به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ از نخستین ساعات صبح امروز دستهدسته و گروهگروه از مردم مؤمن و ولایتمدار شهر مقدس شیراز، از نقاط مختلف سومین حرم اهلبیت(ع) به سمت میدان شهدای این شهر محل تجمع مردمی برای حضور باشکوه در مراسم تشییع پیکر مطهر 94 شهید گمنام حرکت کردند.
این استقبال گسترده و چشمگیر در حالی شکل گرفت که هفته های گذشته استاندار فارس طی نامه ای به سردار باقرزاده، فرمانده کمیته جستجوی مفقودین تعویق مراسم تشییع شهدای گمنام را به علت سو استفاده های سیاسی و در پی آن عدم استقابل مردم از این مراسم خواستار شد؛ سردار باقرزاده ضمن ابراز تاسف برای استاندار فارس در واکنشی تند نسبت به این درخواست از برگزاری مراسم در روز تعیین شده خبر داد.
گفتنی است این درخواست عجیب استاندار با واکنش مردم، دانشجویان و مسئولین استان مواجه شد. (جزئیات بیشتر در اینجـــــــــــا )
در ادامه تصاویر این مراسم با شکوه آمده است:
همچنین منصور نظری شاعر کشورمان به مناسبت سالگرد عملیات کربلای پنج و تشییع 94 شهید گمنام در شیراز مثنوی «داغ شقایق» را سروده و برای «خبرنامه دانشجویان ایران»، ارسال کرده است:
بسم رب الفاطمه بانوی عشق - یار غمخوار علی در کوی عشق
آن سپردار علی روز بلا - مخزنالاسرار رنج کربلا
چشم دریا خونفشان، غَم داغ را - کربلا برپا همه آفاق را
شد خبر دل را که بویی میرسد - صاحب سِرِّ مگویی میرسد
کربلا را لاله رویی میرسد - غرقه در خون روی و مویی میرسد
از خُم کوثر سبویی میرسد - از مِی حق تَر گلویی میرسد
دست بازو بسته چون حیدر کَسی - پیکر دریادلانی اطلسی
میچکد خون از گلوی لالهها - شهر حافظ مست بوی لالهها
عاشقی یعنی که زهرا پیشگی - یار و غمخوار ولی، هَمّیشگی
عاشق یعنی که در بحر بلا - همچو غواصان بنوشی مِی زِ لا
لا چو گشتی در اِلای فاطمه - ره بیابی کربلا را خاتمه
چشم دریا خونفشانِ یاسِ عشق - غرقه در خون آمده غواصِ عشق
آنکه شیرینش به جان، زهراست او - هر دَمَش یک کربلا برپاست او
گفتم از زهرا نفس آتش گرفت - سینه شوقِ یالثاراتش گرفت
گفتم از زهرا لبانم سوختند - آتشی در سینهام افروختند
کیستی اِی زُهرۀِ مغموم عشق؟ – نقشِ خونین خدا بر بوم عشق
سینۀِ دریا غریقِ داغِ یاس - کرده بر تن خاکِ صحرا، خون لباس
سینۀِ سرخ شقایق، داغِ عشق - بوی زهرا میدهد آفاقِ عشق
میتپد دریادلی را دل به خاک - عشق زهرا کرده مستان را هلاک
یادگار از عشق زهرا سینهچاک - استخوانی مانده بر جا و پلاک
استخوانها را کفن پوشیدهاند - در کنارِ هم شقایق چیدهاند
کربلا را محرم راز آمدند - کربلای پنجیان بازآمدند
آن پرستوها به پرواز آمدند - بالوپرها غرقه خون بازآمدند
از سفر بازآمدند آن یارها - با خمینی آن علم بردارها
گَشته گم یوسف به کنعان آمدند - شهرِ حافظ را به مهمان آمدند
در کفنپوشیده تنها آمدند - جان فداییهای زهرا آمدند
استخوانها بوی همت میدهند - بوی درد و رنج و محنت میدهند
بوی یاس خورده سیلی میدهند - بوی روی گشته نیلی میدهند
بوی پهلویِ شکسته میدهند - بوی بازوهایِ بسته میدهند
بوی فرقِ غرقه در خون میدهند - بوی فکه بوی مجنون میدهند
استخوانها بوی خیبر میدهند - داغ همت بر دل ما مینهند
دستِ دل بر دامن سروی بلند - رفته دل در دام گیسویی به بند
قومِ بوده کربلا آرامشان - بی کفن در خاکِ غربت بینشان
دستهگلهای کفنپوش آمدند - گشته یاران فراموش آمدند
کرده نوش از لعل حیدر جامها - بازگشتند از سفر گمنامها
آتشی در سینه، بر لب آه سرد - رود خون از دیدهها جاری به درد
کاروانی میرسد لبریز مَرد - عاشقانِ کربلا را خون نَوَرد
کربلا آن قبلۀِ آمالشان - نُهفلک آشفتهحالِ حالشان
میزند بر ساحلِ دل، موج غم - استخوانها خفته در آغوش هم
خفته در خاک بلا غواص عشق - حرمت حق تا بدارد پاس عشق
حق که باشد جز حسین و فاطمه - کربلا باشد بر این ره خاتمه
حق حسین است و حسین است عین حق - وز غم او گشته این عالم خَلَق
در ازل او عهد ما را بست اَلَست - از برایِ او هویدا گشته هست
یک بلی گفتیم و عالم شد بلا - قبلۀِ ششگوشه بر پا کربلا
نقطه پرگار هستی شد حسین - برمدار او بگردد عالمِین
در حریمش کَس نگردد خاصِ عشق - تا نگردد در یمش غواصِ عشق
آنکه غواصی کند در بحر او - کی نماید جز بلا را آرزو
غوطه چون خوردی در این بحر عمیق - یابی اندر او همه دُرّ و عقیق
هرکه این ره رفته برگشتش چو نیست - عمق این دریا نداند کَس که چیست
هرکه یک قطره خورد زین آب عشق - تا ابد گردد دلش بیتاب عشق
در یم او هرکهای غواص شد - عاقبت بر نیزه چون عباس شد
به امید ظهور حضرت یار ...
پنجشنبه اول بهمن ماه 1394 منصور نظری