؛ علت تجمع آنان را پرسید و پاسخ شنید که شیخ فضل الله نوری را به دار آویخته و مردم پس از تماشا(!) به خانه هایشان باز می گردند؛ این طلبه آنجا فهمید که بله وقتی عالم شیعه را به دار می زنند و کسی واکنش نمی دهد پس می شود که چند دهه پس از رسول خدا(ص) فرزند وی را مظلومانه به شهادت برسانند و آب از آب تکان نخورد.
اساساً بیتفاوتی عوام از نقاط ضعف امت اسلام در برخی از برهههای حساس تاریخی بوده است و این انفعال و بیتفاوتی به عنوان یک رذیله و گناه اجتماعی، طبق سنت الهی دارای عواقب ناخوشایندی است. در بیتفاوتی عوام و عواقب آن برای جامعهی اسلامی، حوادث مشروطه، به خصوص اعدام شیخ فضل الله نوری و انحراف نهضت مردم ایران نمونه خوبی است به تعبیری میتوان دیکتاتوری ظالمانه و مرگآفرین رضاخان را حاصل این بیتفاوتی دانست. مردمی که در مقابل اعدام شیخ فضلالله هلهله و شادی کردند، گناهی مرتکب شدند که کمترین مجازات آن پنجاه سال سرکوب و دینستیزی و استبداد و بیگانهپرستی خاندان پهلوی بود.
گناهان جمعى ملتها، بحث یک نفر آدم نیست که خطایى انجام دهد و یک عده از آن متضرر شوند؛ گاهى یک ملت یا جماعت مؤثرى از یک ملت مبتلا به گناهى مىشوند. این گناه هم استغفار خودش را دارد. یک ملت گاهى سالهاى متمادى در مقابل منکر و ظلمى سکوت مىکند و هیچ عکسالعملى از خود نشان نمىدهد؛ این هم یک گناه است، شاید گناه دشوارترى هم باشد، این همان ان الله لا یغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم است. این همان گناهى است که نعمتهاى بزرگ را زایل مىکند. این همان گناهى است که بلاهاى سخت را بر سر جماعتها و ملتهاى گنهکار مسلط مىکند. ملتى که در شهر تهران ایستادند و تماشا کردند که مجتهد بزرگى مثل شیخ فضلالله نورى را بالاى دار بکشند و دم نزدند... پنجاه سال بعد چوبش را خوردند. در همین شهر تهران، مجلس مؤسسانى تشکیل شد و در آنجا انتقال سلطنت و حکومت به رضاشاه را تصویب کردند. آنها یک عده آدم خاص نبودند؛ این یک گناه ملى و عمومى بود.
چهارم؛ این روزها چند حادثه افکار عمومی را به خود مشغول کرده است؛ حوادثی که در کنار یکدیگر رخ داده و بسته به اینکه رسانه ها کدام یک از آنها را بزرگ کنند از نظر مخاطبان میگذرد. برخی رسانه ها که تعدادشان هم کم نیست، حادثه دلخراش اسیدپاشی در اصفهان را دست گرفته اند و با آب و تاب فراوانی، آنجور که بیشتر دلشان می خواهد –تا اینکه واقعیت داشته باشد- این موضوع را پر و بال می دهند. از سویی حکومت آل سعود نیز حکم اعدام را برای شیخ باقرالنمر صادر کرده است و چند اتفاق دیگر حال و روز اخبار کشور است.
اما اساسا درگیر شدن افکار عمومی و عامه مردم در وقایع مختلف، از جایگاه مهمی برخوردار است و ورود مردم می تواند جهت رخدادها را تغییر دهد.
شیخ باقرالنمر سالها ممنوعالمنبر بوده است و در زمان بیداری اسلامی سوالاتی را خطاب به رژیم آل سعود مطرح کرد که به خاطر آن دستگیر و شکنجه شد.
از جمله سوالات شیخ نمر این بود که آل سعود که برای عراق و سوریه دموکراسی میخواهد نمیشود یک صدم آن را برای خود عربستان بخواهد؟، دولت اسلامی که به دنبال تشکیل آن در سوریه به عراق است نمیشود یک ربع آن را در خود حجاز تشکیل دهد؟، ثروتهای میلیاردی نفت حجاز به کجا میرود؟، چرا یک خانواده صاحب نفت و بودجه آن است؟، چرا زندانهای آل سعود پر از منتقدین غیرمسلح است؟ و چرا اینقدر پشت آل سعود ایستاده و همه جا شعار حقوق بشر میدهد اما زمانی که به عربستان میرسد حرفی از حقوق بشر نمیزند.
و حالا این شیخ شیعه در معرض اعدام است و باید دید جامعه اسلام چه واکنشی خواهد داد؟