به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ بالاخره بعد از یک سال چشم انتظاری، حسرت و دعا دوباره برگه زیارت ما امضا شد و راهی کربلا شدیم. جز دل عشاق کسی چه میداند چه غوغایی در دل زائر اربعین بپاست برای رسیدن به نجف و اذن گرفتن از حضرت مولی و پیوستن به دریای بیکران زائرانی که از عشق حسین نه شب برایشان قراری هست و نه روز. پیادههایی که این چند روز قید خانه و کاشانه و کار و... را زدهاند و راه بیابان در پیش گرفتهاند...
امسال برای ما راه کربلا از چذابه میگذرد و چقدر خوب است «سفر به چذابه» و از چزابه مُحرِم عشق شدن. اینجا قدمگاه شهیدان است. همان شهیدانی که در حسرت دیدار کربلا ماندند اما کربلایی شدند. روزی روزگاری اینجا کربلایی بوده و آب و خاک آن، گودال قتلگاه حسینها، عباسها و علیاکبر های خمینی بوده و امروز ما از کربلای ایران راهی کربلای حضرت عشق، اباعبدلله الحسین(ع) میشویم
گویی هنوز عطر و بوی شهیدان دارد این خاک، اگر چشم سر ببندی و چشم دل بگشایی شهدا را میبینی که آمدهاند بدرقهات کنند. اگر با گوش دلت بشنوی صدای روضه و زیارت عاشوراهای پر از اشک و سوزشان را میشنوی و دلت را پیشاپیش میبرند روبروی شش گوشه حسین(ع)...
اهالی خوزستان بخاطر حسن همجواری با عراق جای جای مسیرها را موکب زدهاند و میزبان زوار خستهای هستند که از سراسر کشور برای مشرف شدن به کربلا آمدهاند. آنقدر این مردم خونگرم هستند که گاهی فکر میکنم خونگرمی خوزستانیها هوای این سرزمین را داغ و شرجی کرده یا این هوای گرم مردم خورستان را آنقدر خونگرم و مهماننواز بار آورده است.
در موکبهای بین راه در خوزستان مردمی را دیدم که هرکدام به دلیلی توفیق زیارت اباعبدلله را نیافته بودند اما به قدر یکی دو شب که مجال بیشتری داشتند آمده بودند تا خادم زوار حسین(ع) باشند و بگویند حسین جان اگر چه توفیق زیارتت را نداشتیم.. یا اصلا بهتر بگویم خادمان آمدهاند بگویند: اگر چه روز عاشورا نبودیم یاریات کنیم یا کمک حال کاروان خسته اسرا باشیم اما امروز که هستیم نوکر نوکران شماییم و نوکر زائران شماییم.
کنار قدمهای جابر
علی پدر شیعیان است و نجف دیار پدری شیعه. از دیشب که در سرزمین چذابه احرام عشق بستیم و راهی نجف اشرف شدیم حال فرزندی را دارم که بعد از یک سال به دیدار پدر میرود. هزار حرف و درد و دل فرزند و پدری داشتم که میخواستم با مولا در میان بگذارم. میخواستم از دلتنگیها، گرفتاریها، گرههای در کار افتاده تا هزاران درد و دل دیگر را برایش بگویم، حتی میخواستم مشکلات دیگران و تقاضای رفع حوائجشان را هم با حضرت مولا درمیان بگذارم اما چه کنم که تا چشمم به ایوان طلاییاش افتاد همه از یادم رفت و بعد از سلام و عرض ادب، خودمانی گفتم مولا جان! اصلا جمال خودت را عشق است، اصلا هرچه تو بخواهی...
بعد از زیارت، از مولا اذن گرفتیم برای زیارت کربلا و قدم قدم با خیل زوارالحسین مسیر کربلا را آغاز کردیم. دوباره بین همهمه و صداهای بسیار مداحیهای عربی و فارسی موکبها صدای هلابیکم یا زوارالحسین صاحب موکبها به گوش میرسد، دوباره صدای یا زوارالحسین اقدامکم علی اعیننا و صدای یرحب بکم یا زوار الحسین دل از دل میبرد...
اینجا هرکسی و به هرنحوی میخواهد خدمتی به زوار الحسین کند، چند نفر ایستاده بودند و هرکس رد میشد التماسش میکردند تا کفشهایش را واکس بزنند، با فارسی دست و پا شکسته به زائران میگفتند تو را به خدا بگذارید ما هم کاری برایتان انجام دهیم.
در این مسیر آنقدر زیبایی هست که آدم میماند از کجا و از چه تعریف کند، از موکبداران عرب سالخوردهای بگوید که حتی به کودکان و نوجوانان التماس میکردند تا به موکبهایشان بروند و استراحتی کنند و چایی بنوشند و غذایی بخورند، یا از پیرزنانی که مدام در حال پخت غذا هستند و ذکر دائمشان صلوات بر اهلبیت(ع) و ائمه اطهار استو یا از کودکانی بگوید که موکبها را جارو میکنند و نظافت موکبها را برعهده دارند...
کربلا سرزمین خوش آب و هوایی نیست، نه سرسبز است و نه از امکانات مدرنیته در آن خبری هست، تازه چندسالی است که گرد و خاک هم مهمان ناخوانده گاه و بیگاه آن شده، طبعا هیچکس برای سیاحت و تفریح کربلا نمیرود. جز عاشق حسین کسی نمیتواند رنج وسختی این مسیر را بر خود آسان سازد. شاعرانهاش را بخواهم بگویم این است که «در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن/ شرط اول قدم آن است که مجنون باشی» غیر از مجنون کسی از عشق لیلی بیابانگرد نمیشود و حسین علیهالسلام چه لیلایی است که میلیونها مجنون دارد؟! نه از عراق و ایران، مجنونهایی از استرالیا، اروپا، لبنان، هند، پاکستان و جای جای جهان از عشق حسین سر به بیابان گذاشتهاند و کنار قدمهای جابر، سوی کربلا رهسپارند...
ما هم همپای این عاشقان بیوقفه راه افتادیم تا خودمان را به کربلا برسانیم و نام ما را هم جزو زائران اربعین حسینی بنویسند. یادم هست چند سال پیش یکی از عاشقان اهل دل اهلبیت میگفت «خلّصنا من النّار یا رب» کربلاست، یعنی اگر میخواهی از آتش جهنم رهایی یابی خودت را به کربلا برسان، آخر همه ما خواندهایم و از بزرگان دین هم شنیدهایم که «امانٌ من النار لزوّار الحسین» زائران حسین اماننامه دارند از آتش دوزخ...
*مهدی چراغزاده/ شاعر اهل بیت