به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ بسیار شنیده ایم از زبان لیبرال های وطنی که همواره با تمسخر فرهنگ خودی، غرب را آمال آرزوهای هر ملتی و بهشت شدادی به تصویر می کشند. که مردمش همه اهل فرهنگ و عاری از هر عیب و پیرایه ای هستند و هرچه بدبختی و بی فرهنگی است متعلق به کشورهای اسلامی و غیر نژاد آنگلوساکسون است!
اما روز گذشته در خبری عجیب و دلهره آور آمده بود که به نقل از آر تی، این بنیاد حقوق حیوانات در سوئیس با اظهار نگرانی از این روند یادآور شده که میزان سوء استفاده جنسی از اسب در این میان وضع نگران کننده تری دارد!
تا دیروز نگران این بودیم که آمار خیانت و تجاوزهای وحشتناک و موالید غیرمشروع در غرب رشد فزاینده ای را تجربه می کرد. اما انگار از امروز باید نگران سلامتی حیوانات بی زبانی چون اسبها نیز باشیم!
در آمار مربوطه آمده است که در سوئیس 110000 اسب در 18000 مزرعه وجود دارد و روزنامه" 20 دقیقه سوئیس" نوشته است می توان گفت بیشتر از 10000 (ده هزار) نفر در سویس متهم به سوء استفاده جنسی از حیوانات هستند که در این میان اسب ها از قربانیان مهم این سوء استفاده ها هستند. یادآور می شود در این گونه موارد معمولا دسترسی به آمار واقعی بسیار دشوار است و آمار ثبت شده تنها بخش کوچکی از آمار واقعی را در بر می گیرد. سویس تنها حدود هفت میلیون جمعیت دارد.
حالا جای خوبش است که آمار حیوانات بی زبانی چون الاغ، سگ، گربه و دیگر موجودات زنده ی اهلی و وحشی را منتشر نکرده اند. اما به واقع انسان به کجا می رود؟
در آیات و روایات خوانده و شنیده بودیم که قوم لوط عجیبترین و وحشی ترین اقوام زمان خود در بی حد و حصری قبح شکنی چنین روابطی هستند اما هیچ جا نیامده بود که آنان با حیوانات نیز هم!
انسان به کجا می رود؟ اصلا آیا بهتر نیست دیگر نام انسان را هم خطاب نکنیم به چنین موجوداتی و تنها نام موجود را بهشان اطلاق کنیم زیرا نام مقدس انسان شانیتی با خود دارد که لوازمی را برای دارا شدن این نام باید داشت اما در چنین موجوداتی نایاب است. در طول قرون جدید چه بلایی بر سر انسان و انسانیت آمده است که چنین به لجن کشیده شد؟
در طول دوران رنسانس که غربی ها از آن با افتخار به بیداری یاد می کنند، انسان با نفی هرگونه روح قدسی و وحی و وجود خداوند، انسان را مرکز عالم تصور کرده و همه چیز را بر مبنای خواست و میل او تنظیم می کنند. آنهم نه انسان به معنای عقل و فکر او، بلکه به معنای پست ترین تعریف از انسان. انسان مدنظر آنها یعنی تنها خور، خواب، خشم و شهوت.
زمانی که اینها اصل قرار گرفت اقتصاد که مستقیما مرتبط به نیازهای شهوانی و شکمی انسان است اصل می شود و برایش دست به تنظیم نظام های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی می زنند جهت نیل به آنچه هدف قرار داده اند. لذا فرهنگی که در خدمت اقتصادی قرار گیرد که هدفش تنها سودآوری به هرقیمتی است در جهت تمتع مسرفانه! همین می شود که امروز شاهدیم. یعنی فرهنگی که دشمن خونی هرچیزی است که کمی بوی معنویت و ارزش انسانی بدهد دیگر اسلام و نظام اسلامی که تجلی تمامی ارزشهای والای انسانی است بماند جای خود!
امروز اما برخی افراد انگار قرنهاست از کاروان بشریت عقبند و تزی را که دهها سال است در غرب منجربه شکست شده دوباره برای کشور ما توصیه می کنند و برای رسیدن به چنین هدفی حاضرند هرکاری از فتنه گرفته تا بزک کردن آمریکا، همراهی با حکومت ماقبل تاریخ آل سعود و... انجام دهند!
در نامه‌ی دومی که رهبر انقلاب خطاب جوانان غربی ها نگاشتند، ایشان ضمن اشاره به ذات تهاجمی فرهنگ غربی که به تخریب و هضم دیگر فرهنگ های غنی غیر خود می پردازد، مبنای این فرهنگ را بر دو چیز استوار دانستند و فرمودند: دو عنصر «پرخاشگری» و «بی‌بند و باری اخلاقی» که متأسّفانه به مؤلّفه‌های اصلی فرهنگ غربی تبدیل شده است، مقبولیّت و جایگاه آن را حتّی در خاستگاهش تنزّل داده است. اینک سؤال این است که اگر ما یک فرهنگ ستیزه‌جو، مبتذل و معناگریز را نخواهیم، گنهکاریم؟
حال آقایان، به فرموده ی رهبر انقلاب، ما اگر فرهنگ ستیزه جو و مبتذل غربی را نخواهیم گنهکاریم؟ اگر نخواهیم سوئیس شویم گنهکاریم؟ سوئیس و اسبهایش مال شما!
