به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ عباس سلیمینمین را به عنوان رییس دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران میشناسیم و موضعگیریهای تند و بعضاً شاذ او در مورد مسایل تاریخی. با این حال شاید جالب باشد بدایند که او از اعضای انجمن حجتیه بوده که البته مثل بسیاری افراد آن را پنهان نمیکند، بلکه به آن تصریح داشته و نقدی درون گفتمانی هم به انجمن و رفتارها و اعضای آن دارد. با سلیمینمین علاوه بر مسایل تاریخی پیرامون انجمن حجتیه به برخی شبهات مطرح شده از سوی اعضای انجمن و شبهات تاریخی پیرامون آن پرداختیم.
انجمن حجتیه چند ده سال قبل از انقلاب با اهداف خاصی ایجاد شد و بعد از انقلاب هم اعلام انحلال کرد. آیا در این برهه باید به انجمن حجتیه بپردازیم؟
اینکه میگویید انحلال خیر! انجمن حجتیه در سال 62 اعلام تعطیلی کرد و بعد از مدتی فعالیت خود را از سر گرفت. خود مسئولان انجمن هم این تلقی را داشتند و از بیانیه تعبیر به تعطیلی میکردند و بعداً این را در صحبتهایشان هم اذعان کردند. الآن هم شنیدهام که سعی دارند مجوزهایی از وزارت کشور برای فعالیت علنیتر تهیه کنند.
انجمن حجتیه به عنوان یک جریان حیات خودش را در طول این سالها ادامه داده است و البته در همان موقع هم در پاسخ به صحبتهای امام رسماً اعلام کردند که گرچه ما خود را مصداق سخنان امام نمیدانیم اما چون تحقیق کردیم و فهمیدیم که نظر امام متوجه ماست، ما اعلام تعطیلی میکنیم. بنابراین انجمن در این زمینه هم به نوعی انقلت میآورد که مصداق حرف امام این افراد نیستند.
بنده اعتقاد دارم که الآن انجمن حجتیه مسئله ما نیست و ما نباید انجمن حجتیه را تبدیل به یک مسئله کنیم. مسئله یعنی یک مشکل حاد. ما طبیعتاً یک سری مسایل حاد در کشور داریم که باید آنها را دستهبندی و بررسی کنیم. بنده مسئله انجمن حجتیه را مسئله حاد کشور نمیدانم اما علی القاعده جزو مسایل کشور هست که میبایست جامعه ما نسبت به این مسئله و مسائل مشابه آگاهیهای نسبی داشته باشند تا ما از مسایل تاریخی بهره لازم را برده باشیم. اگر ما نسبت به این موضوعات آگاهی داشته باشیم طبیعتاً پرداخت هزینه در این زمینهها کم خواهد بود.
بالاخره انجمن حجتیه یک تشکل مذهبی بود. چرا امام باید با این گروه مخالفتهایی به این صراحت انجام میداد؟ به خصوص اینکه بعد از انقلاب کمال همکاری و هم سویی را با انقلاب داشتند
انجمن حجتیه یک نگاه سیاسی دارد، یک نگاه فرهنگی اقتصادی. آنچه که بعد از انقلاب امام نسبت به انجمن حجتیه حساس بود، نگاه فرهنگی و اقتصادی انجمن است. نگاه سیاسی انجمن با پیروزی انقلاب عملاً به بنبست رسید. یعنی انقلاب ثابت کرد که شما اگر به حواشی نپردازید و به مقابله با اصل اقدام کنید هم میتوانید موفق باشید و هم مسایل حواشی خودش کاملاً از بین میرود. با پیروزی انقلاب، هم جریان بهائیت از بین رفت و هم صهیونیستها رفتند و هم اعوان و انصاری که نوعی ضدیت با اسلام داشتند. بنابراین با پیروزی انقلاب اسلامی عملاً موضع سیاسی انجمن پایان یافته تلقی میشود. کما اینکه در ادامه مسیر هم تمام کسانی که به لحاظ سیاسی به انجمن حجتیه توسل میجستند و آنها را الگوی خودشان قرار میدادند، ناگزیر وارد مسایل سیاسی شدند.
مثلاً؟
به عنوان مثال جریان نجف که یکی از جریانات مهمی بود که با امام به لحاظ سیاسی تقابل داشت و انجمن حجتیه هم تلاش داشت افکار عمومی را متوجه نجف کند و الگویی را از آنها برداشت کند؛ آنها هم وارد مسایل سیاسی شدند. یعنی الآن اسلامی که وارد مسایل اداره جامعه نشود از سوی هیچکدام از تودهها پذیرفته نیست. کسی نمیپذیرد اسلام یک بار دیگر به حاشیه برود. در عراق هم امروز مرجعیت و روحانیت این برداشت را ندارد؛ لذا از این لحاظ انجمن حجتیه پایگاه و پشتیبانی خودش را در میان روحانیت از دست داد.
سید محمد شیرازی پس از فراگیر شدن مرجعیت امام خمینی به مقابله جدی با ایشان پرداخت و اعلام مرجعیت کرد. آیت الله خویی این مرجعیت را مشکوک خواند و در موضع گیری تندی علیه وی نسبت به اجتهاخودخوانده شیرازی انتقاد کرد
اما انجمن حجتیه ابعاد دیگری دارد. یکی از این ابعاد این است که مبلغ اسلام اشرافی بوده است. سالها اسلام را از طریق اشرافیت تبلیغ میکرد. امام نسبت به این مطلب حساسیت زیادی داشتند و در ابتدای انقلاب این احساس برای امام ایجاد شد که برخی از مسئولین سیاسی از طریق نزدیک شدن به انجمن حجتیه سعی دارند به سمت نوعی اشرافیت حکومتی برگشت پیدا میکنند. امام نسبت به این مسئله نگرانی داشتند که نگرانی درستی بود. هرچند بعدها به طرق دیگری نه از طریق انجمن حجتیه این اتفاق افتاد و صحت آن به اثبات رسید. امام مایل نبودند افرادی که به اسلام اشرافی خو کردهاند در دستگاه اداری کشور نفوذ کنند.
انجمن حجتیه کاملاً به اسلام اشرافی و تفاخر به اشرافیت اعتقاد داشت. یکی از تفاخرهایش این بود که مثلاً مجالسش را در خانههای اشرافی برگزار کند. میخواست از این طریق برای اسلام جاذبه ایجاد کند.
مگر چه اتفاق میافتاد اگر این افراد وارد دستگاه حکومتی میشدند؟
امام سعی داشتند اجازه ندهند تا این جریان وارد انقلاب شود و انقلاب را به نوعی هدایت کنند تا رویکرد آن تودههای محروم جامعه باشد. امام تعابیر تندی نسبت به اشرافیت دارند و نگرانی امام را میتوان در کلمات ایشان دید. امام عقیده داشتند که اگر در اوایل انقلاب این حرکت به سمت اشرافیت به سرعت انجام شود مشکلات جدیای ایجاد میشود. از یک سو انقلاب هنوز نتوانسته بود ریشههای خود را مستحکم کند و از سوی دیگر اشرافیت مردم را نسبت به انقلاب بدبین میکرد. امام از این رو اجازه ندادند تا از افرادی که ارتباط نزدیکی با انجمن حجتیه داشتند در مشاغل کلیدی استفاده شود.
انجمن حجتیه در این سالها شبهاتی را مطرح میکند. یکی از این شبهات این است که انقلاب ادعا داشت که به اصل میپردازد و ما به فرع. شما پیروز شدید و اصل را کنار زدید اما میبینیم الآن همان چیزی که شما میگفتید فرع است و اجازه ندادید ما با آن مبارزه کنیم با همان شدت برگشته است؟
این حرف خیلی حرف منطقی و قابل پذیرشی نیست. بهائیت در جامعه ما از بین رفته است. اگر شما میبینید چند تا بهائی وجود دارد، دلیلش این است که ما نمیخواهیم با بهاییها مبارزه کنیم. برخلاف تبلیغات غرب که ما با بهاییها کار داریم ما فقط با بهائیت که متصل به صهیونیستهاست و در واقع ارتباط تنگاتنگی با هم دارند مشکل داریم. آیا واقعاً ریشه این نوع بهائیت کنده نشده؟
جریان بهائیت یک جریان سیاسی است و با چند نفر فریبخورده فرق دارد. بهائیان در آن موقع سرمایهداران مهم کشور ما بودند، سیاستمداران مهم کشور بودند و نقشهای کلیدی دیگری داشتند. تعیین کننده مسایل مهم کشور بودند. اما الآن این نوع تاثیرگذاری وجود ندارد. اینکه چند بهائی در کشور هستند موضوع مهمی نیست و قرار نبوده همه بهاییها را در دریا بریزیم! اگر هدایت شدند چه بهتر اما اگر در تفکر خودشان ماندند که ماندند؛ ما که نمیخواهیم به آنها زور بگوییم. البته رصد میکنیم که اگر افرادی با بهائیت جهانی پیوند خوردند و سعی داشتند نقشههای صهیونیستها را پیاده کنند با آنها مبارزه میکنیم.
شبهه دیگری که انجمن حجتیه مطرح میکند این است که ما در قبل از انقلاب به شیوهای با رژیم شاه مبارزه میکردیم که شهید مطهری و علامه طباطبائی مبارزه میکردند. آنها مبارزه فکری و فرهنگی میکردند. ما هم همین طور. پس چرا مبارزه ما را قبول ندارید؟
انجمن حجتیه در تعاریف ما از اسلام یک تغییراتی را داده بود و اسلام را با آن تغییرات تبلیغ میکرد. مثلاً از انتظار تعبیر دیگری داشتند. این تعاریف را طوری تغییر میدادند که توجیهگر عدم دخالت آنها در مدیریت جامعه باشد.
اینکه همه کسانی که در انتظار موعود هستند باید به اسلحه روز مجهز باشند از جمله مسایلی است که در احادیث مطرح شده است. یعنی آماده بودن و عدم رضایت داشتن از وضعیت موجود به گونهای که کاملاً روشن باشد این افراد منتظر هستند، برای اینکه بتوانند در شرایط موجود تغییر ایجاد کنند.
انجمن حجتیه نسبت به این جملات امام ایراد داشت که چرا میگویید ما اعتقاد داریم فساد زیاد شود تا امام زمان ظهور کند. ببینید یکی از شیوههایی که امام داشت این بود که از ظاهر مواضع میرفت به عمق مطلب میپرداخت. انجمن حجتیه در گذشته میگفت ما به فعالیت دولتمردان کاری نداریم. یعنی چه کاری نداریم؟ یعنی هر کاری که دلشان خواست انجام بدهند. بعد که امام مفهوم این قضیه را بیان کرد ناراحت شدند. امام گفت شما که ادعا دارید ما به حاکم فاسد کاری نداریم و از فساد حاکم تبری نمیجویید یعنی عملا کمک میکنید به رشد فساد.
البته انجمن یک قدم بالاتر از این هم رفت و نه تنها در مقابل فساد سکوت میکرد بلکه کسانی که در برابر فساد هم موضع میگرفتند را تخطئه میکرد که مثلاً تو وظیفه شرعیات نیست و در زمان غیبت باید هر ظلمی را بپذیری. یعنی انجمن حجتیه حتی اگر بگوییم در مقابل مبارزه نمیایستاد (که مستندات زیادی داریم که خود مبارزه را هم تخطئه میکرد) بلکه بعضاً مبارزان را هم تخطئه میکرد. این در معنای منطقی خود همان جمله امام را نتیجه میدهد. منتهی هنر امام این بود که شیره و عصاره مطلب را برای مردم آشکار میکند و به همین جهت مردم به راحتی این مسئله را متوجه میشوند.
در واقع انجمن حجتیه با تفکر خودش در گسترش فساد موثر بود. اگر شما مفسد را مطمئن کنید از اینکه من با تو کاری ندارم، آیا غیر از ترویج فساد چیز دیگری میتواند باشد؟ اما آقایان الآن میگویند امام به ما ظلم کرد! ما که اصلاً اهل فساد نیستیم. ما اهل عبادت هستیم، اهل امام زمان هستیم، این وصلههای نچسب به ما نمیچسبد. این آقایان باید متوجه باشند که مشی ترویجی آنها در واقع ترویج فساد بود.
هر جوانی در کشور ما یک انرژی بالقوه است که اجازه ندهد صهیونیستها هر کاری که دلشان خواست انجام بدهند، حالا اگر ما این جوانها را از جلوی صهیونیستها جمع کنیم، یعنی اینکه ما راه شما را هموار میکنیم تا هر کاری که میخواهید انجام بدهید.
بنابراین فرمایش امام درخصوص مشی سیاسی انجمن حجتیه کاملاً درست بود. امروز این مشی خریداری ندارد چون همه میفهمند که اگر شما به عنوان یک مسلمان در عرصه سیاسی غیبت داشته باشید صهیونیستها جای شما را میگیرند و غیبت شما در عرصه یعنی صحنه را خالی کردن برای حضور صهیونیستها. این حضور در صحنه مساوی با سد کردن راه بیگانه خواهدبود.
مطالب دیگر::