متن این یادداشت دانشجویی در ذیل می آید::
کلاسم تمام شده بود. سوار اتوبوس شدم. به ایستگاه اقتصاد که رسیدم، پیاده شدم و برای دیدن آثار «اولین جشنوارهی فیلمهای علمی اهواز» از پلههای آمفیتئاتر دانشکده اقتصاد بالا رفتم و به داخل سالن رسیدم.
سالن تاریک بود، چراغ گوشیام را روشن کردم و جلو رفتم. کسی را در سالن ندیدم، چراغ گوشی را به سمت پایین سالن گرفتم؛ انگار پیرمردی نشسته بود. روی صندلی نشستم به تماشای مستند «گُلی برای دو کشور». چند دقیقهای گذشت و من دهانم از تعجب بازمانده بود! شخصیتهای مستند به زبان ترکی و هلندی صحبت میکردند و زیرنویس فیلم هم انگلیسی بود و من مانده بودم تا آنجا که من میدانم زبان رسمی کشورمان فارسیاست.
گفتم شاید ابتدای پخش مستند است و اگر منتظر بمانم حتماً فیلم دوستان زیادی به سالن خواهند آمد؛ نشستم و منتظر ماندم. در تبلیغات مدت پخش فیلم 54 دقیقه بود و من حالا بعد از نیم ساعت شاهد مستند گزارشیِ متوسطی بودم از آقای «رملتلوکین» از هلند.
درب خروجی آمفیتئاتر باز شد و آقای صافی، مسئول خدمات سالن چند نفری از دانشجویان را به داخل آورد و علاوه بر من و برادرمان از هلند و سه چهار نفر دیگر، چند دانشجو هم به جمع گرم! تماشاچیان اضافه شدند.
حالا سرجمع شدهایم ده دوازده نفر. اما انگار کسی فیلم را نگاه نمیکند و آنچه بیشتر خودنمایی میکند پچپچ در سالن است. به هر شکل فیلم بعد از بررسی گل سُمبل در کشورهای هلند و ترکیه به پایان رسید و حالا من خودم را نزد آقای «رملتلوکین» میبینم و دانشجویان.
به غیر از یکی، نه زبان هلندی بلدند و نه انگلیسی. یکی میگوید Perfect و دیگری Good و دیگران فقط میخندند. بعد هم عکس سلفی با آقای کارگردان و بای...
از سالن که بیرون آمدم به این فکر میکردم آقایان مسئول چه هدف سترگی از برگزاری اینچنین جشنوارهای در این سطح داشتهاند و پس کو مخاطبش؟!
میخواستم زودتر مطلب بنویسم اما صبر کردم تا جشنواره به پایان برسد و دیدی جامع و با رعایت انصاف به آن داشته باشم.
ساعاتی که کلاس نداشتم سری به سالنهای مختلف دانشگاه زدم؛ همهجا اوضاع به همین منوال بود. در جمع از یکی از دوستان پرسیدم به نظرت چرا مسئولین دانشگاه ما فردی را با تقبّل هزینههای سنگین از هلند به کشور میآورند و نتیجه این میشود که خودش در سالن بنشیند به تماشای فیلم خودش؟
ژست کاملاً جدیای را به خودش گرفت و گفت: بنده گمان میبرم احتمالاً در هلند سالن نمایش فیلم وجود ندارد! همه خندیدند و فضا طنزآمیز شد.
شب وقتی به خوابگاه برگشتم دوباره روی موضوع فکر کردم.
در سایت جشنواره قسمت جوایز توجهم را به خود جلب کرد، سیزده جایزه در نظر گرفته شده بود؛ ده تای از آنها 3000 دلار، دو تا 4000 دلار و یکی هم 5000 دلار؛ سرجمع 39000 دلار میشود که با احتساب هر دلار 3437 تومان میشود 134.043.000 تومان.
حال اگر هزینههای رفتوآمد و اسکان و سوغاتی و تورهای گردشگری و ضیافتهای شام و تبلیغات و... کنار هم بگذاریم میشود چند میلیارد تومان.حواستان هست؟ چند میلیارد تومان. به گفته مدیر این دوره از جشنواره؛ آقای دکتر خسرو نشان 2000000000 تومان هزینهی جشنواره شده است. جهت اطلاع مدیر این جشنواره باید بگویم کشور با کسری بودجه مواجه هست؛ صرفاً جهت اطلاع. شب، بعد از فکر کردن زیاد به نتیجهای بهتر از تیتر متن نرسیدم: جشنوارهای برای نام و نشان...