تاریخ انتشار: شنبه 1396/02/09 - 15:32
کد خبر: 233858

نقدی مستند بر اظهارات دکتر صادق زیباکلام در دانشگاه‌ها/ 2

سه دولت با اقتصاد لیبرالی

سه دولت با اقتصاد لیبرالی

با این حال، جریان اصلاحات به سبب آشفتگی‌های نظری و عملی بیشتر توانستند سیاست‌های تثبیتی نولیبرالیسم(جلوگیری از شکل‌گیری تشکل‌های صنفی کارگران، ادامه‌ی خصوصی‌سازی‌ها، زمینه‌چینی‌های حقوقی برای اجرای گسترده‌تر نولیبرالیسم اقتصادی و …) را ادامه دهند.

خبرنامه دانشجویان ایران: در قسمت قبلی سلسله گزارش های "نقدی مستند بر اظهارات دکتر صادق زیباکلام در دانشگاه ها"(بخش اول)، بصورت علمی و با اعداد و ارقام و ذکر مستند اتفاقات تاریخی، به این مسئله پرداختیم که دولت هاشمی رفسنجانی بعنوان اولین دولتی که اقتصاد لیبرالی را بعنوان الگوی اقتصادی در ایران پیاده سازی کرد، با شکست های سنگین مواجه شد.

به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ اما در این بخش قصد داریم نشان دهیم که دو دولت پس از دولت کارگزاران نیز، همان رویکردهای دولت پیش از خود را نسبت به اقتصاد ادامه دادند و اگر امروز در اقتصاد با ناکامی های بزرگی مواجه هستیم، برخلاف ادعای دکتر زیباکلام که علت این ناکامی را در عدم پیروی از اقتصاد بازار آزاد عنوان می کنند، اتفاقا در ایران بیش از 24سال دستورالعمل های این نظریه اقتصادی اجرا شده و اگر اقتصاد ایران ناکام مانده دقیقا به دلیل پیروی از الگوهای این اقتصاد می باشد.

دوره‌ی دوم: ادامه‌ی راه
برنامه‌ی اقتصادی سید محمد خاتمی ادامه و گسترش لیبرالیسم اقتصادی بود. در قانون برنامه‌ی سوم توسعه مصوب 17/1/79 نسبت به دو برنامه‌ی قبلی توجه بسیار زیادی به موضوع کاهش تصدی دولت، سامان‌دهی شرکت‌های دولتی و خصوصی‌سازی شد.[1] «تصویب و اجرای قانون سرمایه‌گذاری خارجی (که باعث افزایش 4،1 میلیارد دلاری سرمایه‌گذاری خارجی شد)، ایجاد بانک‌های خصوصی، ایجاد بیمه‌های خصوصی»[2] از دیگر اقدامات اقتصادی دولت خاتمی بود.

دولت همزمان که تمام تلاشش را برای رفع موانع پیوستن به سازمان تجارت جهانی می‌کرد (و سرانجام در سال 1384 توانست به عنوان عضو ناظر پذیرفته شود) پروژه‌ی انعطاف‌پذیرکردن بازارکار (یعنی هرچه بیشتر به دست نیروهای بازار سپردن دستمزدها، پیشگیری حقوقی امکان ایجاد تشکل‌های صنفی کارگری و مطیع‌کردن طبقه ی کارگر به فرامین نهادهای صنفی کارفرمایی) را هم دنبال می کرد[3] باید توجه کنیم که اصلاحات از درون نولیبرالیسم دوران هاشمی متولد شد و به‌رغم این‌که در دوران هشت‌ساله‌ی دولت خاتمی زمینه‌چینی‌های گسترده‌ای برای ترویج لیبرالیسم سیاسی شد ـ و همین را می‌توان یکی از دلایل جدایی مقطعی اصلاح‌طلبان با آن بخش از نخبگان که آن موقع «محافظه‌کاران» نامیده می شدند دانست ـ اما شبکه‌های اقتصادی و محفلی اصلاح‌طلبان با بورژوازی تجاری بازار و به‌طور کلی بورژوازی اول هیچ‌گاه قطع نشده است.

با این حال، جریان اصلاحات به سبب آشفتگی‌های نظری و عملی بیشتر توانستند سیاست‌های تثبیتی نولیبرالیسم(جلوگیری از شکل‌گیری تشکل‌های صنفی کارگران، ادامه‌ی خصوصی‌سازی‌ها، زمینه‌چینی‌های حقوقی برای اجرای گسترده‌تر نولیبرالیسم اقتصادی و …) را ادامه دهند و سیاست‌های تهاجمی در دوران هشت‌ساله‌ی ریاست جمهوری خاتمی نقش کم‌رنگ‌تری داشت. می‌توان نشان داد که به همین سبب بود که نخبگان اقتصادی وابسته به جریان اصلاحات هیچ گاه نتوانستند جایگاه اقتصادی خود را تحکیم کند و به بورژوازی دوم تبدیل شود. جدای از این، همان‌طور که در دوره‌ی احمدی نژاد دیدیم وارد آوردن شوک ارزی نیاز به بستر مناسبی(تنش‌های سیاسی و تحریم‌ها) هم داشت.

و مورد آخر این‌که اصلاح‌طلبان برای آن بخشی از جامعه که از سیاست‌های «ثروتمندسازی» دوران هاشمی رفسنجانی زیان دیده بودند برنامه‌ای نداشتند و هرچه هم به پایان دوره‌ی هشت‌ساله‌ی محمد خاتمی نزدیک شدیم پشتیبانی بخش های از جامعه ـ به‌ویژه کارگران ـ از او کم‌تر شد.

این‌گونه بود که اصلاح طلبان صحنه ی سیاسی را با تورمی 15 درصدی (بنا به آمار رسمی) و اقتصادی واردات محور (حجم کل واردات در سال 83 برابر 35،22 میلیارد دلار بود در حالی مقدار صادرات معادل 6،8 میلیارد دلار بود) و نقدینگی‌ای تقریباً سه برابر شده ترک کردند.[4] درس هایی از دوران دولت خود برجای گذاشتند. دستاوردهای دولت بعدی به‌روشنی نشان داد که گسترش لیبرالیسم اقتصادی الزاماً نباید با لیبرالیسم سیاسی همراه باشد.

دوره‌ی سوم: برآمدن بورژوازی دوم
دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد از همان‌جایی آغاز شد که اصلاح طلبان تمام شدند. سیاست های اقتصادی اش را در همان چارچوب نولیبرالی پیشین ادامه داد اما با یک تفاوت: این بار رییس دولت با شعار ثروتمندسازی، جامعه‌ی مدنی، حمایت از طبقه‌ی متوسط نیامده بود، و در کارزارهای انتخاباتی به این‌که طبقه‌ی متوسط پشتیبانش باشد مفتخر نبود. عدالت اجتماعی و مبارزه با مفاسد اقتصادی تعیین‌کننده‌ترین قدمی بود که احمدی نژاد را در انتخابات به پیروزی رساند. عصبانیت بخش‌هایی از بورژوازی اول و بخش‌هایی از طبقه‌ی متوسط از پیروزی محمود احمدی نژاد در انتخابات 1384 نشان‌دهنده‌ی اهمیت نقشی بود که او در برنامه‌اش به آسیب‌دیدگان از لیبرالیسم دوره‌های پیشین داده بود.

سیاست‌های دولت نهم و دهم هم در دو سطح انجام شد. سطح اول سیاست‌های نولیبرالی تثبیتی و سطح دوم سیاست‌های نولیبرالی تهاجمی.  در سطح اول فراهم آوردن زمینه‌های حقوقی انعطاف‌پذیرتر کردن بازارکار همان‌طور که در برنامه‌ی چهارم توسعه آمده با شدت بیشتری دنبال شد. از جمله بند هـ ماده‌ی 101 برنامه‌ی چهارم توسعه مصوب 11/06/83 براصلاح و بازنگری قوانین و مقررات تأمین اجتماعی و روابط کار (‌تغییر در‌قوانین تأمین اجتماعی و روابط کار براساس سازوکار سه‌جانبه «‌دولت، کارگر و کارفرما» به‌منظور تعامل و انعطاف بیشتر در بازار کار)» تأکید می‌کند.[5] هدف از انعطاف‌پذیرتر کردن بازارکار تحمیل دستمزدهای ارزان‌تر به کارگران برای کسب ارزش افزوده‌ی بیشتر و ایجاد مزیت برای سرمایه‌گذاری‌های داخلی و خارجی است. اما این که بذر ارزان‌سازی نیروی کار کارگران در کجا ثمر خواهد داد را در ادامه نشان خواهیم داد.

یکی از مهم‌ترین دست‌آوردهای نولیبرالی تهاجمی دولت نهم و دهم شدت‌گرفتن خصوصی‌سازی‌هاست. همان‌طور که می‌دانیم خصوصی‌سازی یکی از ارکان اصلی سیاست های اجماع واشینگتنی (تعدیل ساختاری، تعدیل اقتصادی، تحول اقتصادی و …) است.  استدلال این است که «تجربه نشان می‌دهد که اقتصاد دولتی کارایی لازم و بهره‌وری لازم را ندارد و تولید ثروت هم نمی‌کند و به همین دلیل باید به سمت خصوصی‌سازی حرکت کرد.»[6] همان‌طور که در نمودار یک می‌بینیم دولت احمدی نژاد در دوران هشت ساله‌ی ریاست‌اش توانست کاری را که از دوران دولت هاشمی رفسنجانی آغاز شده بود را تاحد زیادی پیش ببرد. به گفته‌ی رحیم احمدوند رییس سازمان خصوصی‌سازی «98 درصد کل واگذاری‌ها در دوره‌ی احمدی نژاد انجام شد»[7] صرف‌نظر از نوع دیدگاه نسبت به خصوصی‌کردن دارایی‌های عمومی، باید به این نکته توجه کرد که خصوصی‌سازی می‌تواند تا اندازه‌ای جابجایی و شکل‌گیری شبکه‌های اعمال قدرت جدید اقتصادی را تسهیل کند.

نمودار1- مقایسه‌ی حجم سهام واگذار شده در دولت های هشتم تا دهم

منبع آمار: روزنامه ایران، 26 شهریور 91

نمودار 2- مقایسه‌ی درآمد دولت های هشتم تا دهم از محل واگذاری‌ها

منبع آمار: روزنامه‌ی ایران، 26 شهریور 91

همان‌طور که در نمودار دو می‌بینیم درآمد دولت نهم از خصوصی‌کردن‌ها 471ر24 میلیارد ریال  و درآمد دولت دهم 131ر111 میلیارد ریال بوده است. روزنامه‌ی اعتماد به نقل از محمد شریعتمداری به تاریخ 24 اسفند 91 می‌نویسد: «در جامعه‌ی امروز ایران شاهد قطب سومی هم هستیم که طی دوران تشکیل از منابع مالی موجود در قوه‌ی مجریه برخوردار بوده و توانسته آرای بخشی از جامعه را با توجه به اقداماتی که نیازهای اقتصادی جامعه‌ی ایران بوده به دست بیاورد».

علاوه بر این، درآمدهای بالای نفتی امکانات بیش‌تری برای اجرای گسترده‌تر سیاست‌های نولیبرالی در اختیار دولت گذاشت. حبیب‌الله عسگراولادی در چهارم دی ماه 91 در سرمقاله ای با عنوان «انحراف چیست؟» در روزنامه‌ی رسالت می‌نویسد: یکی از توفیقات دولت نهم و دهم به فضل الهی این بوده که از سال‌های 84 تاکنون رقم درآمد نفتی ایران یک رقم فوق العاده بوده است به طوری که از آغاز انقلاب تا پایان دولت اصلاحات رقم درآمد نفتی ایران 383 میلیارد و 796 میلیون دلار بوده است. در حالی که تنها در طول برنامه‌ی پنج‌ساله‌ی چهارم در آمد نفتی ایران رقمی بالغ بر 465 میلیارد و 400 میلیون دلار بوده است. یعنی ما در این دوره بیش از همه‌ی دولت‌های گذشته به لطف الهی درآمد نفت داشتیم» اگرچه نقش درآمدهای نفتی در اجرای گسترده و پرشتاب خصوصی‌سازی ـ و دیگر برنامه‌های تعدیل ساختاری ـ را نمی‌توان نادیده گرفت اما باید توجه کرد آن‌چه زمینه را برای اجرای قاطعانه‌ی این سیاست‌ها فراهم کرد یک تغییر تاکتیکی همراه با اجماع سیاسی بود.

«تمامی گروه ها در سالیان گذشته به طور مفصل بر ضرورت اجرای قانون هدفمندی یارانه ها در کشور تأکید داشتند اما جسارت لازم را برای اجرای این قانون نداشته و یا شرایط را مهیای این امر نمی‌دیدند… وی [اسفندیار رحیم مشائی] یادآور شد که دکتر احمدی نژاد رییس‌جمهوری وارد عرصه شده و موجب شد تا این تحول اقتصادی بزرگ در کشور اجرا شود»[8] در این‌جا رییس پیشین مرکز ملی مطالعات جهانی‌شدن به دو نکته‌ی بسیار مهم اشاره کرده است. نخست این‌که در دولت‌های قبلی شرایط اجرای سیاست تهاجمی هدفمندی یارانه‌ها (حذف سوبسیدها) مهیا نبوده است. دولت اصلاحات نمی‌توانست دست به حذف یارانه‌ها بزند چون به آن بخش‌هایی از جامعه که در نتیجه‌ی سیاست های نولیبرالی دولت پیشین آسیب دیده بودند نه توجهی می‌کرد و نه برنامه‌ای برای بهبود شرایط اقتصادی آنها داشت و درنتیجه حذف یارانه‌ها می‌توانست اعتراضات گسترده‌ای در جامعه ایجاد کند.

این یکی از درس های مهمی بود که دولت بعدی آن را آموخت و با داشتن برنامه برای بخش های آسیب دیده از لیبرالیسم اقتصادی (سهام عدالت، پرداخت یارانه‌های نقدی، مسکن مهر) با شعارهای عدالت‌خواهانه‌ای که اتفاقاً آسیب‌دیدگان را به جای حذف، دعوت به مشارکت سیاسی می‌کرد، وارد میدان شد. این‌گونه بود که تحمل حذف یارانه‌ها برای جامعه ممکن شد.  نکته‌ی دوم جسارت است. این واژه فصل مشترکی است که هم از دهان هواداران دولت، هم از دهان اصلاح طلبان[9] و حتی از دهان صندوق بین المللی پول و نشریاتی مانند فارین پالیسی ژورنال شنیده می‌شود. در واقع اعتراض اصلاح طلبان نه به اجرای این سیاست‌ها بلکه به چگونگی اجرای آنهاست. 

همانطور که می‌دانیم هدفمندی یارانه ها(حذف سوبسیدها) یکی از بخش‌های طرح تحول اقتصادی بود که از آذر 1389 به دستور رییس‌جمهور اجرا شد. اصلاح و شفاف‌سازی قیمت‌ها، تحقق عدالت اجتماعی و کاهش هزینه‌های دولت به‌عنوان  اهداف عمده‌ی اجرای این طرح عنوان شدند. «دولت با اجرای این طرح به دنبال آن بود که با تغییر سریع قیمت‌ها و به عبارتی شوک قیمتی (روش شوک درمانی)، قیمت ها را اصلاح کند.»[10] همچنین «دولت در جلسات کارشناسی رسماً به این نکته اشاره می‌کرد که معتقد به شیوه‌ی شوک درمانی است.»[11] در پی حذف یارانه‌ها نرخ تورم در آبان ماه همان سال به 36،8 درصد رسید . کاری که شوک می کند این است که موقتاً سازوکارهای دفاعی جامعه را فلج می‌کند و همین فرصت را برای دولت و  «جراحان» اقتصادی فراهم می‌کند تا بتوانند تغییرات موردنظرشان را به‌طور مؤثرتری اجرایی کنند. اعمال شوک وضعیتی بحرانی ایجاد می‌کند و همان طور که میلتون فریدمن مشاور اقتصادی پینوشه، دیکتاتور  شیلی در جایی گفته بود: «فقط یک بحران، چه بحرانی واقعی چه رویدادی که درست یا نادرست به عنوان بحران تلقی شود قادر است تغییرات واقعی را به وجود آورد… به باور من وظیفه‌ی اصلی ما این است که برای سیاست های اقتصادی موجود بدیل هایی بپرورانیم و آنها را حی وحاضر نگهداریم تا زمانی فرا رسد تا آنچه از نظر سیاسی تاکنون ناممکن بود از این پس دیگر اجتناب‌ناپذیرشود.»[12]

دولت با حذف یارانه‌ها در حالی که جامعه را به وضعیت جدید عادت می‌داد با پرداخت‌های نقدی پشتیبانی آن بخش‌هایی از جامعه (به‌خصوص تهی‌دستان) را که در نتیجه‌ی سیاست‌های اقتصادی لیبرالی در دولت‌های پیشین آسیب دیده بودند را به دست می‌آورد. تهی‌دستانی که تا پیش از این سهمی از درآمدهای دولت نداشتند از این پس دارای نوعی رابطه‌ی اقتصادی با دولت شدند که دیگر بر تحقیر و حذف استوار نبود.[13]  این یکی از درس‌های مهمی بود که از تجربه‌ی دولت اصلاحات حاصل شده بود.

تحول اقتصادی
نمودار سه روند تغییرات نرخ ارز و  نرخ تورم را نشان می‌دهد. همان‌طور که می‌بینیم از سال 1368 تا 1386 ـ به جز مقطع کوتاهی در فاصله‌ی سال های 1373 تا میانه‌ی 74 – این‌دو به‌صورت هماهنگ تغییر کرده‌اند. تعدیل نرخ ارز با نرخ تورم موجب می‌شود که از افزایش نرخ تورم آسیب کم‌تری متوجه بخش تولید شود. بگذریم از اینکه ضعف بنیه‌ی تولیدی یکی از مشکلات مزمن اقتصاد ایران است.[14] همان‌طور که می‌دانیم در شرایطی که تولید داخلی ضعیف است، و نظارت و برنامه‌ریزی مناسبی برای واردات وجود ندارد، فعالیت اقتصادی حول واردات می‌تواند منبع ایجاد رانت و درآمدهای کلان ِ یک‌شبه شود. اما به‌رغم این‌که دولت نهم و دهم یکی از مأموریت‌های خود را مبارزه با فساد اقتصادی عنوان کرده بود عملاً واردات را ـ حتا در مورد کالاهایی که واردات آن‌ها به‌هیچ‌وجه توجیه اقتصادی نداشت مانند شکر، سیمان، چای، برنج و … ـ گسترش داد. بر اساس آمار فقط در دولت نهم در سال‌های 84 تا 87 مقدار واردات کالا و خدمات 268 میلیارد دلار بوده است. برای مقایسه، در دوره‌ی هشت‌ساله‌ی ریاست جمهوری محمد خاتمی در مجموع 166.5 میلیارد دلار واردات داشته ایم.[15]

نمودار3 – تغییرات نرخ ارز و تورم از سال 69 تا 87

استخراج از وب‌سایت بانک مرکزی

پس از اجرای طرح حذف یارانه‌ها آمارهای درستی از نرخ تورم در دست نیست.[16] اما شواهد حاکی است (به‌عنوان نمونه ن‌.ک. روزنامه اعتماد، 28 دی 91) که از آذر 89 جامعه تورم فزاینده‌ای را تجربه کرده است. در واقع از این تاریخ به بعد نرخ ارز با نرخ تورم تعدیل نشد.  بالا رفتن نرخ تورم باعث افزایش هزینه‌های تولید شده، قیمت تمام‌شده‌ی تولیدات داخلی بالا رفت و از قدرت خرید مردم کاسته شد،  از طرف دیگر تعدیل نشدن نرخ ارز با تورم ِ فزاینده واردات را ارزان‌تر کرد و تولید داخلی باز هم تضعیف شد. مهاری که برای ورود کالاها به داخل نبود، ضعیف‌تر شدن توان مالی تولیدکننده‌ی داخلی او را در برابر انبوه کالاهای ارزان وارداتی آسیب پذیرتر ساخت. همه‌ی این‌ها در مجموع شرایطی را ایجاد کرد کاهش ناگهانی ارزش ریال توجیه‌پذیرشود. وزیر اقتصاد دولت، شمس‌الدین حسینی: «شوک ارزی ناشی از تحریم اثری کوتاه‌مدت دارد که نتیجه‌ی آن افزایش قیمت است. اما در بلندمدت تأثیرات خود را بر افزایش صادرات و تولید خواهد گذاشت که البته با تأخیر صورت خواهد گرفت.»[17] همان‌طور که می‌دانیم تضعیف ناگهانی ارزش ریال بخشی از واردکنندگان را به‌سرعت دچار ضرر و زیان می‌کند اما در طرف دیگر شرایط را برای صادرکنندگان و دارندگان اطلاعات کامل (یا همان رانت) برای عروج اقتصادی آماده می‌کند. در چنین وضعیت‌هایی در فضایی پر از بهت، بخشی از نخبگان اقتصادی به یکباره (و یا به‌تدریج) جایگاه و شبکه‌ی اقتصادی پیشین خود را از دست می‌دهند و نخبگان جدیدی با شبکه‌ی اقتصادی جدیدی جای آن‌ها را می‌گیرند.

فارین پالیسی ژورنال به تاریخ 17 اوت 2011 با اشاره به گزارش مثبت صندوق بین‌المللی پول از اقتصاد ایران می‌نویسد: «اقتصاد ایران هنوز از مشکلات ساختاری متعدد و فقدان اجماع سیاسی در میان نخبگان حاکم در مورد برخی اهداف و سیاست‌های اقتصادی رنج می‌برد… این‌که دولت ایران با جسارت خود طی چند سال اخیر اصلاحات اقتصادی مهمی را آغاز کرده که پتانسیل لازم برای بهبود وضعیت اقتصادی ایران را در بلندمدت دارند، غیرقابل انکار است. این اصلاحات، هرچند که به علت ضرورت اتخاذ گردید نه تعهد اخلاقی به اصول اقتصاد بازار، تحرک مثبتی را در اقتصاد ایران به‌وجود آورده‌‌اند و انتظار می‌رود که کارایی بیش‌تر اصلاحات را در بلندمدت موجب گردند.»[18] پی‌آمد این «اصلاحات بلندمدت» هرچه باشد شکی نیست که شاهد تغییراتی در صورتبندی نخبگان اقتصادی هستیم و خواهیم بود؛ تغییراتی که البته مدت‌هاست آغاز شده.

چه خواهد شد؟
انتخاب و حرکت به سمت لیبرالیسم اقتصادی از دوران ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی آغاز شد. این حرکت و ابزار مهم آن یعنی برنامه‌ی تعدیل ساختاری (تعدیل اقتصادی، تحول اقتصادی و …) با حمایت بورژوازی تجاری وقت موجب شکل‌گیری لایه‌ای متفاوت از نخبگان اقتصادی شد. نخبگان اقتصادی وقت  از شوک ارزی‌ای که دولت به بازار وارد کرد به عنوان وسیله‌ای برای تحکیم پایه‌های اقتصادی و سیاسی خود استفاده کردند. «گزارشی که در سال 1383 بانک مرکزی تحت شرایط خاصی انتشار داد، حکایت از آن داشت که دستکاری نرخ ارز در دهه‌ی 1370 آن‌چنان رونقی برای سوداگران به وجود آورده بود که تدابیر بانک مرکزی تا سال های میانی دهه‌ی 80 نیز نتوانست آن رونق مخرب را مهار کند.»[19]  اصلاح‌طلبان در دوران ریاست خود بر قوه‌ی مجریه و قوه‌ی مققنه خصوصی‌سازی دارایی‌های عمومی را ادامه دادند، کارگاه‌های زیر ده نفر را از شمول قانون کار معاف کردند، و در شرایطی که تولید داخلی نیاز به حمایت داشت بر حجم واردات افزودند. در مجموع دوران هشت‌ساله‌ی در قدرت بودن اصلاح طلبان حاوی هیچ تغییر جهتی از سیاست های مخرب نولیبرالیسم دولت پیشین نبود. آنچه آنان با جدیت بیشتری انجام دادند اصلاحات اقتصادی در جهت اقتصاد بازار آزاد بود.

در عین حال، اصلاح طلبان وقتی در قدرت بودند برنامه‌ای برای حمایت از آسیب‌دیدگان از لیبرالیسم اقتصادی نداشتند. اما دولت محمود احمدی نژاد از دل تضادهای درونی بورژوازی اول زاده شد. این تضاد درونی در برنامه‌ها و سیاست‌های دولت نهم و دهم به روشنی دیده می شود: رسیدن به عدالت اجتماعی از مسیر اقتصاد بازار (لیبرالیسم اقتصادی)، فروش پرشتاب دارایی‌های عمومی به بخش خصوصی به‌رغم اعلام وفاداری به آرمان‌های اقتصادی انقلاب، اجرای برنامه‌های اجماع واشنگتنی (نولیبرالی) و صندوق بین المللی پول و بانک جهانی علیرغم موضع گیری های ضدامپریالیستی در سیاست خارجی و… . باری تشدید برنامه‌های نولیبرالی زمینه‌ای را فراهم کرد که در آن برخی توانستند به برکت شوک ارزی منافع اقتصادی کلانی صاحب شوند.

در ایران اقتصادی به تاریخ 15 اردیبهشت 92 در خبری با عنوان «بسته های جدید جذب سرمایه‌گذاری در راه است» از قول رییس سازمان سرمایه‌گذاری و کمک های اقتصادی و فنی ایران می‌خوانیم «ورودی سرمایه‌گذاری خارجی در سال 91 بالاترین رقم در طول تاریخ کشور بوده است» و  همچنین از بسته‌ها و مشوق‌های جدید سرمایه‌گذاری خارجی خبر می دهد. «از جمله 80 درصد درآمد واحدهای تولیدی و معدنی مستقر در مناطق کم‌تر توسعه‌یافته  به مدت ده سال از مالیات معاف هستند.» همین‌طور در ادامه‌ی واگذاری‌ها رییس سازمان خصوصی‌سازی در شهریور 91 اعلام کرد «معادن و فولاد در اولویت واگذاری سهام قرار دارند»[20]. ارزان‌تر شدن نیروی کار و کاهش ارزش پول ملی هزینه‌ی استخراج و تولید را در این بخش‌ها به‌شدت کاهش می‌دهد و همین شرایط را برای سرمایه‌گذاران خارجی و نخبگان بخش خصوصی برای سرمایه‌گذاری بسیار سودآور در این بخش فراهم می‌کند.

نتیجه گیری
بنابر آنچه تا به حال گفته شد، مشاهده میکنیم که 3دولت متوالی(هاشمی رفسنجانی و خاتمی و احمدی نژاد) باوجود تفاوت های زیاد در رویکردهای سیاسی، رویکردهای یکسانی درقبال اقتصاد اتخاذ کرده اند و این رویکرد عبارت است از اجرای مو به مو "سیاست های اقتصاد بازار آزاد". بنابراین این پر واضح است که ادعای دکتر زیباکلام مبنی بر شفابخش بودن در دستور کار قرار گرفتن سیاست های اقتصاد بازار آزاد نه تنها درست نیست، بلکه عامل بوجود آمدن نابسامانی ها و ناکارآمدی های فعلی اقتصاد ایران نیز می باشد.

پی نوشت
[1] رویکردهای اجرایی و مبانی قانونی خصوصی سازی، رضا پاکدامن، ص 94، سال 1387
[2] پژویان، مقایسه وعملکرداقتصادی دولتهای پس از انقلاب اسلامی،راهبرد ش.15 پاییز 87
[3] ن.ک. محمد مالجو، تعدیل نیروی انسانی در دوره‌ی اصلاحات، نقد اقتصاد سیاسی. و هاله صفرزاده، تاریخچه قانون کار در ایران، تارنماهای گوناگون.
[4] آمارها از بانک مرکزی و اتاق بازرگانی و صنایع  و معادن
[5] تارنمای مرکز پژوهش های مجلس، همچنین ن.ک. هاله صفرزاده، منبع پیشین.
[6] جهرمی وزیرکار، آذر 86 به نقل از صفرزاده، منبع پیشین
[7] روزنامه ایران، 26 شهریور 91
[8] اسفندیار رحیم مشایی  به نقل از روزنامه شرق، 17 اردیبهشت 92
[9] به گزارش خبرگزاری فارس در تاریخ 16 اردیبهشت 92 «یحیی آل اسحاق ظهر امروز در جلسه‌ای که با حضور خبرنگاران در سالن جلسات هتل مروارید ارومیه برگزار شد، اظهار داشت: اجرای قانون هدفمندسازی یارانه‌ها یکی از مهم‌ترین اقدامات شجاعانه دولت احمدی‌نژاد قلمداد می‌شود زیرا دولت‌های قبلی نیز برای اجرای این قانون تمایل داشتند ولی جسارت پیدا نکردند.» همچنین نک:
http://www.foreignpolicyjournal.com/2011/08/17/u-s-sanctions-and-irans-economic-realities/
[10] آینده‌ی مبهم یارانه‌ها، روزنامه اعتماد، 18 فروردین 92
[11] منبع پیشین
[12] نائومی کلاین، دکترین شوک: ظهور سرمایه داری فاجعه، ترجمه ی مهرداد(خلیل) شهابی و میرمحمود نبوی، کتاب آمه، ص75،
[13] برای بحثی در این رابطه ن.ک. میزگرد با حضور کمال اطهاری، عباس عبدی، حمیدرضا جلایی پور، در تارنماهای گوناگون
[14] در این زمینه ن.ک. احمد سیف، طوفانی که در راه است، نشریه ی مهرگان شماره های 14 و 15
[15] آمار بانک مرکزی، به نقل از فرارو ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۸
[16] نه تنها آمارهای اعلام شده‌ی بانک مرکزی با مرکز آمار متفاوت است نرخ های اعلام شده هم مورد توافق کارشناسان نیست. به عنوان نمونه ن.ک. این خبر از فارس نیوز مورخ 21 اسفند 91 که در آن میثم موسایی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران نرخ تورم سال 91 را بیش از 40 درصد می‌داند.
[17] شمس الدین حسینی، نقل از تارنمای الف، 15 اسفند 91
[18] به نقل از ایران اقتصادی، 15 اردیبهشت 92- منبع اصلی آدرس زیر است
 
http://www.foreignpolicyjournal.com/2011/08/17/u-s-sanctions-and-irans-economic-realities/
[19] فرشاد مومنی: وضعیت موجود نتیجه ی دستکاری پول است، روزنامه شرق، 10 اردیبهشت 92
[20] روزنامه ایران، اول اردیبهشت

نظرات
حداکثر تعداد کاراکتر نظر 200 ميياشد
نظراتی که حاوی توهین یا افترا به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران باشد و یا با قوانین جمهوری اسلامی ایران و آموزه‌های دینی مغایرت داشته باشد منتشر نخواهد شد - لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید
1396/02/09 - 16:55

نویسنده ظاهرا فقط در صدد چسباندن زوری احمدی نژاد به لیبرالیسم است. از او می پرسم کجای لیبرالیسم کاری به نام ساخت مسکن توسط دولت را می شناسد؟ کجای لیبرالیسم و نولیبرالیسم اجازه ساخت و ساز دولتی در روستاها و شهرهای کوچک را می دهد؟ کجای لیبرالیسم حذف یارانه غیر مستقیم و پرداخت مستقیم و مساوی آن را در بر دارد؟
تورهای مسافرتی آفری
سامانه های پدافندی ایران در اصفهان در اثر حمله اسرائیل آسیب دید؟
انتخاب رشته دوره دکتری سال ۱۴۰۳ دانشگاه آزاد آغاز شد
تایید صلاحیت خریداران استقلال و پرسپولیس
بورس سبز ماند/ افزایش ۷۷ هزار و ۶۴۳ واحدی شاخص کل
کمک نظامی چین به روسیه + جزئیات
مدافع استقلال به تراکتور می‌رسد
جزئیات جدید از افزایش حقوق بازنشستگان
دستگیری شهردار و عضو شورای یک شهر + جزئیات
جریمه سنگین ۴سلبریتی زن در عربستان
روشی دائمی برای خلاصی از ورود حشرات
علائم ایمنی چقدر ضروری است؟
خرید عسل؛ فرق تقلبی و اصلی را به سرعت متوجه شوید!
آیا رای دادگاه تجدید نظر قابل اعتراض است؟ شکستن رای در تجدید نظر امکان دارد؟
آیت‌الله خامنه‌ای: سعدی یکی از پایه‌های بنای استوار ادب پارسی است
اردن: نتانیاهو تنها کسی است که از تنش‌ها در منطقه سود می‌برد
با این وضعیت استقلال قید قهرمانی را بزند
خضریان: نباید فرصت میدان‌داری به افراد لابی‌باز در مجلس دوازدهم داده شود
شبکه ۱۲ تلویزیون اسرائیل: ایرانی‌ها، ما را مسخره‌ می‌کنند
پرسپولیس رکورد لیگ را شکست
چرا اسماعیلی‌فر آن حرکت را انجام داد؟
خانم بازیگر کارگردان شد و جایزه بین‌المللی گرفت
نظرسنجی
بنظر شما باتوجه به حوادث اخیر فلسطین چقدر احتمال فروپاشی رژیم صهیونیستی وجود دارد؟




مشاهده نتایج
go to top