بهطور تقریبی میشود گفت 7 درصد از ظرفیت آموزش عالی به دانشجویان روزانه یا آموزش رایگان! تعلق میگیرد. (در نظر داشته باشید که در کشور بیش از 10 میلیون نفر کارگر وجود دارد که اگر هر کارگر را یک خانواده 4 نفره در نظر بگیریم به عدد 40 میلیون نفر میرسیم. تقریباً نیمی از جمعیت کشور که از لحاظ سطح درآمد زیر خط فقر زندگی می کنند.
خبرنامه دانشجویان ایران: برای روشن شدن بحث عدالت آموزشی بهتر است روند این موضوع از نحوه ورود به دانشگاه بررسی شود. طبق عرفِ این روزها اکثر دانش¬آموزان برای ورود به دانشگاهها علاوه بر حضور در کلاسهای مدارس، حضور در موسسات آمادگی کنکور را نیز در برنامه تحصیلی خود قرار میدهند. دستهای که توانایی مالی دارند بهراحتی هزینههای گزاف این موسسات را پرداخت میکنند تا بهترین کوپه های قطار خوشبختی را رزرو کنند! دستهای هم که توان مالی پایینی دارند از هر طریقی شده این مبالغ را فراهم کرده و میپردازند تا هر جور شده از این قطار جا نمانند! و البته دسته دیگری هم هستند که هیچگونه توان مالی ندارند!
و طبیعتاً کاری جز دست تکان دادن برای قطار از دست شان برنمی آید. شرایط به نحوی است که انگار عدم حضور در این موسسات، مساوی با ناکامی در کنکور سراسری ست. این مراکز بهظاهر معتبر اکثراً در شهرهای بزرگ قرار دارند و طبیعتاً داوطلبان ساکن در شهرهای کوچک و روستاها حتی اگر توان مالی هم داشته باشند امکان حضور در این موسسات را ندارند. ناگفته نماند که طبق شایعات در بعضی از این مراکز طراحان سوال کنکور هم حضور دارند! بدین ترتیب داوطلبی که استطاعت مالی ندارد به میزان زیادی از جمع رقبا عقب افتاده است. درواقع فرصت برابر برای او در رقابت با دیگران وجود ندارد.
خوان بعدی برای این داوطلبان قانون عجیب و طنزآمیز «بومی گزینی» است! طبق این قانون پذیرش داوطلبان با نسبت 80 به 20 انجام میشود! یعنی ظرفیت 80 درصد دانشگاههای هر شهر یا استان با داوطلبان بومی همان ناحیه تکمیل میشود و 20 درصد دیگر برای افراد غیربومی باقی میماند. کدام داوطلبی است که برای قبولی در دانشگاه تلاش کند و مایل به حضور در دانشگاههای شهر تهران نباشد؟! اما بهترین دانشگاههای کشور با بهترین دانشجویان کشور پر نمیشوند بلکه با افرادی پر میشوند که ساکن استان تهران باشند و احتمالاً تعداد زیادی از آنها توانایی مالی حضور در موسسات خاصی را نیز داشته باشند.
این رویه اشتباه در دانشگاههای فردوسی مشهد، دانشگاه اصفهان و صنعتی اصفهان، هنر اصفهان، دانشگاه شیراز، باهنر کرمان و ... نیز ادامه پیدا میکند. بله به همین راحتی یک انسان به دلیل مکان زندگی میتواند بهناحق جایگاه افراد شایسته را تصاحب کند. عمق فاجعه هنگامی بیشتر نمایان میشود که داوطلب محروم از امکانات، جنسیت مونث نیز داشته باشد! اگر از خوان موسسات کنکور و بومی گزینی بگذرد با یک قانون تبعیضآمیز و عجیب دیگر مواجه میشود: «پذیرش جنسیتی». در برخی از رشتههای تحصیلی! صرف اینکه داوطلب خانم باشد حق ادامه تحصیل در آن رشتهها را نخواهد داشت!
حال اگر داوطلب محروم از این موانع بگذرد و بخواهد وارد دانشگاه بشود سد دیگری سر راهش قرار دارد که مربوط به تخصیص فضای آموزشی است. از ظرفیت فضای آموزش عالی کشور فقط حدود 15 درصد اختصاص به دانشگاههای اصطلاحاً «دولتی» دارد. باقی ظرفیت مربوط به دانشگاههای آزاد اسلامی، پیام نور، علمی – کاربردی و غیره است. حال به نظر شما اگر فرد وارد جرگه این پانزده درصد بشود موفق شده است؟ جواب «نه» است.
این داستان عجیب ادامه دارد. بیش از نیمی از این 15 درصد مختص به دانشجویان شبانه و پردیسهای خودگردان است. دانشجویان شبانه علاوه بر اینکه همانند دانشگاه آزاد مجبور به پرداخت شهریه برای حضور در کلاسها هستند باید هزینههای گزافی را نیز برای تغذیه و اسکان در خوابگاه (در صورت تعلق گرفتن خوابگاه) بپردازند. پردیسهای خودگردان هم که بخشی از ظرفیت آموزش رایگان را به اشخاصی اختصاص میدهند که مایل هستند مدارک دانشگاه¬های معتبر را خریداری نمایند! بهطور تقریبی میشود گفت 7 درصد از ظرفیت آموزش عالی به دانشجویان روزانه یا آموزش رایگان! تعلق میگیرد. (در نظر داشته باشید که در کشور بیش از 10 میلیون نفر کارگر وجود دارد که اگر هر کارگر را یک خانواده 4 نفره در نظر بگیریم به عدد 40 میلیون نفر میرسیم. تقریباً نیمی از جمعیت کشور که از لحاظ سطح درآمد زیر خط فقر زندگی می کنند.
این 40 میلیون نفر فقط از 7 درصد ظرفیت آموزشی کشور را می-توانند استفاده کنند. 7 درصد رایگانی که رایگان نیست!) حال اگر داوطلب محروم جزو این 7 درصد باشد موفق شده است؟ متاسفانه باید گفت «خیر» موفق نشده است! دانشجوی مشمول آموزش رایگان هم باید هزینه بپردازد! هزینه تغذیه و اسکان در خوابگاه هرچند در مقایسه با دانشجوی شبانه مبلغ کمتری را شامل میشود ولی برای فردی که درآمد و خانواده مرفهی نیز ندارد هزینه زیادی محسوب میشود. این دانشجو برای پرداخت این هزینهها که خارج از توانش است چه میکند؟ بهجای حضور منظم در کلاس یا انجام با دقت پروژه¬های درسی شروع به کار پارهوقت میکند. ترجمه، تراکت چسبانی، انجام پروژههای درسی و پایاننامههای افرادی که احتمالاً! با استفاده از قانون بومیگزینی وارد شدهاند. در برخی موارد برای دانشجویان پسر، نگهبانی و حفاظت در تاسیسات، شرکتها، مجتمعهای مسکونی و غیره نیز شغلی است با درآمد اندک که هزینههای تحصیل رایگان! او را پوشش میدهد.
البته مواردی هم هست که دانشجو توسط استاد استثمار میشود و انجام پروژههایی که استاد خارج از فضای دانشگاه دریافت کرده است را با مبلغی ناچیز انجام میدهد. حال دانشجویی که در حال تلاش برای بقا از انجام وظایف تحصیلی خود عقب مانده است نمیتواند تحصیل خود را در مهلت مقرر به اتمام برساند و وارد جرگه دانشجویان سنواتی میشود. در اینجا برای اجرای عدالت و برابری بین همه دانشجویان مسئولین وزارت علوم و دانشگاهها لطف میکنند! و درازای اخراج نکردن این دانشجو از او مبالغ چندین برابر هزینههای معمول را برای تغذیه، اسکان و دروس باقی مانده اخذ میکنند. هدف این عزیزان دلسوز این است که دانشجو سر به هوایی نکند و شأن علمی دانشگاهها را به نمرات و معدلش خدشهدار نکند! حالا شأن انسانی خودش هر چه شد، شد. اهمیت زیادی ندارد.