به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ این روزها دو واقعه اعتراضی نیشکر هفتتپه و تخریب خانههای مسکونی در ده ونک باعث شده است تا دوباره عدالت و مدلهایعدالتخواهی به سنجه اعتبارسنجی واگذار شوند. مدلهایی متناقض که یک سر آن به التقاط و انارشیسم ختم میشود و سر دیگرش به اجرای عدالت در چارچوب ساختارهای قانونی کشور. به راستی کدام روایت از عدالت میتواند قوام جامعه را در پی داشته باشد؟
۱- اوایل مهرماه 1386 بود که دانشگاه تهران میزبان همایشی بود بنام "چ مثل چمران". وقتی اولین سخنران همایش به پشت تریبون رفت، تلاش کرد تا برای چه گوارای کمونیست نیز انگیزه هایی متافیزیکی دست و پا کند و جالب تر این که به متنی از یک کتاب فارسی ترجمه شده، استناد کرد که وانمود می کرد چه گوارا، شخصی را که احتمالاً امام زمان بوده، دیده است و اتفاقاً آن متن، اشک سخنران محترم را نیز جاری ساخت و حضار نیز در حیرت که آیا این متن صحت دارد و آیا از فرزندان او یا آگاهان دیگر، دربارة قطعیت آن پرسیده اند؟ جالب این که بخشی از متن با عنوان مسیحای مجرد، بر پشت ویژه نامة همایش نیز درج شده بود!
اما نکته مهم این مراسم سخنان دختر چه گوارا بود. وی در سخنانی، با اشاره به سخنان سخنران اول گفت: «احتمالاً شما در ترجمه مشکلاتی دارید؛ زیرا چه گوارا، یک مارکسیست لنینیست بود و هیچ گاه از خدا سخن نگفته است!» گفتن این جمله، سالن را به سکوتی فرو برد تا این که تشویق اندک دانشجویان طرفدار کمونیزم حاضر در همایش، آن را شکست و تعجب همگان را برانگخیت!
این مراسم را میتوان نقطه اغاز شبه جریان التقاطی عدالت خواه در کشور دانست. شبه جریانی که عدالت (فارغ از بار ارزشی آن) برایش شد دال مرکزی وسایر مقولات در حکم دال شناور. بر همین اساس بود که مصطفی چمران عارف الهی، شهادت طلب و از همه مهمتر ولایت مدار (به مفهوم خاص آن در عقاید شیعه) همتراز شد با چه گوارای ملحد، مسلح (قائل به اصالت مبارزه) و صدالبته استالینیست.
عبور از ولایت و تقدم عدالت بر ولایت سرآغاز جریانی شد که سرانجام پایه اولیه گروه سیصد نفره ای شد که در نامه به مقام معظم رهبری، فروپاشی اجتماعی جمهوری اسلامی را متذکر شدند و فروپاشی سیاسی را نتیجه حتمی آن دانستند. (نکته ای که بسیاری تمایلی به ابراز آن ندارند این است که هسته این شبه جریان التقاطی عدالت طلب، تشکل های اسلامی دانشگاهی بودند که اتفاقا جزو نخبگان جریان دانشجویی مسلمان محسوب میشدند ولی سرانجام به ایده شکست جمهوری اسلامی در حوزه عدالت و تقدم عدالت بر ولایت رسیدند).
بیشتر ببینید// روایت دانشجویی از وضعیت مردم ده ونک
۲- سید مهدی صدرالساداتی، روحانی خوشتیپ و سلبریتی اینستاگرامی، چند ماهی است که علم عدالتخواهی را برافراشته و صفحه اینستاگرامش به ملجا کسانی تبدیل شده که در مجاری قانونی به خواسته خود نرسیده اند. افشاگری های وی (البته با استفاده از منابع خبری آشکار) در کنار انتقادات تند به مسئولان، نهادهای رسمی و حوزههای علمیه نیز سبب شده تا چهره یک مصلح اجتماعی را در افکار عمومی شکل دهد. اما شیوه محبوب صدرالساداتی به کجا ختم خواهد شد؟ اینکه به محض تشخیص ضدعدالت بودن یک سوژه از سوی یک فرد، اقدام به مقابله عملی و هیجانی کند نهایتا به یک آنارشیسم مقدس خواهیم رسیم. آنارشیسمی که در آن فهم فرد عدالتخواه مقدم بر سازوکارهای عرفی- ساختاری است و در نتیجه میتوان گفت هرکسی از ظن خود یار عدالت میشود! این مدل جدید از عدالت طلبی که مبنایش گذار از ساختار قانونی و حرکت به سمت اجرای عدالت خودپندار است، جز التقاط ( به مرور زمان عدالت به علیت خاصیت آنارشیستی خود از سوی جامعه پس زده خواهد شد همانند دوره هرج و مرج مشروطه تا کودتای 1299) نتیجه دیگری ندارد.
۳- نیشکر هفت تپه، خانه های ده ونک و نمونه هایی از این دست این روزها بسیار شایع شده است. در یک تحلیل کلی میتوان گفت که این نمونه ها ناشی از عدم تدبیر مسولان و ضعف ساختاری حاکمیتی است. واقعیت آن است که وقتی اجرای عدالت از مجرای حاکمیتی به شکست بینجامد، مجراهای غیررسمی (با گرایش های متنوع و گاه متضاد) به ملجا کسانی تبدیل میشود که احساس میکنند دیگر حاکمیت نمیتواند نیازهای آنان را در این حوزه برطرف کند. در این وضع شاهد هستیم که مثلا در همین ماجرای ده ونک عدهای در این صحنه رقتانگیز جور دیگری به میدان آمدند و غیر از تلاشهای رسانهای برای جلوگیری از تخریب منازل وارد عرصه عملیاتی شدند و تلاش کردند با حضور فیزیکی در صحنه مانع تخریب شوند که برای این کار با عوامل میدانی سر صحنه درگیری فیزیکی هم پیدا کردند.
بیشتر بخوانید// روایت دانشجویی از ماجرای اعتراض کارگران هفت تپه
۴- عدم ارضای جامعه در حوزه عدالت باعث میشود هوش هیجانی عدالتخواهانه فوران میکند و کاریکاتور عدالت ترسیم میشود. این وسط سانسور مسائل مهم کشور توسط رسانههای رسمی حاکمیت این فضا را تشدید میکند؛ وقتی مسالهای مانند اعتراض کارگران هفتتپه نزدیک به 10 روز در بخشهای رسمی و اصلی خبری صداوسیما سانسور میشود و رسانههای دیگر اعم از تلویزیونهای فارسیزبان خارج از کشور و شبکههای اجتماعی بیوقفه داستان را روایت میکنند، آیا فضای بیاعتمادی به رسانههای رسمی و به تبع آن این ذهنیت که حتما در پس پرده خبری هست، تقویت نمیشود؟
عدالت شمشیر دو لبه ای است که هم میتواند به دست چه گوارا بیفتد هم گمشده شهید چمران باشد. عملکردها و خروجی حاکمیت سرانجام را مشخص میکند.
* گزارش از سعید درویشی