مرحوم منتظری فشار آورده بود به شورای عالی قضایی که شهید لاجوردی را عوض کنند و فرد دیگری را جایگزین کنند. آقایان هم تحت فشار ایشان که آن زمان قائم مقام رهبری بود و هنوز عزل نشده بود خواسته وی را اجابت کردند.
خبرنامه دانشجویان ایران به نقل از رجا نیوز، تاریخ مبارزه انقلاب اسلامی با التقاط و نفاق، با نام اسد الله لاجوردی گره خورده است.
اکثر کسانی که در دو دهه ابتدایی انقلاب اسلامی لاجوردی را از نزدیک درک کرده اند، به این امر اذعان دارند که لاجوردی شخصیت منحصر به فردی داشت. تاریخ پژوهان نیز شهید لاجوردی را دارای ویژگی هایی می دانند که اون را نسبت به سایرین متمایز می کند.شهید لاجوردی از جمله کسانی است که به دلیل انقلابی بودن، عده ای در پی سانسور و بایکوت ایشان هستند. معاندین انقلاب اسلامی مثل سازمان منافقین نیز با تحریف تاریخ، در صدد خشن و بی رحم نشان دادن شهید لاجوردی هستند و به نوعی می خواهند جای جلاد و شهید را عوض کنند.برای شناخت درست شهید لاجوردی باید به تاریخ مراجعه کرد. تاریخی که به دور از کینه ورزی و عناد، ثبت شده باشد.
شهید لاجوردی از معدود کسانی بود که التقاط و نفاق سازمان مجاهدین خلق را پیش از اینکه این سازمان دست به مبارزه مسلحانه با انقلاب اسلامی بزند شناخت. حتی میتوان گفت قبل از به وقوع پیوستن انقلاب اسلامی، شهید لاجوردی باطن این جریانات التقاطی را شناخته بود و در آخر نیز همین مسئله منجر به شهادت اش به دست منافقین شد.
به گفته تاریخ، لاجوردی نه تنها جلاد و بی رحم و و خشونت طلب نبود، بلکه در زمان تصدی دادستانی انقلاب اسلامی به زندانیان، علی الخصوص زندانیانی که عضو منافقین (سازمان مجاهدین خلق) بودند، توجه ویژه ای داشت و همواره در تلاش بود تا آنها را به راه درست باز گرداند. اکثر اوقات خود را به نشست و برخاست با زندانی ها می گذراندف با آنها سر یک سفره غذا میخورد و گاهی اوقات نیز زندانیان را به سفر و گردش تفریحی میبرد. اما همین فرد در مبارزه با کسانی که به عناد خود با انقلاب اسلامی پافشاری می کردند هم مصداق بارز "أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّار" بود. همین سخت گیری او به جریانات محارب است که منافقین او را جلاد خطاب می کنند.
عزل لاجوردی از دادستانی
یکی از ویژگی های منحصر به فرد شهید لاجوردی این بود که اهل باج دادن به کسی نبود. بدون توجه به شخصیت ها و جایگاه های افراد، در راستای اهداف انقلاب اسلامی کار می کرد. بر کناری اش از دادستانی در دهه شصت نیز به همین عامل بر می گردد.
حجت الاسلام رازینی که پس از شهید لاجوردی عهده دار سمت دادستانی انقلاب می شود درباره علت عزل شهید لاجوردی از دادستانی، می گوید: "مرحوم منتظری فشار آورده بود به شورای عالی قضایی که شهید لاجوردی را عوض کنند و فرد دیگری را جایگزین کنند. آقایان هم تحت فشار ایشان که آن زمان قائم مقام رهبری بود و هنوز عزل نشده بود خواسته وی را اجابت کردند و شهید لاجوردی را عزل کرده ولی فرد مورد نظر منتظری را جایگزین نکردند. بنده را جای شهید لاجوردی به عنوان دادستان تهران منصوب کردند."
رازینی در باب عامل مخالفت مرحوم منتظری با شهید لاجوردی نیز می گوید: "چون یک جاهایی ایشان(شهید لاجوردی) دیده بود که آن مرحوم(مرحوم منتظری) تحت تاثیر منافقین حرف میزند و زودتر سادهلوحی ایشان را فهمیده بود و خیلی صریح در مقابل خواستههای غیرمتعارف منتظری ایستادگی میکرد. مثلا وقتی دستور میداد که فلان زندانی آزاد شود شهید لاجوردی ترتیب اثر نمیداد بنابراین مرحوم منتظری بسیار فشار آورد که ایشان عوض شود."
لاجوردی و ضدیت با خط نفاق داخلی
کسانی که دهه شصت لاجوردی را منحرف از انقلاب می دانستند و شخصیت او را تخریب می کردند، اکنون یا آشکارا در مقابل انقلاب اسلامی ایستاده اند و یا در خفا به دنبال ضربه زدن به انقلاب هستند. شهید لاجوردی هم منافقین را می شناخت و هم می توانست کسانی را که در ظاهر انقلابی بودند را تشخیص دهد. شاید همین مقابله اش با انقلابی نما ها بوده است که اکنون عده ای به سانسور شخصیت اش می پردازند. شاید شدیدترین مواضع او علیه جریان نفاق داخلی را بتوان در این فراز از وصیتنامهاش بازخوانی کرد: "خدایا تو شاهدی چندین بار به عناوین مختلف، خطر منافقین انقلاب را همانان که التقاط، به گونه منافقین خلق سراسر وجودشان را و همه ذهن و باورشان را پر کرده و همانان که ریاکارانه برای رسیدن به مقصودشان، دستمال ابریشمی بسیار بزرگ - به بزرگی مجمع الاضداد - به دست گرفته اند، هم رجایی و باهنر را میکُشند و هم به سوگشان مینشینند، هم با منافقین خلق پیوند تشکیلاتی برقرار میکنند، هم آنان را دستگیر میکنند و هم برای آزادیشان و اعطای مقام و مسئولیت بدانان تلاش میکنند و از افشای ماهیت کثیف آنان سخت بیمناک میشوند، هم در مبارزه علیه آنان و در حقیقت برای جلب رضایت مسئولین و نجات بنیادی آنان خود را در صف منافق کُشان میزنند و هم در حوزههای علمیه به فقه و فقاهت روی میآورند تا مسیر فقه را عوض کنند به مسئولین گوشزد کردهام..."