به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ با گذشت یک سال از حادثه سقوط آسانسور در دانشگاه صنعتی شریف و صدمه دیدن جدی 6 نفر از اساتید این دانشگاه، هنوز آسیبدیدگان حادثه بهبودی کامل پیدا نکردهاند و با وجود محدودیتهای بسیاری که از این حادثه نصیب آنها شده است، اما همچنان به فعالیت علمی - پژوهشی خود ادامه میدهند و در کلاسهای درس حاضر شده تا در روند آموزشی دانشجویان خللی وارد نشود.
در همین رابطه، نشریه دانشجویی «روزنامه» که در روزهای شنبه و سهشنبه در سطح دانشگاه صنعتی شریف توزیع میشود به سراغ 5 تن از اساتید مصدوم حادثه آسانسور رفته است و ضمن جویا شدن از آخرین وضعیت درمانی آنها، از محدودیتها و سختیهای آنان پس از حادثه سوال کرده است که در ادامه آمده است:
هنوز مسببین حادثه را نمیشناسیم
خدا را شکر، خیلی بھترم، میتوانم راه بروم و رانندگی کنم؛ ولی به وضعیت عادی بازنگشتهام. سه مهره ستون فقراتم شکست و کف پایم خرد شد. کلی فلزات در پای چپم است. دانشگاه واقعا کمک کرد و اکثر کار، گردن دانشگاه بود. اگر کمکهای دانشگاه نبود، ما و خانواده از عهده هزینههای درمان برنمیآمدیم. مثل ماشین تصادفی شدهایم! به حالت قبلی برنمیگردیم. حالا هر چقدر هم تعمیرات و صافکاری داشته باشیم، باز هم مثلی روز اول نمیشویم. البته از ایران که قطع امید کردم؛ ولی خارج از کشور چند جا پیگیری کردم که اگر دانشگاه کمک کند میروم. چند عملی روی پای راستم دارم. وضع پای راستم خوب نیست. پزشکان هنوز کار خاصی روی پای راستم نکردهاند، فقط از قطع عضو جلوگیری کردهاند. ترم دوم سال گذشته یک درسی گرفتم که با واکر سر کلاسی رفتم، اما این ترم مثل حالت عادی، برایم کلاسی گذاشتهاند.
جواد اکبری استاد دانشکده مهندسی مکانیک
البته من درخواست کاهش کلاسی دادهام؛ ولی هنوز جوابی ندادهاند. من هم دیدم ثبتنام گذشته و بچهها هم ثبتنام کرده اند، با یک عصا سر کلاسها حضور پیدا میکنم. شما به عنوان روزنامه و رسانه، وظیفه دارید منعکس کنید که ما هنوز مسببین ن حادثه را نمیشناسیم. دانشگاه کسی را معرفی نمیکند. همه چیز را محرمانه نگه میدارند. برای کسی که چنین میزان خسارت وصدمهای میبیند، سنگین است که حتی یک جلسه با مقصرین این حادثه گذاشته نشد. انتظار زیادی نداشتیم، حداقل آنهایی که مقصر بودند، یک عذرخواهی میکردند. دکتر فتوحی(رئیس دانشگاه) از ما عذرخواهی کردند؛ ولی ما که با دکتر فتوحی مشکلی نداشتیم. مقصرین هنوز سر کارند و این حادثه هم مثل پلاسکو و حادثه قطار و... بدون معرفی خاطی تمام شد.
عمل دیگری ندارم
دکتر تفضلی: من وضعم الحمدلله بد نیست ولی هنوز برآمدگی در نواحی کمر و پا وجود دارد. به هرحال ده بیست سال پیری زودرس به ما دست داد! کلاسها را از همان ترم یک سال گذشته برگزار میکردم. در این مدت به خاطر عدم فعالیت، عضلات تحلیل میروند و برای همین، الان نیم ساعت پیادهروی میکنم، باید کلی استراحت کنم. البته دانشگاه در تمام مراحل درمان خیلی کمک کرد. سن که بالای 60 میرود، ادم کمی پیر میشود و بعید است به حالت قبل از حادثه برگردیم. وضع من خوب است؛ ولی نگران حال بقیه دوستان هستم. چند عملی دیگر روی برخی از استادان باقی مانده. البته من عملی دیگری ندارم بحمدلله.
محسن تفضلی استاد دانشگاه شیمی(نفر اول از سمت راست)
با روحیه برای یک دقیقهاش است
دکتر وثوقی وحدت: حالمان خوب است. شکستگی و این مسائلی هم داریم؛ ولی انشاءالله تا یک ماه دیگر رفع میشود. البته در مرحله بعد، فیزیوتراپی لازم است. بعضی وقتها تا یک سالی هم طول میکشد. فکر میکنم تا دو ماه دیگر به وضع عادی برگردم. از ترم پیش کلاس داشتم. یک درس آن ترم داشتم والان هم به حالت عادی برگشتم، البته با عصا راه میروم. به تازگی عمل کردهام و الحمدلله عمل دیگری پیش رو ندارم. از کمکهای دانشگاه خیلی راضی بودم. البته من خیلی متوقع نبودم ولی خیلی کمک کردند و محبتها خیلی زیاد بود. دوستان هم خیلی مراعات میکنند. دانشگاه مسببین حادثه را به ما معرفی کرد ولی اعلام عمومی نشد چون به صلاح نبود.
بیژن وثوقی وحدت استاد دانشگاه برق
دانشگاه حتی وکیل گرفت که ماجرا را پیگیری قانونی کند. البته از طریق داخلی برخورد شده ولی مشکل سیستمی است. وقتی مسئله امنیت مردم است، باید رعایت کنند. دنبال شکایت از مقصرین نبودیم، دنبال رفع مشکل بودیم ولی در مورد سرنوشت افراد درگیر در حادثه هنوز به نتیجه نرسیدهایم و پرونده هنوز باز است. یک ماه مانده تا بسته شود. حتی درصد مسئولیتها هم مشخص شده است.
کارم را متوقف نکردم
دکتر مداح حسینی: شکر خدا بد نیستم. بعد از آن اتفاق خیلی بیشتر قدر سلامتی را میدانیم. چهار مهره کمرم آسیب دیده بود که چون زیاد و خطرناک بود، آن را عمل نکردیم. در یکی از عملهایم هم تشنج کرد و و کلا ریسک در عمل برایم بالا رفته است. محدودیت حرکتی در ران دارم و مچ پای راستم نیز پر از ایمپلنت است؛ تا جایی که میشد بهبودی حاصل شده است، اما برای درمانهای پیچیدهتری مثل تزریق درون مفصلی که احتمالا بهبودی آن خیلی چشمگیر هم نخواهد بود باید به خارج از کشور بروم. مسائلی چون آرتروز هم که دائم همراهم خواهد بود و نمیتوان کار خاصی برای آن کرد. بهمن سال گذشته با ویلچر و با کمک دوسه نفر همراه، به دانشگاه بازگشتم، اما در دوران استراحت مطلق، کارتابل پردیس برایم میآمد ودانشجویانم نیز برای پیگیری و گزارش کارهای پژوهشی گروه به منزل ما میآمدند.
سید حمیدرضا مداح حسینی استاد دانشکده مواد
حتی در این مدت توانستیم مقالهای با ایمپکت(Impact) 34 منتشر کنیم. بعد از عید عصا را کنار گذاشتم. هفتهای 3 تا 4 جلسه فیزیوتراپی و آب درمانی را نیز در برنامه دارم. تمام هزینهها را دانشگاه تقبل کرد که از آن ممنونم. البته ما هم مراعات کرده و به جای بیمارستانهای خصوصی، در بیمارستانهای دولتی کارهایمان را دنبال کردیم. گزارشی به هیئت رئیسه دانشگاه ارائه شد که بیشتر فنی بود و ما فهمیدیم که چه تعداد عوامل فنی، یا عمل نکردند یا وجود نداشتند که عمل کنند(مثل ترمز و Damper) تا اینکه این اتفاق افتاد اما مقصر مشخص نشد. ضمن اینکه مهمتر از مقصر این است که این حجم از خطای فنی نشاندهنده و معلول ناکارآمدی سیستمی و ساختاری بوده است. ما فقط امیدواریم این اتفاقی وحشتناکی که برای ما چند نفر افتاد، حداقل باعث شود ساختار در دانشگاه و حتی کشور اصلاح شود و ایمنی در اولویت قرار گیرد.
کلی دانشگاه ناامن داریم
دکتر نقدآبادی: این واقعه به دلیل مشکلات در نگهداری و تعمیرات آسانسور رخ داد و کل آسانسورهای دانشگاه را بستند. بعد از واقعه رئیس دانشگاه و معاون اداری مالی همکاری کردند و کلیه مخارج درمانی را پرداخت کردند و هر کاری از دستشان برمیآمد اعم از مالی و روحی در جهت کاهش درد این سانحه انجام دادند و حتی ما را به بیمارستان آتیه با امکاناتی خواب بردند. ترم اول بیمارستان بودم، 3/5 ماه بستری بودم. یک ماه بیمارستان و 2/5 در منزل. اواخر ترم شاید توانستم با ویلچر و بعد با واکر و الان با عصا حرکت میکنم. درسهایم را ارائه دادند تا برای دانشجویان مشکلی پیش نیاید. ادامه دادند. از بهمن کم کم با واکر آمدم دانشگاه و ترم دوم یک درس ارائه دادم و دانشکده هم کمال همکاری را کرد. واحد همکف به من دادند. پزشکها هم پیشنهاد داده بودند که فعالیت داشته باشم. این شد که درس برداشتم. اول با ویلچر خیلی سخت بود. از بهار به بعد با عصا آمدم. عملا بعد از 7 ماه با عصا تردد میکنیم. مشکلی من لگن بود و از داخل خونریزی کرده بود، استخوان دنبالچه شکسته شده بود و پنج مهره کمر و پاشنه پای چپ هم مشکل پیدا کرده بود.
رضا نقدآبادی استاد دانشگاه مکانیک
پزشکان میگویند طول میکشد دردها برطرف شود. هنوز هر از چند گاهی دردهای شدید داریم. قبلا ساعتها کار میکردم، الان چهل پنجاه دقیقه پشت میز مینشینم، باید بلند شوم و کلا باید روی صندلی بدون قوس بنشینم. خدا را شاکرم که دانشجویی در این واقعه آسیب ندید. چون دانشجوها اول عمرشان است و یک زندگی پرتلاش باید داشته باشند. ما این هفت هشت سال میتوانیم با سختی زندگی کنیم. این واقعه بعد از شلوغیهای دانشجویی به خاطر پول گرفتن سنوات بود. از وزارتخانه که آمدند، این را گفتند که اگر خدای ناکرده در این آسانسور شش تا دانشجو بود، هزار تا حرف و حدیت بود که چون دانشجوها کاری کردند از قصد بوده است. حتی بعضیها میگفتند این واقعه دسیسهای است. کارشناسان بررسی کردند و گفتند این آسانسور تعمیر و نگهداریاش مشکل داشته و بالاخره میافتاد. فردای روز حادثه، رئیس استاندارد اعلام کرد که 95 درصد آسانسورهای مؤسسات دولتی حدنصابهای استاندارد را ندارند و علیرغم تذکرها پیگیری هم نمیکنند. انشاالله این واقعه باعت شود یک تذکری باشد که ایمنی را مدنظر قرار بدهیم و در دانشگاه بزرگ بنویسیم: «اول ایمنی بعد آموزش و پژوهش». خیلی از آزمایشگاههای ما هم ناامن است. اگر خدای نکرده یکی دو تا دانشجو آسیب ببینند، آن وقت بیاییم آزمایشگاه را ببندیم و شروع کنیم هزینه کردن؟ اما باور بنده این است که اگر نقد آبادی هم بود، همین اتفاق میافتاد و تقصیر ریاست و مجموعه نیست.