به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ دانشگاه تهران به گواه تاریخ، عنوان سیاسیترین دانشگاه کشور را به خود اختصاص داده است. از ۱۶ آذر خونین سال ۱۳۳۲ تا ۱۶ آذر سال ۱۳۸۸، دانشگاه تهران مقاطع حساس و البته بحرانی زیادی را به خود دیده است.
آنچه میخوانید روایتی عینی از حوادثی است که پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری در این دانشگاه به وقوع پیوست و فرجام این اعتراضات از زبان یکی از فعالین دانشجویی این دانشگاه در آن برهه است.
روایت شفاهی هادی امیدی فر؛ دبیر اسبق جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران را در ادامه بخوانید::
اولین تریبون را، ما به میرحسین دادیم
در فاصله بعد از تعطیلات عید تا یک هفته قبل از انتخابات، بساط سخنرانیها و مناظرهها برپا بود و بسیج دانشجویی، جامعه اسلامی و انجمن اسلامی هر یک برنامههای خود را داشتند. انجمن اسلامی دانشگاه تهران در همین ایام برنامهای گرفت با عنوان تودیع دولت نهم، با این مضمون که دولت بعدی قطعاً ادامه دولت سابق نخواهد بود. اولین مجموعه دانشگاهی هم که «میرحسین موسوی» را در ایام انتخابات به دانشگاه آورده و در مجمع سالانه خود تریبون در اختیارش گذاشت، مجموعه انجمن اسلامی بود.
هفتههای آخر انتخابات نیز در دانشگاه شاهد تجمعات جسته و گریختهای خصوصا بیرون دانشگاه و مقابل سردر بودیم. اما حجم اصلی اتفاقات مربوط به پس از انتخابات بود. روز شنبه ۲۳ خرداد قرار بود اولین امتحان پایان ترم دانشگاه برگزار گردد. اما به دلیل ناآرامی حاکم در دانشگاه همه امتحانات به شهریور موکول شد که به فضای درسی دانشجویان هم لطمه زد.
پس از اعلام جشن پیروزی دکتر احمدینژاد که قرار بود همزمان با میلاد حضرت فاطمه (س) در روز یکشنبه ۲۴ خرداد برگزار شود، ناآرامیها بالاگرفت و با توجه به اینکه در روز یکشنبه دانشجویان مذهبی اکثرا به این جشن رفته بودند، دانشگاه از حضور آنان خالی شده بود و همین باعث گردید تا طرفداران موسوی به صورت پراکنده فضای دانشگاه را به هم بریزند. از طرفی ما این احتمال را میدادیم که کوی دانشگاه نیز آبستن حوادثی خواهد بود و اتفاقی رخ خواهد داد. همان شب حملات به کوی دانشگاه اتفاق افتاد و اتفاقاتی رخ داد که واقعا جای دفاع نداشت و مایه تأثر و تأسف همه ما گردید. البته این حوادث به طرزی اغراقآمیز و دروغین منعکس شد، به طوری که گفته شد چندین نفر کشته شدهاند که چنین نبود.
فکر میکردند کار تمام شده
اتفاقات کوی باعث شد طرف مقابل جریتر شود و روز بعد که تحصنی در مسجد دانشگاه تهران برگزار شده بود، حتی برخی اساتید دانشگاه با این تحلیل که دیگر کار تمام شده است، سخنانی را بیان کردند که حتی در محافل خصوصیشان هم نمیگفتند. از جمله آنها همین دکتر توفیقی بود که رسماً نظام را به خیانت در آرای مردم متهم نمود.
این تحصن تا راهپیمایی ۲۵ خرداد ادامه پیدا کرد که راهپیمایی گسترده حامیان موسوی که خود متاثر از حوادث کوی دانشگاه بود، برگزار شد. همان روز خانم «زهرا رهنورد» به دانشگاه تهران و پردیس علوم آمد و میان دانشجویان به سخنرانی پرداخت. او ابتدا میگفت: «حسین [میرحسین موسوی] گفته به خیابان نیایید چون نظام شما را به خاک و خون خواهد کشید.» اما با توجه به اینکه تلفنهای همراه و پیامکها قطع بود، چند دقیقه قبل از ساعت سه، رهنورد دوباره به میان جمعیت آمد و گفت: «همسرم نظرش عوض شده و گفته به شما دانشجویان بگویم که به خیابانها بیایید.» که به همین دلیل گروهی از دانشجویان به منظور تجمع به داخل دانشگاه رفتند و گروهی دیگر به سمت خیابان انقلاب و ۱۶آذر گسیل شدند. در آن زمان رهبری جمعیت با تعدادی از دانشجویان انجمن اسلامی تهران مانند غلامحسین محمدی، محمد صدرایی و خانم دکتر عباسینژاد بود که البته توجیهشان این بود که جمعیت را برای آنکه به داخل دانشگاه کشیده نشود، هدایت میکنند. از ساعت ۳ تا ۸ شب آن روز دانشگاه تهران اوضاع بسیار ملتهبی را تجربه کرد؛ شکسته شدن شیشههای گیتها و صندلیهای فراوانی که به آتش کشیده شد. دانشگاه از ۲۵ خرداد به سمت تعطیلی رفت و امتحانات کاملا لغو شده بود و بسیاری از دانشجویان ساکن کوی دانشگاه هم همان روز کوی را تخلیه کرده و به سمت شهرشان رفتند.
امتحانات را هم با خودکار سبز پاسخ میدادند
در شهریورماه هم که امتحانات برگزار شد تلاشهایی برای خودنمایی از طیف حامی فتنه انجام گرفت، از جمله اینکه برخی امتحانات را تحریم میکردند یا اینکه با خودکار سبز به سئوالات پاسخ میدادند که البته این حرکات توفیقی نداشت. همچنین در افتتاحیه رسمی دانشگاه که با حضور دکتر دستجردی و دکتر دانشجو به عنوان وزرای بهداشت و علوم در ۶ مهر ۸۸ برگزار شد، علیرغم تحرکات اعتراضی، خیلی بحران آفرین نشد. این را هم باید اشاره کنم که دغدغه مسئولین دانشگاه از جمله دکتر فرهاد رهبر، رییس دانشگاه و دکتر خسروی مدیرکل حراست و دکتر قمصری معاون دانشجویی دانشگاه در همه این موارد آرام کردن اوضاع بود.
اولین مناظره دانشجویی در سال جدید تحصیلی در ۱۲ آبان برگزار شد که استقبال بسیارخوبی هم از آن شده بود و انعکاس زیادی هم پیدا کرد. در آن مناظره بنده به عنوان نماینده جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه، مهدی شاه آبادی جانشین بسیج دانشجویی دانشگاه و نیز غلامحسین محمدی دبیر انجمن اسلامی دانشگاه حضور داشتیم که با توجه به اینکه اولین تریبون پس از ایام فتنه بود، به مباحث انتخابات کشیده شد. در آنجا از طرف دانشجویان انجمن اسلامی مباحثی مثل لزوم تسخیر سفارت روسیه در روز ۱۳ آبان مطرح شد و حتی «غلامحسین محمدی» هم تلویحا در صحبتهایش این کار را تایید کرد. در حقیقت قصد دوستان این بود که شعارهایی مثل مرگ بر روسیه را مطرح کنند تا شعار مرگ بر آمریکا فراموش شود. ادامه این فضای متشنج در روز ۱۳آبان رخ داد که حتی عدهای که تظاهرات کرده بودند، در روزی که نماد مبارزه با امریکا و استکبار است، نه تنها شعار «مرگ بر روسیه» که شعارهایی مثل «اوباما، با مایی یا با اونها؟» در همراهی امریکا سر میدادند. همین قضیه باعث شد ما وقوع مجدد چنین بحرانی را برای ۱۶آذر همان سال نیز متصور باشیم.
بحران در روز دانشجو
برنامهای که ۱۶ آذر سال ۸۸ در دانشگاه تهران برگزار شد، بر خلاف سالهای گذشته که همراه با سخنرانی سیاسی بود، به دلیل نزدیکی به ایام عید غدیر به صورت جُنگ برگزار گردید تا بچهها را با نشاط برای راهپیمایی آن روز آماده کنند. به موازات این برنامه از صبح گروهی تجمعی به پا کرده بودند و به شعاردادن مشغول بودند. بعد از اتمام این برنامه، جمعیت گستردهای که در سالن دانشگاه حضور داشت، به محوطه آمدند و به سمت سردر رفتند تا ضمن راهپیمایی، بیانیه پایانی را قرائت کنند. اما از سوی مقابل تلاش میشد تا دانشجویان تحریک و برانگیخته شوند و فضا رادیکال شود. بعد از قرائت بیانیه، بچهها خبردار شدند که دانشجویان معترض به سمت دانشکده فنی رفتهاند و دست به اغتشاش زدهاند. همین باعث شد جمعیت در عرض چند ثانیه به صورت ناخودآگاه به سمت دانشکده فنی برود. من خیلی به اتفاقاتی که در دانشکده فنی توسط این دانشجویان معترض افتاده بود، از جمله توهین و به آتش کشیدن تمثال حضرت امام (ره) اشاره نمیکنم. چون معتقدم حتی نقل اینها نوعی توهین به شأن دانشگاه و دانشجویان دانشگاه تهران است.
در این بین حراست دانشگاه تهران خیلی تلاش کرد که از ورود افراد غیر دانشجو به دانشگاه جلوگیری کند، اما افراد زیادی به جز دانشجویان دانشگاه از کانالهای مختلف به دانشگاه وارد شده بودند و حتی بعضی از آنها نقش لیدری جمعیت معترض را برعهده داشتند و جالب است علیرغم اینکه به بچههای بسیجی و حزب اللهی نسبت داده میشود، من خودم به عینه چندین نفر را میان معترضین با سلاح و شوکر و گاز اشکآور مشاهده کردم.
به هرحال در تجمع دانشجویان مقابل دانشکده فنی، تریبونی برقرار شد و بنده و دکتر شمسیپور، از قدمای بسیج دانشجویی دانشگاه تهران چند دقیقهای برای جمعیت صحبت کردیم. از آنجا دوباره جمعیت معترض تغییر جهت داد و به سمت پردیس علوم رفت. در آنجا هم همین اتفاق تکرار شد و نهایتا به پراکندگی جمعیت کشیده شد. ما نیز تجمع خود را با حضور در مقبره شهدای دانشگاه پایان دادیم. فردای آن روز نیز جمعیت معترض که احساس میکرد روز ۱۶آذر نتوانسته کار خود را به پایان برساند، فضا را ادامه داد و حتی این تجمعات بعضا به درگیریهای شدید لفظی و حتی بدنی بین دو گروه منجر شد. بعد از ظهر همین روز، نامهای از سمت دکتر رستمی، سرپرست وقت معاون دانشجویی دانشگاه به دست ما رسید که برگزاری هر گونه تجمعی را در روز ۱۸ آذر ممنوع اعلام کرده بود.
تحرکات موسوی و رهنورد در دانشگاه تهران
اتفاقی که در روز ۱۸ آذر افتاد، تحصنی بود که توسط جمعی از دانشجویان پردیس مرکزی فنی پشت در دفتر دکتر کمرهای -رییس پردیس فنی- اتفاق افتاد که در اعتراض به اتفاقات رخ داده در این دو روز در پردیس فنی بود. دکتر کمرهای هم برای آرام کردن اوضاع، سالن شهید چمران دانشکده را در اختیار این افراد قرار داد. یکی از روزهایی که دل ما خیلی در آن ایام سوخت همین روز بود که تریبونهایی کاملا یک طرفه برقرار شد و اجازه صحبت به ما داده نمیشد و ما نیز با توجه به نامهای که عرض کردم، برنامهای برای مقابله با این موضوع ترتیب نداده بودیم. مسائل در آن روز حتی از مسائل سیاسی گذشته بود و به مسائل اعتقادی همچون حضرت صاحب الزمان (عج) و دین اسلام و حضرت رسول (ص) کشیده شد. در دانشکدههای دیگر هم کم و بیش این اوضاع وجود داشت. مثلا در دانشکده خود ما که دانشکده ادبیات بود، عدهای کف سالن نشسته بودند و اجازه حرکت به بقیه نمیدادند. در پردیس هنرهای زیبا هم به خاطر اینکه اولا خانم رهنورد و میرحسین موسوی در آن رفت و آمد داشتند و از سوی دیگر ریاست دانشکده هم با آنها همسویی داشت، اتفاقاتی مشابه رخ داد. فقط دانشکده حقوق بود که نسبتا و به خاطر اینکه تعداد دانشجویان حزب اللهی در آن نسبتا زیادتر بود، آرامش نسبی حاکم بود.
از طرف دیگر جامعه اسلامی در دانشکده حقوق برنامه برگزار کرد و در مقابل انجمن اسلامی هم به مناسبت ایام روز دانشجو، همایش دیگری با عنوان «سکوت؛ رساترین اعتراض» برگزار نمود که در آن کاملا فضا سبزپوش شده بود و لباس و دستبندهای سبز زیادی در سالن مشاهده میشد. حتی در آن مراسم خبرنگارانی که از صداوسیما برای تهیه گزارش آمده بودند با واکنش شدید و حتی فیزیکی مواجه و توسط بچههای انجمن اسلامی از سالن اخراج میشدند.
میخواستند جسارت به امام را منکر شوند
در این چند روز تحصن بلندمدتی هم در محکومیت توهین به تمثال حضرت امام (ره) به وقوع پیوست که ذکر این نکته هم واجب است که برخی افراد خواستند بگویند چنین اتفاقی رخ نداده و صداوسیما تصاویری غیرواقعی پخش نموده است. اما واقعا این اتفاق زشت و دردآور رخ داد و من خود به عینه در دانشکده فنی شاهد آن بودم. البته همین موضوع علیرغم اینکه واقعهای دردناک برای ما بود، به نظرم سبب خیر شد و خدا میخواست با این کار چهره واقعی این افراد مشخص شود و همه بفهمند این افراد که در بیانیهها و مواضعشان دم از انقلاب و اسلام میزدند، جز منافع حزبی و گروهی دنبال چیز دیگری نیستند. همین امر و تخلیه هیجانات در آن روزها و نزدیکی به ایام امتحانات سبب شد که فضا در چندروز آینده کمکم رو به آرامش برود.
اما باید در جمعبندی این قضایا به سه نکته مهم اشاره کنم:
اول اینکه مدیریت فضای اعتراضی دانشگاه از خارج دانشگاه، در این ایام چیزی نبود که کسی در آن شک داشته باشد. شواهد بسیاری هم برای این موضوع وجود داشت. اینکه شما درست یک ساعت قبل اعلام کنید که تجمعی در سالن فلان دانشکده برگزار خواهد شد و ظرف یک ساعت چند چهره سیاسی در آن مراسم حضور پیدا کنند نشان میدهد هماهنگی با چهرههای خارج دانشگاه کاملاً وجود داشت. یا وقتی شما شاهد تحصن اساتید دانشگاه تهران هستید، متوجه میشوید که مدیریت فضای اعتراضی خیلی هم دانشجویی نیست.
دوم آنکه اتفاقات کوی در شکلگیری اعتراضات ۱۳ آبان و ۱۶ آذر خیلی نقش داشت. در حقیقت فضای فتنهگونی ایجاد شده بود و بچهها چیزهایی را به چشم خود دیده بودند و باعث شده بود به کلیت نظام بدبین شوند و در این فضا به اصطلاح خودمان خیلیها «چپ کردند». همه ما به اتفاقات کوی نقد جدی داشتیم و حتی در سال بعد که رییس قوه قضاییه به دانشگاه آمده بود، این را ابراز داشتیم که اگر آن اتفاقات پیگیری و مدیریت میشد، شاید اتفاقات بعدی رخ نمیداد.
نکته آخر هم که برای دفاع از حقانیت باید به آن اشاره کنم این است که من با بسیاری از آن دوستان رابطه صمیمی داشتم دارم و علیرغم اختلاف نظرها حتی گاهی با هم مینشینیم و خاطرات آن ایام را مرور میکنیم. و باید این نکته را بگویم که شورای مرکزی انجمن اسلامی تهران حداقل سعی میکرد حداقل در ظاهر موضع رادیکال نداشته باشد. انجمن اسلامی برخی دانشکدهها خصوصا دانشکده حقوق، دانشکده فنی، پردیس هنرها و پردیس ابوریحان خیلی تلاش کردند فضا را به سمت رادیکال شدن پیش ببرند، اما اعضای شورای مرکزی انجمن تهران حتیگاه جلوی تندروی برخی دانشکدهها را میگرفتند.
منبع:: ویژه نامه خبرنامه کاغذی دانشجویان ایران [9/16]
مطلب مرتبط//
روایت شاهد عینی از فتنه 88 در دانشگاه- بخش اول دانشگاه صنعتی امیرکبیر
روایت شاهد عینی از فتنه 88 در دانشگاه - بخش دوم دانشگاه صنعتی شریف
روایت شاهد عینی از فتنه 88 در دانشگاه - بخش سوم دانشگاه صنعتی اصفهان