پر شور و با طمأنیه دارد برای جوانانی که پیرامونش را احاطه کردهاند چیزهایی را میگوید که به زمانه نمیخورند، مششخص نیست زمینهی چه زمانی را میخواهد بسازد، روحانی ها مگر از این حرف ها هم میزنند؟ عجیب است با دیگران فرق دارد ، جوان است و ناطق، قرآن و نهج البلاغه را تفسیر میکند... آن هم برای یک عدهای جوانک خام ، با گفتن مطالبی از عدل و عدالت و حکومت این دانشجویان را میخواهد برای چه چیزی پخته کند؟
روحانیون حال حاضر بعد از نماز برای موسپیدانی که بر او اقتدا کرده اند نهایتا حدیثی بخوانند و احکامی را درباره نماز و روزه و... را بگویند و در آخر هم به جان شاهنشاه آریا مهر پسر رضاخان پالانی دستور دهنده کشف حجاب، دعایی کنند تا به حکم قرآن برای اطاعت از اولی الامر عمل کرده باشند ولایتی که الان از نظر آنها در دست محمدرضا شاه است. این روحانی غریب در مشهد میخواهد برخلاف جریانی حرکت کند که پدر او را از تبریز به مشهد تبعید کرده است.
همه چیزش در این زمانه عجیب است میانسال است و چیزهایی را میگوید که شاید پیران هم قشرش لبانشان را بگزند از این تفاسیر، تفسیر قرآن و نهج البلاغهی آن ها به دعا به حکومت پسر خان پالانی میرسد و تفسیر این مورد به حکومت اسلامی، او هیچ... اطرافیانش چرا اینگونه هستند... شاید تک باشند در میان همهی گعده های این زمانه، دانشجویانی که بجای مارکسیست شدن و لیبرال شدن و غیره و غیر... پا به مسجد گذاشتهاند... شاید از این جهان بینیهای بی دیده به کرامت رسیدهاند، مسجدی که آقای خامنهای در آن، این جوانان دانشجو را به ثقلین میخواند در زمانی قرآنش را تفسیر میکند و در زمانی دیگر مطالب اهل بیت پیامبرش در نهج البلاغه را تا ثقل این عهدی که مسلمین با پیامبرشان دارند برهم نخورد، سرم را از روی متن های جلویم و ذهنم را از درون شنیده هایم بیرون میکشم... حس میکنم قلمم را زیر گنبد فراخ شدهی مسجد کرامت بر روی کاغذ میکشم... از بیرون مسجد هنوزم به مطالبی که در مسجد گفته میشود اعتراض میشود... تهدید میکنند... تطمیع میکنند.
برشی از سخنان رهبر معظم انقلاب: «من به شما که نگاه میکنم- عزیزان جوان دانشجو- مسجد کرامت و مسجد امام حسن مجتبی را به یاد میآورم؛ که آنجا هم همین شماها- شماهای سی و پنج سال قبل- مینشستید و درس تفسیر قرآن و تفسیر نهج البلاغه و مبانی نهضت اسلامی مذاکره و بحث میشد؛ نوشته میشد و گفته میشد. چوبش را هم میخوریم؛ هم شما میخوردید، هم ما میخوردیم. دستگاه جبارِ طاغوت، آن روز تحمل نمیکرد که یک طلبه با جمعی دانشجو بنشینند و از دین حرف بزنند؛ بخصوص که محفل دانشجویی ما آن روز، محفل گرمی هم بود؛ محفل پُر جمعیت و متراکمی بود. البته این جمعیتهایی که امروز شما بعد از انقلاب میبینید، قبل از انقلاب در هیچ جا و به هیچ مناسبتی شکل پیدا نمیکرد؛ اما نسبت به جلسات و اجتماعات آن روز، هیچ اجتماعی شاید در کشور- اجتماع دانشجویی- به یکپارچگی، یکدستی و تراکم اجتماع مسجد امام حسن یا مسجد کرامت که بنده آنجا درس تفسیر برای دانشجوها میگفتم، وجود نداشت»